اختصاصی فراق
فرقه رجوی با تاکتیک های ضدانسانی و شستشوی مغزی، انسان های بسیاری را مسخ ساخته و خانواده های بسیاری را در غم عزیزان خود نشانده است.
به گزارش فراق، شاید آن هنگام که محسن، بدیع زادگان و حنیف نژاد در تکاپوی راه اندازی تشکیلات سیاسی با ایدئولوژیکی چپگرایانه و با هدف مقابله سخت با نظام حاکم بودند در خیال خود هم متصور نبودند که روزی این تشکیلات تحت رهبری انسان نمایی چوم مریم قجر عضدانلو این چنین انسانها را به قربانگاه برده و اعضای سازمان را گروگان قدرت طلبی خود ساخته و در حصار امیال و نفسیات خود محصور سازد.
سازمان مجاهدین خلق که روزگاری یک سازمان با اهداف سیاسی لیکن با ماهیت پارتیزانی و خوی نظامی گری شناخته می شد اینک بیش از آنکه یک سازمان سیاسی باشد فرقه ای سیاسی با رویکردهای سیاسی است. این ادعا نه برمبنای تمایلات و منویات نگارنده، بلکه با تطبیق رویه این سازمان (به تعبیر دقیقتر فرقه) با ویژگیهای شناخته شده فرقه ها به سهولت قابل اثبات است.
تعریف فرقه
فرقه در زبان فارسی به معنای گروه و دسته است و فریق هم معنای جداشده از دیگران را می دهد. گرچه تاکنون هیچ تعریف جامع و مانعی از فرقه ارائه نشده است اما مرور ویژگی های غالب در فرقه ها انطباق عملکرد یک سازمان اعم از سیاسی، دینی و اقتصادی با رفتار فرقه ای را سهل می سازد. ویژگی هایی که ضرورتا و مجتمعا باید وجود داشته باشند و صرف همخوانی در یک یا دو بخش بمعنای توصیف آن سازمان بعنوان فرقه نخواهد بود.
اصولا فرقه به عنوان گروه، جریان دسته یا ساختاری شناخته می شود که رویکرد فکری و گرایش غالب بر آن خودمحوری، خود حق پنداری، عدم پذیرش و تسامح و تساهل نسبت به غیرخودی هاست و در آن اعضا گروه خود را برتر و والاتر از دیگر گروهها می پندارند. تنها در صورتی گروههای دیگر مورد تایید قرار می گیرند که امیال و دیدگاههای آنها را مورد پذیرش حداکثری قرار دهند.
مارگارت تالر سینگر فرقه ها را با سه ویژگی «دارا بودن رهبری خودکامخ و مستبد»، «ساختار هرمی قدرت» و «استفاده از برنامه مجاب سازی (مغزشویی و کنترل ذهن افراد)» توصیف می کند. لازم به ذکر است که از میان این ویژگیها، خصیصه سوم یعنی شستشوی مغزی و کنترل ذهن افراد مهمترین و برجسته ترین ویژگی فرقه هاست.
فرقه ها، گروه های هستند با ساختار متصلب و تفکر بسته و محدود و عاری از آزاد اندیشی و آزادمنشی که تعصب، عدم اغماض و مسامحه با گروهها و تفکرات دیگر و فقدان تساهل و پذیرش دیگران تا سرحد نفی و نابودی آنان در زمره ویژگیهای اصلی آن است.
تحلیل رفتار فرقه گونه مجاهدین خلق
در تحلیل رفتار فرقه ای مجاهدین خلق می توان بدون درگیرشدن در مباحث تئوریک و مفاهیم پیچیده با استعانت از نظرات سینگر می توان در سه بعد مشترک همه ساختار های سیاسی به بررسی تطبیقی اشتراکات رویه ای این سازمان و فرقه ها پرداخت.
اصولا هر ساختار سیاسی از سه بخش اصلی تشکیل می شود: رهبری، تشکیلات (ساختار گروه) و ایدئولوژی.
الف- رهبری
وجود رهبری خودکامه و مستبد از ویژگیهای اصلی فرقه هاست رهبری غالبا ماندگار و دائم العمر که در فرقه ها در حکم خدا قرار می گیرد و اعضا ملتزم به ستایش و تقدیس وی و نیز ترویج ایده ها و باورهای وی هستند. افراد باید نسبت به فرامین این رهبری خودکامه و تمامیت خواه، اطاعت محض داشته و معمولا این رهبر است که بجای افراد فرقه می اندیشد و تصمیم می گیرد. گرایش به ایجاد رابطه مرید و مراد و پذیرش قداست و ذوب شدن در شخصیت رهبر تا حد تحت نظارت قرارگرفتن خصوصی ترین روابط افراد توسط وی از ویژگیهای فرقه هاست.
