کمتر از سه هفته دیگر نشست ضدایرانی مایک پمپئو در ورشو لهستان برگزار می شود. برگزاری این نشست مورد استقبال شدید مریم رجوی قرار گرفته است. نگاهی گذرا به برخی رخدادها می تواند دلایل استقبال فرقه تروریستی مجاهدین خلق از این نشست را بیشتر روشن سازد.
یکم- آنچه این اجلاس را بیش از هرچیز برای ایرانیان برجسته نمود، ورود بالغ بر ۱۵۰ هزار پناهجو و مهاجر لهستانی در جنگ دوم جهانی به ایران است. در این مهاجرت بخش قابل توجهی از آوارگان در ایران ماندگار شدند و این موضوع با توجه به شرایط بسیار بد اقتصادی و معیشتی مردم ایران، یک اقدام بسیار انسانی را تداعی می کند که طبعاً مردم لهستان هرگز نباید آن را فراموش کنند. اما در سالهای اخیر، وضعیت به شدت نابسامان اقتصادی دول اروپای شرقی و بخصوص کشورهایی چون آلبانی، بلغارستان و لهستان باعث شده که این کشورها احتیاج زیادی به کمک های مالی آمریکا داشته باشند، که این کمک ها طبعاً وابستگی زیادی را در خط و مشی سیاسی دولتمردان شان به آمریکا ایجاد کرده است.
دوم- در طی دورانی که عراق تحت اشغال کامل نیروهای آمریکایی قرار داشت، حدود ۴۸۰ سرباز بلغاری به عراق اعزام شدند که عمدتاً برای حفاظت از قرارگاه مجاهدین استفاده می شدند. این سربازان با حقوق ماهیانه ۲۰۰۰ دلار (که برایشان یک موهبت بود) پس از یک دوره ۶ ماهه به کشورشان بازمی گشتند تا با ۱۲ هزار دلار کسب کرده زندگی حداقل خود را تشکیل دهند. در همان زمان سربازان آمریکایی ماهیانه حداقل ۵/۵ هزار دلار حقوق بدون مالیات می گرفتند و در پایان خدمت یکساله نیز تا ۵۰ هزار دلار پاداش شامل آنان می شد. تا پایان حضور نیروهای بلغار در عراق ۱۳ نظامی و شش غیرنظامی کشته شدند. همزمان کشور استونی نیز تعدادی سرباز به عراق منتقل کرد. در مجموع حضور همه این کشورهای کوچک و بی تأثیر، صرفاً دادن مشروعیت به حضور نیروهای آمریکایی در عراق بود.
سوم- چند سال پس از آن، برنامه انتقال اعضای فرقه رجوی به کشور آلبانی انجام گرفت که هزینه آن را که بالغ بر میلیونها دلار می شد دولت آمریکا تقبل کرد. از آن پس آلبانی هم تمام عیار در خدمت سیاستهای ضدایرانی جناح های جنگ طلب آمریکایی علیه ایران قرار گرفت که تاکنون گام به گام در همین مسیر پیش رفته است. اخراج دو دیپلمات ایرانی از این کشور در ماه گذشته بخشی از فعالیت های لابی های صهیونیست در آلبانی بود. کثرت تردد شخصیت های جنگ افروز آمریکایی (از جمله جان مک کین معدوم، جان بولتون، رودی جولیانی) که عمدتاً از جناح نئوکان ها بودند به مقر مجاهدین خلق در آلبانی به دعوت مریم قجرعضدانلو، خود نمایانگر کنش و واکنش هایی است که در این کشور علیه ایران انجام گرفته است. نقش کلیدی مجاهدین در اثرگذاری روی ارگان های امنیتی و سیاسی این کشور غیر قابل کتمان است و مریم رجوی نیز به خوبی از وضعیت نابسامان اقتصادی مردم این کشور بهره برداری کرده است.