مدتی پیش گزارشاتی از درون کمپ مخوف فرقه رجوی در آلبانی توسط برخی از خبرنگاران و روزنامه های خارجی از جمله مجله آلمانی اشپیگل و یک روزنامه نروژی منتشر شد که به بیان گوشه کوچکی از واقعیات و از جمله آموزش های فرقه ای و شستشوی مغزی اعضا فرقه رجوی پرداختند.
هر چند که آن خبرنگاران به دلیل سانسور شدید خبری اجازه نیافتند با اعضا به گروگان گرفته شده مصاحبه های آزاد داشته یا بازدیدی از داخل کمپ زندان گونه واقع در آلبانی انجام دهند ولی همان میزان انتشار واقعیات و نیات و خواست های پلید سردمداران مجاهدین و خصوصا رجوی در گور مخفی شده برآنان بسیار گران آمد و برخود لرزیدند.
تا آنجا که اخیرا با نام یکی از پادوهای قدیمی خویش به نام علی صفوی که حداقل ۳۰ سال در عراق و کمپ فرقه می زیسته است و بویی از علم و درس نبرده به عنوان مشاور حقوقی، نامه ای همراه با عجز و فغان منتشر نموده و با صرف ده ها هزار دلار پول و تهدید و تطمیع به دنبال رفع و رجوع گزارشات منتشر شده هستند.
در این رابطه باید گفت اولا سر و ته منافقین که عرض و طول آن را حدود ۳ هزار سالمند بالای ۵۰ سال و بیمار و بعضا ناراضی تشکیل می دهد ، به واسطه عدم دسترسی به تریبون های آزاد و قطع ارتباط با دنیای بیرون نه ارزش حقوقی دارند و نه ارزش سیاسی، دوما این همه سر به در و دیوار زدن و پول خرج کردن اوج پستی و حقارت ، دیکتاتوری محض و روح وحشی و هار سرکردگان فرقه را می رساند که تحمل ۴ تا گزارش مخالف خود را ندارند و بدبختی و حقارت آنان را به نمایش می گذارد.
این حرکات حیرت آنگیز مرا به یاد خاطرات دهه ۸۰ و زمان حضور خانواده ها در جلوی کمپ اشرف می اندازد.همانطور که خانواده های عزیز هم به خاطر دارند در حالیکه چهار سال در بدترین شرایط در جلوی درب های کمپ اشرف آواره بودند و شب و روز فریاد می کشیدند و طلب ملاقات و دیدار با فرزندانشان را داشتند رجوی اجازه یک ملاقات چند دقیقه ای را هم نمی داد.
او در جلسات درونی عربده می کشید خانواده ها را محکوم به قتل می نمود و با صدای خودش اعلام کرد اگر امکانش بود و قدرتش را داشتم همه را کشته و در چاه می ریختم. او بود که به خاطر جلوگیری از شنیدن صدای خانواده های مظلوم دستور داد بیش از ۷۰۰ بلندگو بر در دیوار کمپ نصب کنند و از صبح تا شب سرود پخش می کردند تا مانع رسیدن صدای خانواده ها به فرزندانشان شوند
او بود که مادران شجاع و پدران قهرمان را هند جگرخوار و مزدوران ایران خطاب می کرد و به اعضا می گفت سگ و گربه هم روزی پدر و مادر داشتند و کسی حق نام بردن از خانواده را ندارد. وی اعضا را یک به یک مجبور می کرد به بازار شام تلویزیونی بروند و داشتن پدر و مادر و فرزندی خود را انکار کنند.
این رجوی در گور مخفی شده بود که جنایات سالیان خود را درقطع ملاقات و عدم اجازه دیدار و تماس تلفنی و حتی اطلاع داشتن از وضعیت خانواده تکرار می کرد و چهره وحشی و خوی دیکتاتوری خود را به نمایش می گذاشت
سرکرده بدنام و شقاوت پیشه ای که حقد و کین و زور در گور مانده اش را نمی داند چگونه خالی کند واین بار روزنامه های معتبر نروژی و آلمانی چون اشپیگل و آقای جرج تاناسی و اسکیل انگدال را مزدور خطاب می کند.
باید گفت اگر با هزینه های گزاف، دلارهای بادآورده سعودی و نفت عراق بتوانید جلوی چند خبرنگار را بگیرید آسوده خیال نباشید که هر گز اعضای رها شده از چنگال شما، خاموش نخواهند شد و با صدای هر چه رساتر جنایات شما را افشا خواهندکرد از جمله تمرین آدم کشی ، شکستن دست و درآوردن چشم از حدقه، جعل اخبار، مزدوری اجنبی، و پادویی مهره های غربی بخاطر رسیدن به قدرت.
یادداشت از: مریم سنجابی
انتهای پیام / فراق