لشکر مجازی و رسانهای دشمن علیه ایران همزمان با آغاز جشن چهل سالگی نظام اسلامی شدت ویژهای به خود گرفته است. در واقع این عنادورزیها مدرن از سوی جریانات ضدانقلاب با استفاده از ابزارهای رسانهای در قالب فضای مجازی از طریق رباتهای به اصطلاح برانداز در توئیتر و دیگر نرمافزارهای در دسترس در حال انجام است. بطوریکه از طریق سمپاشیهای تبلیغاتی و کاذب در فضاهای عمومی و در میان مردم به دنبال ایجاد خلل در روند زندگی اجتماعی و معیشت روزمره مردم هستند. اگر چه روند مسمومسازی افکار عمومی در ظاهر با کارویژهها و عملکردهای اجتماعی رخنمایی می کند اما باطن این عملیات روانی در سطح عمومی و اجتماعی در داخل کشور با اهداف سیاسی – امنیتی طراحی شده و دنبال می شود. نکته مهم و قابل تامل در این باره این است که موضوع تبلیغات علیه ایران در مسیر براندازی در نزد این گروهک ها و جریانات ستیزه جو از اهمیت چندانی بر خوردار نیست؛ چرا که از نظر آنها تنها اهمیت مورد توجه از تبلیغات های مزبور، سمت و سو دادن به اذهان و افکار عمومی است. به عبارت دیگر اینکه اهمیت اخبار ایران برای این جریانات با درجهبندی و اولویتگذاریهای مرسوم و شناخته شده رسانهای همراه نیست بلکه در مسیر هدفگذاری شده آنها علیه ایران اسلامی، مهم همراه سازی افکار عمومی از یکسو و شکل دادن اذهان عمومی علیه نظام اسلامی با بزرگ نمایی وقایعی است که بر روی آنها مانور می دهند، ولو اینکه بیشتر آنها کذب بوده و ما به ازای خارجی نداشته باشند.به علاوه اینکه تاریخ سازی از خود از طریق مورد ذکر شده از جمله مواردی است که توسط این گروه ها دنبال می شود. در واقع آنها با اشتغال اذهان جامعه هدف در ایران که بیشتر گروه های جوان و نسلهای دهههای هفتاد و هشتاد شمسی را تشکیل می دهند درصدد حک کردن نام خود به عنوان گروه های به اصطلاح آزادی خواه هستند. به واقع اینان با دم زدن از آزادی و دموکراسی تعریف شده بر طبق مرام شان از یکسو تلاش می کنند تا خود را در نزد این جامعه جوان در داخل کشور پاک و تطهیر نشان دهند و از سوی دیگر نیز از این طریق نه تنها بر اعمال تروریستی و وطن فروشانه خود سرپوش خواهند گذاشت بلکه با پنهان سازی و معدوم کردن گذشته شان تاریخ حیات حزبی شان را از نو خواهند نوشت و این مصداق همان جمله معروفی است که گفته می شود تاریخ را مورخان مینویسند نه وقایع و حقایقی که وجود داشته است.
شاید عملیات روانی در عرصه دنیای مجازی و رسانه ای که توسط این گروه ها دنبال می شود تا اندازهای معمولی بوده و کم اهمیت به نظر آید و این کم اهمیت جلوه دادن ها، همان نقطه عطفی است که جریانات معاند بر روی آنها حساب ویژه ای باز کرده اند. بدان معنا که آنها با این اطمینان خاطر که عرصه مذکور چه از نظر تخصصی و چه از حیث کلیت اجتماعی و ساختاری چندان مورد توجه نیست را به نقطه عزیمت خود برای طراحی اهداف بعدی در نظر گرفته اند.
حال سوال اینجاست که ما و یا به عبارت بهتر متولیان و مسئولان از یکسو و تحلیل گران به عنوان متخصصان در شناساندن ماهیت واقعی این گروهک ها و اهداف واقعی آنها برای جامعه چه تلاشی کرده اند؟ آیا راه های تقابل را آنچنان که باید جستجو کرده و اجرایی کرده اند؟ آیا اهمیت تبلیغات سوء این گروهک ها را رصد کرده اند؟ اگرچه سوالاتی از این قبیل فراوان است اما ما در این یادداشت تنها به چند مورد از آن ها که همپوشانی کاملی با دیگر سوالات در این باره دارد، بسنده می کنیم، چرا که از حوصله این یادداشت فراتر بوده و زمان بر خواهد بود.