جایگاه رهبر در فرقه ها به حدی است که مخالفت با تصمیمات و دیدگاههای وی گاه می تواند به قیمت حذف فیزیکی، شکنجه و آزار، توهین و تحقیر توسط سایر اعضا و مجازات زندان همراه گشته و امکان جدایی از فرقه بدون پذیرش تبعات سنگین آن دور از ذهن است.
حال کافی است به فقط برخی برخی رویه های مجاهدین خلق اختصارا اشاره گردد. (نمونه ها و مصادیق فراوانند. لیکن جهت اجتناب از اطاله به همین چندمورد بسنده می گردد. دیگر خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).
-نحوه جدایی مریم قجرعضدانلو از مهدی ابریشمچی و عقد بلافاصله آن توسط مسعود رجوی به آن شیوه مضحک و استدلالات مضحک تر (به گونه ای که حتی الزامات شریعت مبین که این تشکیلات مدعی رعایت آن است، رعایت نشد). اضافه کردن هر توضیحی از بار طنز ماجرا خواهد کاست. لیکن پذیرش بی چون و چرای ابریشمچی حکایت از رهبری مستبد و خداگونه ای دارد که درغیراینصورت می توانست حتی به قیمت جان وی تمام شود.
– فقدان هرگونه سازوکاری برای مباحثه و به چالش کشیدن رویه سازمان، تصمیمات و نظرات رهبری و عملکرد آن در کنار گزارش های متعدد در کنار خاطرات بریدگان از سازمان از وضعیت اعضای مخالف با تصمیمات رهبری که با نقض اصل پذیرش بی چون و چرا از رهبری سازمان (همان آفتاب انقلاب شان) در موارد متعدد به شکنجه، حبس و نابودی اعضا انجامیده است.
– خاطرات تاسف بار برخی زنان جداشده از سازمان که در مواردی چون ماجرای رقص رهایی به ابزاری برای شهوترانی مسعود رجوی مبدل گردیدند. آنهم در سازمانی که امکان ازدواج یا برقراری هرگونه رابطه عاطفی میان اعضا به کلی منتفی است.
–تقدیس و پرستش مسعود رجوی (در گذشته) و مریم رجوی (در حال حاضر) بسان یک بت به نحوی که هم اینک وی را به عنوان «آفتاب انقلاب» توصیف می کنند. کافیست وقایع ژوئن ۲۰۰۳ حین بازداشت مریم رجوی در فرانسه پس از بازرسی از مرکز شورای ملی مقاومت را مورد توجه قرار داد. اقدام به خودسوزی تعدادی انسان فریب خورده در سراسر اروپا که نهایتا به مرگ دوتن از آنان منجر شد.
ب- تشکیلات
اساسا در فرقه ها ساختار هرمی شکل بوده و رهبر در راس و اعضا در قاعده آن قرار می گیرند. رابطه عرضی کمتر مشاهده شده و شبیه ساختار نتورک مارکتینگ فرد (به ویژه تازه واردها) به یک بالادستی یا مسئول مستقیم وصل می گردند. خاطرات اعضای جداشده به وفور حاکی از وجود چنین رابطه ای در تشکیلات رجوی بوده بنحوی که هر رفت و آمدی در بیرون از کمپ ها نیز با نظارت گاها دو یا سه نفر از اعضا صورت می گیرد. مسئول مستقیم فرد گزارش هایی در باب عملکرد، تفکرات و احیانا خطاها به رهبران سازمان داده و در صورت احساس عدم تبعیت فرد خاطی مجازات خواهد شد.
ج- ایدئولوژی یا چارچوب فکری
در میان ویژگی های سه گانه براین بخش در شناسایی فرقه توجه ویژه ای می شود. فرقه ها عموما مجموعه از پیش مدون شده مشتمل بر بایدها و نبایدها ارائه نمی گردد بلکه غالبا از متدولوژی های ذوانی برای جذب و حفظ افراد استفاده می کنند. اینکه افراد با چه هدفهایی جذب فرقه گردیده اند دیگر موضوعیت ندارد بلکه بعد از این مرحله مغزشویی یا کنترل ذهنی است که فرد را بدنبال فرقه می کشاند. اساسا پیدایی و دوام فرقه بدون شستشوی مغزی و کنترل ذهن افراد امکانپذیر نیست. ایدئولوژی محوری فرقه ها همان گزاره ماکیاولیستی است که «هدف وسیله را توجیه می کند» و طبیعتا هدف هم جز امیال و خواسته های رهبر و به قدرت رساندن آن نیست.
