سایت فرقه رجوی یک هفته پیش خبر درگذشت «ابوالفضل قنادی» یکی دیگر از اسیران خود را منتشر کرد.
در این اطلاعیه سران فرقه به طور خاص مرده خوری، دروغ، ریاکاری و فریب افکار عمومی موج می زند، چون هر آنچه در مورد ابوالفضل در سایت درج کرده اند جز دروغ و دغل از طرف سران فرقه رجوی داعشی بیش نیست.
من شخصا بارها با ابوالفضل در تعمیر گاه مرکزی اردوگاه بد نام اشرف برخورد داشتم..ابوالفضل با اینکه یک پایش پروتز داشت ( پای مصنوعی ) اما از طرف سران فرقه رجوی به کارهای سخت در تعمیرگاه فرستاده می شد.
یک روز در تعمیرگاه مرکزی ابوالفضل زیر خودرو ایفا ( کامیونت نظامی ) مشغول کار بود خواست بیاد بیرون که پروتز پایش کج شد طوری که نه می توانست پایش را باز کند و نه می توانست پایی که پروتز داشت را دراز کند. از آنجا که ارتفاء کامیونت الفا نسبت به قد ابوالفضل کم بود مجبور شد سینه خیز از زیر کامیونت خودش را بیرون بکشد. .به ابوالفضل گفتم حداقل یک نفر کمک با خودت بیار که این جاها کمک ات بکند. .ابوالفضل گفت : چند بار این درخواست مطرح کردم، خواهر فرمانده گفت پروتز پایت را بهانه می گیری تا مفت خوری بکنی! سال ۸۴ ابوالفضل از فرقه رجوی جدا شد و به تیف آمد. چادر محل اسقرار روبروی چادری که من بودم قرار داشت. هر از گاهی عصر ها کمی هوا خنک می شد با هم کنار چادر می نشستیم و همیشه ابوالفضل از رجوی به عنوان مردک یاد می کرد و می گفت: مردک در هر سر فصلی فقط جان خودش را نجات داده. در تیف مشکل ابوالفضل به خاطر خراب شدن پروتز پایش بیشتر شد و هر روز از نگهبان آمریکائی یک پیچ گوشتی و انبردست و آچار فرانسه می گرفت و با قسمت پیچ و مهره پروتز که از رگلاژ خارج می شد ور می رفت. همچنین یک سوپاپ کوچک روی پروتز بود که خراب و این باعث شده بود روی قسمت بریده شده پای ابولفضل زخم شود.
یکبار سرهنگ جنایتکار دیوید فیلیپس که با همدستی رجوی داعشی برای اعضاء جداشده زندان تیف شرایط طاقت فرسا درست کرده بود برای بازدید به زندان تیف آمد و ابوالفضل از طریق مترجم به سرهنگ دیوید فیلیپس پروتز و هم زخم پا را نشان داد و مشکل خود را مطرح کرد. سرهنگ دیوید فیلیپس در جواب ابوالفضل گفت: ما نمی توانیم کاری برای تو انجام بدهیم. می خواستی از مجاهدین جدا نمی شدی. ابوالفضل گفت: من در کمد شخصی ام سوپاپ یدک داشتم اگر ممکن است آن از مجاهدین برایم پس بگیرید. سرهنگ دیوید فیلیس گفت: ما نمی توانیم اینکار را بکنیم. خودت می توانی با مجاهدین صحبت بکنی و به یکی از کسانی که همراه خود بود گفت از مجاهدین وقت بگیر تا این فرد با آنها صحبت بکند. چند روز بعد ابوالفضل به ملاقات یک از سران فرقه رفت و چند ساعت بعد برگشت.
عصر همان روز باز در کنار چادر نشسته بودیم و چائی می خوردیم که ابوالفضل گفت رفتم ملاقات حسین مدنی گفت: خواهر مریم تو را سفارش کرده و شخصا کار تو را دنبال می کند و گفت وی را به اروپا یا کانادا بفرستید.
چند روز بعد ابوالفضل قنادی ساک خودش را برداشت از تیف به اردوگاه بد نام اشرف برگشت. تقریبا دو ماه از بر گشت ابوالفضل به اردوگاه بد نام اشرف نگذشته بود که چند نفر از فرقه رجوی جدا شده به تیف آمدند. یکی از نفراتی که تازه به تیف آمده بود از مقر سابق ما بود. داشتیم در مورد اتفاقات و نفرات اردوگاه اشرف صحبت می کردیم که از بر گشت ابوالفضل به مقر ۲ صحبت کرد.
دوستمان گفت: ابوالفضل را آوردند در یک انبار به صورت قرنطینه نگه داشتند و چند روز بعد صدیقه حسینی یکی از زنان مخ پوسیده فرقه رجوی برای نفرات نشست برگزار کرد و گفته بود ابوالفضل قنادی از تیف برگشته و دوباره درخواست پیوستن به مجاهیدن را تقاضا داده و ما می خواهیم شما مطلع باشید.
وضع تیف، آنقدر خراب است که نفرات در خواست بر گشت می دهند! سران فرقه رجوی ابوالفضل قنادی را به چند مقر هم برده و نشست بر گزار کرده بودند. سران فرقه از ابوالفضل قنادی خواسته بودند هر چقدر می تواند در مورد وضعیت تیف و نفرات برای ترساندن و برای جلو گیری از جد اشدن اعضاء سیاه نمائی بکند و دوستمان می گفت، سران فرقه ابوالفضل را مثل اسیر در قرار گاه ها می چرخاندند و برای ترساندن نفرات به هر دلقک بازی دست می زدند.
همچنین آن فرد جدا شده گفت، ابوالفضل را می آوردند نشست و هر کس باید به سر و صورت وی تف می کرد. هر کس موقع تف انداختن باید می گفت: تیف: تف! البته این موضوع را دوستان دیگری هم وقتی از فرقه رجوی جدا شدند و به تیف آمدند نقل قول می کردند و به طور خاص روی شکنجه روحی و روانی ابوالفضل توسط سران فرقه تاکید می کردند. آنها می گفتند ابوالفضل تبدیل به یک جنازه متحرک شده و کسی حق ندارد حتی با ابوالفضل سلام علیک بکند.
ابوالفضل قنادی با فریب و نیرنگ توسط شخص مریم قجر و سران فرقه به اردوگاه بد نام اشرف برده شد. باز تاکید می کنم قاتل تک، تک نفراتی که در اردوگاه بد نام اشرف ۳ در آلبانی هستند شخص مریم قجر داعشی و سران فرقه هستند که اعضاء را در شرایط غیر انسانی نگه داشته اند و فشارهای روحی و روانی و جسمی باعث مرگ های زود رس و یا دق مرگ شدن و حتی خود کشی اعضاء در آلبانی می شود.
حال مریم قجر هر چقدر هم بخواهد با سفسطه و یاوه سرائی و صاف کردن چین و چروک صورت های اعضای نگون بخت با فتوشاپ روی عکسهایشان واقعیتها را بپوشاند. واقعیت گر چه تلخ است ولی باید گفت اعضای نگون بخت در اسارتگاه اشرف ۳ مرده هائی می باشند که در انتظار دفن شدن هستند.
یادداشت از: محمد رزاقی- پاریس
انتهای پیام / فراق