در راستای پاسخ به این سوالات باید اینگونه و از این جا رشته کلام را گشود که نقش تمام افراد جامعه از مسئولان تا تحلیل گران و حتی افراد عادی جامعه در راستای مبارزه با تخریب گران اجتماعی به یک اندازه اهمیت دارد. در واقع مسئولیت اجتماعی برای آحاد جامعه بدون توجه به جایگاه های اجتماعی افراد استمرار دارد و تعریف می شود، پس میزان حساسیت ها در این باره برای همه افراد جامعه باید وجود داشته باشد و به نوعی مکمل یکدیگر باشند. اما با این حال جنبه تدافعی و تقابلی علیه شانتاژ تبلیغاتی دشمن که ریشه های حیات اجتماعی و سیاسی و امنیتی را نشانه گرفته است بیشتر از همه بر دوش مسئولان و متولیان است تا دیگر گروه های ذکر شده؛ بطوریکه حتی اگر گروه های دیگر مانند تحلیل گران در این عرصه به تحلیل و تشریح زوایای خطرهای موجود از ناحیه این جریانات بپردازند اما با استقبال مسئولان همراه نشود صرفا جنبه نوشتاری و ژورنالیستی(روزنامه ای) خواهد داشت و لا غیر.
به نوشته هابیلیان، واقعیت این است که اگر نگاهی واقع بینانه به موضوع دشمن شناسی (گروهک ها) و سیاستگذاریهای مربوطه در این باره بیندازیم، به وضوح خواهیم دید که روند قدیمی و کهنه شده در این باره در طول چهار دهه گذشته هنوز در حال جریان است. روندی که با گذشت زمان نه تغییر کرده است و نه تلاشی برای به روز شدن آن توسط مسئولان برای فهم آسانتر آن برای نسل های بعدی صورت گرفته است. در واقع اگر ما قاعده و منطق مشمولیت زمان را برای پدیده های تاریخی بپذیریم که با بازآفرینی های زمانی شکل تازه ای بخود می گیرد، در رابطه با برنامه های مراجع ذیربط در ذیل شناساندن معاندین ایران و نظام اسلامی نه تنها قاعده مزبور مورد توجه نبوده است بلکه اصرار بر ادامه آن نیز از جمله مواردی است که مورد توجه بوده است که می تواند مورد سوال و پرسش نیز قرار گیرد. از این رو با توجه به روشن بودن این موضوع که گزینه های تصویر سازی از تاریخ چند دهه گذشته باید مورد بازبینی قرار گیرد نکته مهم در این راستا استفاده از تمام ابزار و امکانات و منابع موجود در این باره است. تلفیق تاریخ شفاهی و مکتبوب در این باره و نوآوری های ترکیبی از موضوع دشمن شناسی در قالب های مختلف مانند مستندهای جذاب نه حوصله بر و تک بعدی از وضعیت امروز دشمن، تهیه و تدراک برنامه های سرگرمی عمومی مانند فیلم و سریال (متفاوت از آنچه در گذشته ساخته شده است) برای تشریح اهداف و برنامه های جریانات معاند علیه نظام اجتماعی و سیاسی ایران، برگزاری همایش ها با محوریت عمومی – اجتماعی و تهیه بروشورهای آگاهی دهنده از جایگاه گذشته، حال و آینده دشمن برای جامعه ایران و توزیع عمومی آن، رفتن در بطن جامعه و برگزاری تریبون های آزاد پرسشگری از نسل های مختلف جامعه در ارتباط با شناخت جریانات و اهداف و برنامه های آنها و تقاضای ارائه راهکاری عمومی از مردم در این باره می تواند گام اول برای مبارزه با ترزیق توهم زایی هدفمند آنها تلقی گردد و همه این ها زمانی میسر خواهد شد که انقلاب اسلامی به جایگاه واقعی خود در زمان پیروزی انقلاب اسلامی باز گردند.
انتهای پیام