• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024

مسعود رجوی جانوری بود که انگار شانه‌ای به پشم و دمش کشیده می شود

  • کد خبر : 16686
  • 18 آگوست 2018 - 9:04

از روز اول و بعد از آزادی از زندان شاه ، مسعود رجوی ، تنها بازمانده کادر مرکزیت سازمان ، که به علل روشنی از اعدام جسته بود ، خود را رهبر جنبش می دانست .
یک بار در نشستی نسبتا کوچک در اشرف ، که بیرونی نشد مسعود و مریم یک دیدار کوتاه با ما اعضای جدید داشتند . نشستی که بدون تشریفات خاص نشست های بزرگ ، تشکیل شده بود . یک استاد دانشگاه مشهد که به تازگی به فرقه پیوسته بود ، به پشت تریبون هدایت شده و نفر مورد خطاب مسعود رجوی قرار گرفت . مسعود از وضعیت شهر مشهد و داخل کشور سئوالاتی از این استاد دانشگاه که یک فرد لائیک و غیر مذهبی بود می کرد . او هم که فرصت را غنیمت دیده بود ، شروع به تمجید و تعریف از شخص رجوی نمود که شما رهبری کاریزماتیک ، خاص ، نمونه و انقلابی هستید ، مثال هائی هم از چگوارا و دیگران زد .

من که از یک فاصله بسیار نزدیک با مریم و مسعود نشسته بودم ، کاملا عکس العمل های مسعود را دنبال می کردم . لبخند رضایت مسعود کاملا مشهود بود و گهگاهی زیر چشمی به مریم نگاه می کرد و مفتخرانه ، خود را به رخ او می کشید . با حالتی حق به جانب صحبت ها را نظاره می کرد .
تصویری که از مسعود داشتم ، ابدا این نبود . حتی یک جاخالی هم به این تعریف و تمجید ها نشان نداد . برایم بسیار عجیب بود که مسعود رجوی از این تملق و چاپلوسی عیان ، گزیده نمی شود . برعکس بسان جانوری بود که انگار شانه ای به پشم و دمش کشیده می شود .
اینکه در فرقه به فاصله یک دهه، طی دو نوبت کسانی پیدا شوند که یکی (تقی شهرام) خود را نماینده و صاحب‌اختیار طبقه کارگر و نوک پیکان مبارزه طبقاتی زحمتکشان دانسته و متعاقب آن به چنان جنایاتی دست یازد که هنوز آثار زخم‌هایش بر پیکر جامعه مشهود است؛ و دیگری (رجوی) خود را رهبر عقیدتی خاص الخاص، غیرپاسخگو به کادرهای سازمانی و به‌ طریق ‌اولی به توده‌های مردم و بالاخره «نوک پیکان تکامل» دانست؛ خود از ضعف‌های ساختاری و بنیادینی است که در پروسه سازمانی ، ما هم آن را در عراق تجربه کردیم .
مسعود رجوی! از همان ابتدای آزادی از زندان نیز در سال ۵۷ ، احساس می کرد که علامه دهر است و همگان باید از او و عقاید شگرفش ، بهره مند گردند.
سر هر موضوعی معترض بود و شاکی! به قانون اساسی رای نداد و بعدا این امر ، بهانه ای شد برای حذف او از انتخابات ریاست جمهوری .
متعاقب اعلام جنگ مسلحانه فاجعه آمیز از کشور متواری شد . در پی تفکرات مالیخولیائی خود ، وارد کوره جنگ شد ، آنهم از جبهه دشمن .
بعد از آتش بس رسمی ، با توجیهات کاملا غیر منطقی برای فرار از بن بست پیش آمده ، مجددا نیروهای زیادی را به قتلگاه روانه کرد .
در دوران بعد از شکست سنگین فروغ ، با موج اعتراضات داخلی و تشکیلاتی مواجه شد . این بار هم به جای گوش باز داشتن ، با گوش ها و چشمانی بسته همه معترضین را زندانی کرده و بعضا نیز با صدور احکام مرگ ، عده ای را سربه نیست کرد .
در عراق با وضع قوانین استبدادی و بدون تعقل و تفکر ، همه سازمان را به کام فنا و نیستی سوق داد.
این موجود عقل کل! در ادامه نیز با تاکتیک ها و استراتژی های آبدوغ خیارش ، جنگ های نامنظم و چریک شهری و در ادامه نیز ترور سرانگشتان رژیم ، بعد هم عملیات راهگشائی و ترور و خمپاره زنی در شهرها ، تعداد زیادی از نیروها را قربانی سیاست های غلط خود کرد .
در جریان حمله آمریکا به عراق نیز ، با اصرار به ماندن در اشرف به مثابه « کانون استراتژیکی نبرد » نتوانست بی طرفی اتخاذ کند ومجبور به فرار و غیبت شد ، نیروها را نیز به حال خود در یک میدان نبرد ناخواسته بی امان رها کرد .
دولت عراق جدید هم سر کار آمد و رجوی با رویای عراق قدیم ، شاخ و شونه کشید و در مقابل قانون تمکین نکرد . حکم دادگاه عراق در مورد تخلیه اشرف و اخراج از عراق را نپذیرفت و باز هم بهای تصمیمات غلط او را نیروها با خون خود دادند . عده زیادی در اشرف برای هیچ و پوچ کشته شدند و خانواده های بسیاری این بار نیز داغدار شدند . اما باز هم مریم و مسعود ککشان هم نگزید و سه روز بعد از کشته شدن افراد در ۱۹ فروردین ۹۰ مریم قجر وقیحانه با لباس و روسری قرمز در حالی که سرمست از وضعیت جدید و موضع گیری های جدید بود به سخنرانی پرداخت .
با اصرار به ماندن در اشرف و عراق! دهها و بلکه صدها نفر را قربانی کردند و عاقبت هم با تی پا از عراق اخراج شدند . نیروهای سازمان هم به هر طرف پراکنده شدند و سازمان بزرگ ترین ضربه های نیرویی را در این سرفصل ها تجربه کرد . این است نتیجه سیاست های غلط یک موجود متوهم و کوتوله سیاسی! هنر هر کسی که مدعی رهبری است ، عبور دادن به سلامت نیروها از تنگه ها و گذرگاه های تاریخی است و هنر رجوی عکس این ها عمل کردن .
نقض قوانین هر کشوری ، قیمت های گزافی می طلبد که نیروهای سازمان هر بار این بهاء را داده اند و مریم قجر و سایر سران در اوج مفت خوری ، پاسپورت های پناهندگی اش را گرفتند .

یادداشت از فرید

انتهای پیام / انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی

 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=16686