تاکتیک های به غایت کثیف و ضدانسانی که طیف گسترده ای از اقدامات را شامل می شود. از دست کاری ذهنی تا ایزولاسیون و انزوای فرد و قطع ارتباط آن با دنیای بیرون (حتی خانواده نزدیک ترین افراد)، حضور نسبتا طولانی در جلسات القای ذهن و نشستهای گروهی، ایجاد ترس و فوبیا، بریدگی از دنیا و مظاهر آن (توقیف دارایی های شخصی و محدودیت یا ممنوعیت در روابط جنسی فرد و حتی استثمار جنسی او) تا نظارت بر کلیه رفتارهای فرد، جزئی ترین مسائل در پوشش، آرایش، تغذیه و حتی ارائه گزارش در باب احساسات، افکار و عواطف به مافوق. بدین سان سعی در ایجاد شخصیت فرقه ای می نمایند که بنوعی بازیچه امیال کثیف رهبران فرقه می گردد و در این فرآیند از رهگذر تضعیف دفاع روانی فرد را به موجودی مطیع و فرمانبردار محض مبدل می سازند.
نمونه های این رفتارها در فرقه رجوی به وفور دیده شده و اظهارات بریدگان و حتی مشاهده بیرونی این ساختار بوضوح دلالت بر این فرآیند غیرانسانی کنترل روانی و مغزشویی افراد دارد. کافیست به چند نمونه اشاره گردد:
– تلاش برای ایزوله کردن فرد به محض ورود فرد و قطع کلیه ارتباطات با خانواده، دوستان و محیط بیرونی بعنوان یک الزام سازمانی.
– ممنوعیت دسترسی به رسانه ای غیر از رسانه های سازمان و الزام افراد به رویت و استماع برنامه های سازمان.
– ضرورت حضور در جلسات طراحی شده دویاچندنفره و جلسات عمومی تر سازمان که صرفا با هدف القای روانی صورت می گیرد.
– بریدگی از تعلقات دنیا، ممنوعیت تملک از سوی اعضا در پناه ایدئولوژی مارکسیستی، ممنوعیت ازدواج اعضا بهرشکلی و الزام اعضای متاهل به طلاق همسران خود و انتقال اطفال آنان به خارج از کمپ.
– یکسان سازی پوشش میان اعضا اعم از مرد وزن، ممنوعیت آرایش، عشوه گری و یا هرگونه رفتار احساسی از سوی زنان.
– طراحی جلسات اعتراف و ترغیب اعضا برای بیان اهداف و احساسات خود (حتی در شخصی ترین امور) که در مواردی بهای سنگینی برای فرد داشته است.
نمونه هایی از این دست بسیارند. فرقه رجوی با این تاکتیک های ضدانسانی و شستشوی مغزی انسان های بسیاری را مسخ ساخته و خانواده های بسیاری را در غم عزیزان خود نشانده است. همچون سایر فرقه به دلیل تصلب فکری با هرگونه پویایی و سیالیست بیگانه است و از اینرو در سالهای اخیر جز با تاکتیک های فریب و دروغ موفق به جذب اعضا جدید نشده است. نگاهی به رویه این سازمان و اعضای آن (از حیث سن و سال و سایر شرایط) به خوبی انجماد فکری و انقباض و ایستایی مجاهدین خلق را به نمایش می گذارد.
سخن آخر
هدف از این نگارش یادآوری این مفروض است که برخی اعضای این فرقه (یعنی کسانی که در جنایات ارتکابی این فرقه نقشی نداشته اند) را می توان از یک منظر قربانی دانست. افرادی که گاها با نیرنگ و فریب با وعده مهاجرت به اروپا یا ترسیم بهشت گونه از اشرف در این مسلخ گرفتار شده و تحت فشارهای شدید جسمی و روانی، گروگان جاه طلبی ها و امیال شوم مریم رجوی و فرقه متبوعه هستند. در این چارچوب و بااین پیش فرض، جادارد با یک رویکرد صحیح و از رهگذر شناساندن ماهیت شوم این فرقه در سطح گسترده، در راستای رهایی گرفتارانی که شاید از ترس مجازات احتمالی در کشور یا طرد از سوی جامعه و یا فقدان دورنمای مطلوبی برای زندگی آزادانه، قرار بر فرار ترجیح داده اند اقدامات انسانی و خداپسندانه ای صورت داد.
سرویس پژوهش حقوق بین الملل فراق
انتهای پیام