متاسفانه به قیمت از دست دادن همه چیزم به شناخت کنونی رسیدم ، ۳۰ سال زمان می خواست تا به ماهیت واقعی رجوی و عواملش پی ببرم .
در تمامی این مدت چیزی جز نیرنگ، ریا و یک مشت ادعای مفت و وعده وعیدهای پوشالی و به موازات آن تحقیر و توهین و خورد کردن شخصیت افراد ندیدم آن هم از کسی که مدعی انقلابی گری و ناجی بشریت معاصربود.
او خودشیفته ای بود که خود را عاشق سینه چاک آزادی و دمکراسی نشان می داد ، از سوی دیگر در اوج توهم خود را بالاتر ازامام حسین(ع) ، لنین ، چه گوارا و مصدق و منادی آزادی و رهایی تبلیغ می کرد اما در عمل بر خلاف تمامی ادعاهایش هیچ حقوق وارزشی را به رسمیت نشناخت.
در قدم نخست و برای سفت کردن سلطه ننگین خودش بر فرقه بی مهابا تمامی آزادی های فردی افراد را هم به مسلخ برد.
مسعود رجوی و مریم رجوی به اسم چهارچوب ها وضوابط تشکیلاتی خفقان وسرکوب مطلق را بر تشکیلات حاکم کردند و به اسم انتقاد وانتقاد از خود و منافع تشکیلات،افراد را وادار به جاسوسی وخبر چینی علیه همدیگر نمودند.
برای رجوی حفظ تشکیلات اوجب واجبات بوده و هست. جنایت و خیانتی که رجوی و سران دست نشانده او در حق نزدیکترین هواداران و نیروهایش مرتکب شدند هیچ جانی جنایتکاری و هیچ رهبر دیکتاتوری و هیچ فرمانده نظامی قسی القلبی در حق دشمن ترین دشمنانش هم مرتکب نشده است.
ولع ، شهوت ، سادیسم، قدرت طلبی ، خود پرستی وخود ستایی و توهمات بیمارگونه شخص رجوی بارقه ای ازانسانیت و رحم ومروت دراین فرد باقی نگذاشته است. او با دجال بازی ، یاوه بافی و اشک تمساح ریختن برای مبارزه وکسب آزادی زیر پوشش انقلاب برای رهایی همه را وادار به طلاق اجباری کرد. رجوی عواطف، احساسات ، مهر و محبت خدادادی در حق پدر و مادر ، زن و فرزند را در همه کشت و یا لااقل تلاش کرد که بکشد.
مسعود رجوی با وقاحت تمام فریاد می زد که هرکس پدر ومادر و زن و فرزندش را بیش از من دوست بدارد لایق من نیست.
قضاوت با خودتان ، چنین فردی کجا نشسته و چه جایگاهی برای خودش قائل است که چنین با وقاحت و دریدگی خاص خودش یاوه ها و مزخرفاتی بر زبان جاری می کند. تازه طلبکارهم هست که باید زودتر این کار را می کردیم لابد که او بهتر می توانست افکار قرون وسطایی و امیال شیطانی خودش را پیاده کند.
رجوی خانواده ها را ازهم پاشاند وبه معنی واقعی کلمه منهدم کرد. فرزندانشان را آواره و دربه در در دیار غربت کرد. او فرزندان و کودکان معصوم را از آغوش گرم خانواده هایشان گرفت .
خلاصه بلایی نبود که بر سر این طفلان بی گناه نیاورده باشد. خود رجوی با چنان نفرتی از آغوش گرم خانواده یاد می کرد که آدم شاخ در می آورد که این بابا چه دشمنی با خانواده ها دارد ظاهرا خانواده های هوادارانش نگذاشته بودند که رجوی به قدرت برسد.
او در مواقع خطر همه را دم تیغ می داد وخودش غیب می شد. شما نگاه کنید از شروع تروریسم ضد خلقی اش با نام مستعار مقاومت قهر آمیز انقلابی وجنگ مسلحانه چطور هزار هزار قربانی کرد و به روی خود نیاورد وخودش جانش را برداشت و به پاریس فرار کرد. او در پاریس به قول خودش احساس خطر کرد و به جایی رفت که امن ترین جا برای خودش و قربانگاه بقیه باشد. وقتی که همه ما داشتیم زیر بمباران آمریکا لت و پار می شدیم دوباره برای حفظ جانش به غیبت کبری رفت که رفت.
بعد به ما بنگالها و ساختمانهای بمباران شده را نشان دادند و گفتند این اتاق خواب مسعود بوده درحالی که بعد معلوم شد که حتی در شرایط عادی در چه استحکاماتی با چه امکاناتی در چندمتری زیر زمین در اشرف زندگی می کرده است.
رجوی طوری صحنه عاشورا را ترسیم می کرد که گویا خودش در صحنه حضور داشته است. پای قیمت دادن که می رسید مرگ و شهادت برای همه خوب بود به غیر از خودش .
همیشه فریاد می زد که تا به آخر می ایستیمو رجوی می گفت همه را باید به موشک ، بمب ، تیر و تبر، چماق و شلاق و میله آهنی سپرد .
آری دوستان و همراهان قدیمی هیچ کس درست خبردار نشد که بر ما در طول سالیان چه گذشته و چه جنایتهایی رجوی در حق ما که مرتکب نشده است.
محمد عظیم میش مست
انتهای پیام / سایت نجات یافتگان در آلبانی