چهارم- در دور جدید ایران ستیزی، قرعه آمریکا به نام لهستان رقم خورده است. مایک پمپئو که در مسیر فعالیت های ضدایرانی خود نتوانسته بود هیچ کشور دیگری را در اروپای غربی و یا حتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس وادار به تقبل چنین ریسکی نماید، لهستان را به این دلیل برگزید که از یکسو رهبری کشور در دست راست ترین جناح های افراطی است و از سوی دیگر نیاز شدید به بازسازی اقتصاد درهم پاشیده دارد. طبعاً آمریکا با دوشیدن عربستان هزینه برگزاری اجلاس و نیز کمک مالی به دولت لهستان را خواهد پرداخت. از منظر نظامی، شکست پی در پی آمریکا در سوریه، عراق و یمن برای تسلیم و به زانو در آوردن ایران و متحدین اش، و آنگاه شکست در عرصه سیاسی با وجود انواع اجلاسیه ها که به دستور آمریکایی ها توسط عربستان برگزار گردید، باعث شد که اینبار آمریکا خود مستقیم وارد میدان شود و راه چاره را در یک اجلاس بین المللی جستجو نماید. بازی جدیدی که از همین الان طلیعه شکست آن با عدم پذیرش خانم موگیرنی برای شرکت در آن و انتقاد شدید روسیه از برگزاری اجلاس پدیدار شده است. پمپئو زمان برگزاری این اجلاسیه را دو روز پس از ۲۲ بهمن گذاشته است که طبعاً برآوردهای مختلفی از آن دارد و از جمله علت های مهم آن می تواند برآورد چگونگی حضور کمی و کیفی مردم در گردهمایی سالروز انقلاب ۵۷ باشد. هدف «زمانی» آن هرچه که باشد، به مانند هدف «مکانی» آن که می دانیم چرا ورشو را برگزیده است (طبعاً با یک تیر دو نشان زدن و هدف گیری همزمان ایران و روسیه می باشد)، نخواهد توانست جلوی شکست این کنفرانس را بگیرد.نکته قابل توجه در کنفرانس ورشو حضور هیئتی از فرقه مجاهدین خلق در این کنفرانس است که زمزمه های آن به گوش می رسد. طبعاً مریم رجوی تلاش می کند شخصاً در این نشست حضور داشته باشد اما بنا به برآوردهای مختلف ممکن است مقامات آمریکایی ریسک آنرا بیش از حد بالا ببینند و از این حضور مستقیم جلوگیری کنند و ماکزیمم به حضور یک هیئت دست چندم بسنده نمایند. اما این هم نمی تواند صورت مسئله را تغییر دهد. واقعیت این است که برخی کشورهای اروپای شرقی، بازیچه سیاست های آمریکا برای بازی با مجاهدین خلق شده اند که خود سالهاست بازیچه است. همانطور که اشاره شد، از سربازان بلغاری برای حفاظت از قرارگاه مجاهدین خلق در عراق، از سرزمین آلبانی برای ایجاد مقر و اسکان مجاهدین خلق و اینک هم از ضعف لهستان برای بازی تبلیغی مجاهدین خلق استفاده شده است.
مریم رجوی سالهاست برای تشدید تحریم ها و ایجاد جنگی جهانی علیه ایران در تکاپو و فعالیت شدید است. برای اینکار نزدیک به دو دهه از صدام حسین بهره جست و پس از آن چند سال آویزان پنتاگون و ارتش آمریکا بود، در سالیان اخیر نیز دست به دامان نیروهای تروریستی داعش در عراق و ارتش آزاد در سوریه شده بود که بخشی از پروژه همکاری با بن سلمان و نتانیاهو بود و طبعاً همراهی با گروهکهای تروریستی شرق کشور همچون گروهک جیش العدل را هم باید در نظر گرفت. در دوران ریاست جمهوری اوباما، رهبران مجاهدین تا حد زیادی از آمریکا ناامید شده بودند اما با آمدن ترامپ و ورود جان بولتون به کاخ سفید و تشدید فعالیت جان مک کین در سنای آمریکا علیه ایران و به دفاع از مجاهدین که با همکاری سرهنگ بازنشسته و جنایتکاری چون وسلی مارتین انجام می گرفت، جان تازه ای در کالبد بی روح مریم رجوی دمیده شد. وی مدتها چشم امید به مثلث شیطانی «مک کین-بولتون-جولیانی» دوخته بود که با مرگ پیر جنایتکار جهانی (مک کین) راس این هرم فروپاشید و اینک چشم مریم قجرعضدانلو به اجلاسیه پمپئو در لهستان دوخته شده است. در هفته های اخیر مجاهدین با تمام امکانات اجلاس ورشو و سخنان مایک پمپئو در این زمینه را پوشش داده و به تبلیغ آن مشغول هستند.
