فرقه تروریستی رجوی، سازمانی التقاطی است که دافعه آن برای جامعه ایرانی به مراتب از جاذبه آن بیشتر است؛ با این حال بازخوانی عقیدتی این فرقه که همواره در حال تغییر ایده ای در قالب گرایشات ایدئولوژیکی – باورهای مذهبی است دارای اهمیت فراوانی است؛ اگرچه تبیین گرایشات مرام گونه سیاسی این فرقه در قالب جهت گیری های نفاق ورزانه شان بر همگان در سطح عمومی جامعه مشخص شده و مبین است و کمتر نیازی به تعریف جایگاه آنها در قالب هویت منافقانه شان است؛ اما پرداختن به این موضوع که سازمان مذکور با چه هدف و برنامه ای به این سمت می رود از اهمیت فراوانی برخوردار است.
از این رو در آغاز بحث در این یادداشت، گام اول با این سوال همراه خواهد شد که دلیل اصلی و علت اساسی در انزجاز عمومی و اجتماعی مردم از منافقین در داخل کشور چیست؟ بطوریکه در راستای پاسخگویی به این پرسش علاوه بر یافتن و ارائه علل و دلائل نفرت زای مردمی از فرقه مزبور، تلاش خواهد شد در ذیل رفتارشناسی گروهی و اعضای تصمیم گیرنده تشکیلات مذکور، به مجموعه عواملی که نقش تعیین کننده را در سوق دادن انگیزشی منافقین به سوی تصمیم مبتنی بر تغییر رفتار و گرایشات فکری – ایده ای را در این باره دارد را مورد واکاوی قرار دهیم.
نکته اول اینکه در ارتباط با واکاوی دشمنی های فرقه مورد ذکر با نظام اسلامی، باید با نگاهی تاریخی به مسئله پرداخته شود؛ به عبارت دیگر اینکه غریزه ستیزه جویی مجاهدین با نظام اسلامی که دامنه آن به سطح جامعه و به میان فرد فرد مردم ایران کشانده شد، ماهیتی تاریخی را داراست. به طوریکه اگر نگاهی حتی گذرا به سبقه دشمنی های آنها در طول چند دهه اخیر بیندازیم به سهولت در خواهیم یافت که دشمنی ها متعلق به امروز یا دیروز نبوده و نیست بلکه سالیان سال است که با ابزارهای مختلفی در حال تولید و باز تولید می باشد.
نکته دوم، مورادی را شامل می شود که می توان از آنها به عنوان عوامل و علت های انگیزشی آنها در ذیل عدوات هایشان با ایران اسلامی نام برد. اگر چه منافقین در این روزها ندای آزادی با چاشنی و ظاهری عمومی را سر می دهند اما آنچه که در این باره روی داده و رقم خورده است واقعیتی متفاوت تر از دغدغه های عمومی و یا ملی بوده است؛ دغدغه هایی که از جنس تامین منافع فردی (رجوی ها) و یا گروهی حلقه اول سیاستگذار منافقین هستند که با نام و عناوین عمومی و مردمی از آنها به دنبال آراستن آنند، و به طریق اولی و به تبع راهبرد اغوا سازی با استفاده از سیاست فریب اجتماعی درصدد اجرای آن می باشند.
نکته سوم در این باره به موضوع تغییرات ایده ای و باوری آنها برمی گردد؛ در واقع اگرچه این چرخش های هدف گذاری شده از زمان تبعید و فرار آنها از کشور بدنبال اعمال تروریستی شان کلید خورد؛ اما باید توجه داشت که عبور بی سر و صدا از مرام نامه تشکیلاتی شان که ضدامپریالیستی قلمداد می شد با رفتن به دامان و آغوش دشمنان به اصطلاح ایدئولوژیکی شان یعنی غرب و نظام امپریالیستی، آنها را وارد مرحله تازه ای از حیات فریبکارانه شان کرد. در واقع تشکیلات رجوی در مسیر دشمنی ها با ادعای واهی و سهم خواهی های نامشروع از ساختار نوپای اسلامی و انقلابی در ایران تاریخی از ستیزه جویی را آغاز کردند که اکنون نیز در حال جریان است. با این شکل که روزی با عملیات مسلحانه و ترور و روز دیگر با جاسوسی و افشای اسناد ملی و امروز نیز با دستاویز قرار دادن مفاهیم جهانی برای فریب افکار اجتماعی و عمومی.
نکته چهارم، به نوعی مکمل و تکمیل کننده گزاره تحلیلی بالا در قالب نکته سوم می باشد. در واقع رجوی ها در شرایط فعلی و با توجه به تجارب شکست خورده گذشته شان مبنی بر ترور و تولید وحشت اجتماعی، اکنون درصدد بازتولید خود در میان اذهان و افکار عمومی در داخل کشور از طریق ادعای یکی دانستن مطالباتشان با مردم هستند؛ به طوریکه تلاش دارند با جا انداختن این موضوع که آنها با و در کنار مردم هستند، به سمت راهبرد شانتاژ و تبلیغات برای راه اندازی تجمعات و اعتراضات گام برداشته اند. بنحویکه تلاش برای تبدیل اعتراضات صنفی به سیاسی و صدور فراخوان های متعدد در این راستا نمونه ای واضح در این باره است.
نکته پنجم، و بالاخره اینکه با توجه آنچه بیان گردید در پاسخگویی به سوال مطرح شده در ابتدای یادداشت مذکور باید عنایت داشت که آنچه که در مسیر تقابل جویی با ایران اسلامی از سوی منافقین با طرق مختلف در طول این چند دهه اتفاق افتاده است صرفاً با زیاده خواهی های نامشروع و حصول به منافع فردی و گروهی این فرقه ارتباط پیدا می کند؛ از این رو تامین منافع جمعی از سوی آنها که دم از آن زده می شود محلی از إعراب نداشته و ندارد. تنها موجب هدر رفتن سرمایه های ملی و داخلی می شود و بسترها را برای از دست دادن فرصت ها حتی در شکل حداقلی آن می شود. این بدان معنا است که منافقین برای حصول به اهداف و برنامه های تخریبی شان از هیچ تلاشی ولو به قیمت نابودی کشورها و سرمایه ملی و اجتماعی اش، دریغ نخواهند کرد.
دکتر مصطفی مطهری
انتهای پیام / بنیاد هابیلیان