فرقه ای هست به نام رجوی که از ابتدای شروع انقلاب ۵۷ تاکنون توسط دو نفر خط دهی وکنترل می شود. این فرقه تعدادی از جوانان و طیف های مختلف صنفی و شخصیتی را به دنبال خود کشانده ودرمقاطع وسرفصل های مختلف به شکل حساب شده ای توانسته اند خود را ازخطرات وپیچ های تاریخی نابود کننده که می توانست آنها را از بین ببرد، نجات دهند و درنتیجه جان هزاران نفر از این فرقه درهرمقطع وسرفصل به فنا رفته وخونشان دقیقأ برزمین ریخته تا این دو نفر بمانند. به قیمت جان اعضاء!
درسال ۶۰ این دو نفر یعنی مسعود و مریم رجوی وقتی دیدند فضای کوتاه شور و فتور اولیه انقلاب جای خود را به آگاهی واشراف آحاد ملت داد ودیگر جوسازی های آنها دربین مردم جایی ندارد بدیهی بود که دست به ماجراجویی خطرناکی تحت عنوان جنگ مسلحانه بزنند وفرمان درگیری وکشتار درکف خیابان ها را صادر نمایند .
دراین راستا هزاران نفربی گناه کشته شدند واین بهانه ای بود که رجوی ها به دنبال استارت خوردنش بودند وپیش آمد وآنها از آن سوء استفاده کرده وبه اروپا فرار کردند .
بخشی از هزاران بازنده دراین مقطع هواداران وسمپات های ساده لوح این فرقه بودند که چشم وگوش بسته پشت سراین دو نفر راه افتاده بودند. دراین نقطه هم جا ماندند ودو نفر برنده جا خالی داده بودند واین بدنه ماند وآینده ی پر ریسک وخطر ودرنهایت درگیری های بی سمت و سو و کشته شدن همه آنها .
در واقع رجوی از روی خون همه این افراد عبور کرد وآنرا به پلی برای رسیدن به اروپا به عنوان رهبر اپوزیسیون تبدیل نمود.
مسعود و مریم قبل از کشیدن نقشه فرار به اروپا نقشه اصلی یعنی لیست کردن رده بالاهای فرقه که درآینده ممکن بود موی دماغشان شوند کشیده بودند و دادن خط درگیری در داخل کشور، تا از این طریق همه جامانده ها کشته ونفله شوند واین کار هم شد .
این دو نفر عده ای را کلیپس خود کرده بودند وبرای گذران امورات خود به خارجه بردند و در نهایت آنقدر خط و خطوط درگیری به داخل کشور دادند تا حتی اگر یک نفر از مزاحمین (نیروهای خودی) باقی مانده تعیین تکلیف شود وخلاصه نقطه پایان را برنقشه خود گذاشتند .
دقیقأ هزاران نفر از فرقه بازنده شدند تا دو نفر برنده شوند. فارغ از این برنده و بازنده ی نامتعادل، شهروندانی بودند که درایران برای برنده شدن این دونفر بازنده جان ومال خود و فرزنداشان شدند .
درمقطع دیگر رجوی موقعیتش در فرانسه لرزان و تکراری شد و مجددأ احتیاج به بازنده شدن وباختن جان ومال وناموس تعدادی دیگر بود تا او برنده شود .
با تهدید وارعاب و انواع ترفندها رجوی تمامی اعضا وکادرها را به عراق آورد وپاس ها ومدارک همه نیروها را باطل و پاره کرد . درواقع چون خودش وهمسرش اخراج شده بودند آنها با پاره کردن تمامی پاس ها ومدارک، بقیه اعضا را هم بازنده کردند .
درحقیقت بازندگی اصلی دراین مرحله هنوز رخ نداده بود تااینکه قرارداد ننگین ایرانی کشی برای صدام ومعامله وخیانت وجاسوسی بسته شد . دراین رابطه هم رجوی میلیاردها دلارپاداش از صدام دریافت کرد و۹۰ درصد از کادرهایش قربانی عملیات های مشترک با ارتش صدام درجبهه ها شدند و رجوی با پرکردن جیب خود برای چنین روزی برنده شد ومجددأ این واقعه برنده شدن دو نفر وبازنده شدن هزاران نفر به وقوع پیوست .
درمقطع کنونی هم رجوی با اخراج از عراق موقعیت امکان رهایی بدنه تشکیلات را از آنها سلب نمود وبایک معامله ولفت ولیس تاریخی برای امپریالیسم همه نیروها را درقفس کرد وبه کشور آلبانی برد . این کار رجوی وهمسرش طبق قرارداد با آمریکایی ها بود تا با حفظ ظاهر تشکیلات و نیرو دردست آمریکا اهرمی درمقابل استراتژی منطقه ای ایران داشته باشند .
درواقع مجددأ این دونفر از مهلکه عراق وپاسخگویی به جنایات خود گریخته واین هزاران نفر بدنه تشکیلات بودند که دوباره باختند و بازنده تاریخی شدند و این بار اگراین اعضا وکادرها منتظر باخت بعدی بمانند دیگر عمری برایشان باقی نیست .
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز کرمانشاه