در سال گذشته ترامپ، بولتون و مک کین وعده های زیادی در رویاهای دور خود به جهانیان و بخصوص آمریکاییها و اپوزیسیون وارفته ایرانی می دادند، وعده هایی که نه تنها تحقق نیافت که با مرگ مک کین به تاریخ پیوست. قرار بود سال جدید میلادی را در تهران جشن بگیرند، قرار بود با پاره کردن برجام، «تابستان داغ» و جهنمی را برای ایران مهیا سازند و آنگاه وعده «ضربه سخت زمستانی» را دادند، وعده ای که به شکست سنگینی برای جنگ افروزان و اضداد ایران منجر خواهد شد و چیزی برای رقص رهایی مریم رجوی در برابر اسرائیل و سعودی باقی نخواهد گذاشت.
پنجم- پمپئو تاکنون نتوانسته حمایت زیادی را بخصوص در کشورهای مهم اروپایی و حتی عربی برای حضور در اجلاس جمع آوری نماید و زمزمه های پایان پیش از شروع این اجلاسیه نیز بر زبانهاست، و حتی در صورت برگزاری، احتمالاً هیچ کشور مهم غربی و عربی جز چند نماینده دست چندم در این کنفرانس شرکت ندهند و تنها موفقیت وی می تواند گرفتن امتیازاتی از عربستان برای دوشیدن مدل ۲۰۱۹، و به دست آوردن دل گروهک های برانداز و در رآس آنان فرقه مریم رجوی باشد. گفته می شود مریم قجرعضدانلو در ماه جاری سفری به افغانستان داشته اند تا با کمک آمریکایی ها محل مناسبی برای آموزش و استقرار نیروهای تروریستی برگزیند. اقدامی که طبعاً نمی تواند ۹۰ درصد اعضای مجاهدین را شامل شود چرا که جز گروهی سالمند از آنان باقی نمانده است و اگر این مسئله درصدی واقعیت داشته باشد تنها برای آموزش نیروهای تروریستی است که مجاهدین در آن کار مجرب هستند.
علاوه بر آن، برای شازده رضا پهلوی نیز دلگرمی خوبی است که این روزها عنان حقوق بشر از کف بدهد و مشغول بازی با فرشگردی ها باشد. بازی ای که طبعاً برای جمع آوری دوباره دلارهای بادآورده برای خوشگذرانی دوران بازنشستگی است.باید دید مریم رجوی در پایان بهمن ماه چگونه شکست ورشو را توجیه خواهد کرد. از یاد نبرده ایم که زمستان سال ۱۳۸۱ مسعود رجوی از پروژه «بهمن عظیم» یاد کرد که اشاره به حمله احتمالی آمریکا به عراق و حرکت مجاهدین به سمت مرزهای ایران برای تسخیر تهران بود!. امری که نه تنها محقق نشد بلکه کمتر از ۶ ماه بعد منجر به خلع سلاح مجاهدین و قرار گرفتن تمام عیار مسعود رجوی در خدمت پنتاگون و دستگیری مفتضح مریم قجرعضدانلو در فرانسه شد. و اینک نیز «بهمن عظیم» دیگری در شرف فرود آمدن بر سر تشکل مجاهدین، شیوخ تبهکار حوزه خلیج فارس و اجلاس مایک پمپئو است!
حامد صرافپور
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز فارس