فرقه رجوی یا همان «منافقین»، در برخورد با خانواده ها ، از شعارهای مردم گرایی مبتذل و ادعای جذب و پذیرش خانواده ها گرفته تا اخاذی و اهانت و ضرب و جرح آنان در اطراف پادگان اشرف با تمام و کمال خصلت و خصوصیت فرقه ای و منافقی خود را به اثبات رساند لذا این عبارات را تنها ما به آن نسبت نداده ایم بلکه عملکرد خودشان موید همین نام است .
همه آنانکه در زمینه سیاسی دستی بر آتش دارند و یا سالهای اول انقلاب را بیاد دارند و در طی این دوران پروسه این تشکیلات را رصد کرده و میکنند، می دانند که سران تشکیلات فرقه و شخص رجوی از آغاز با شعارهای مردم گرایانه وعامه پسند ، دفاع از حقوق مردم ، آزادی و دموکراسی برای مردم شروع به فعالیت و جذب نیرو نمودند اما در همان سالهای آغازین انقلاب وقتی اوضاع بر وفق مرادشان نچرخید. در ۳۰ خرداد سال ۶۰ با اقدامات و عملیات مسلحانه در مقابل مردم و انقلاب مردمی ایستادند و به خشونت متوصل شدند که توسط همین مردم طرد شده و ناگزیر به ترک ایران و پناه بردن به عراق شدند .
در جنگ هشت ساله صدام ، به عنوان پیاده نظام ارتش عراق علیه همین مردم و مناقع و مصالح آنان نقش فعال داشتند و تا بمباران و خمپاره باران ، کشتن سربازان مدافع مرزهای کشور و درنهایت جاسوسی برای آمریکا و همدستی برای ترور دانشمندان هسته ای ایران توسط اسرائیل سنگ تمام گذاشتند و درونمایه خیانت بار و شرورانه خود را بیرون ریختند .
در عراق بعد از صدام اما ، وقتی پدر خوانده و پشت و پناهشان را از دست داده بودند مجددا رجوی در تحلیلی در پادگان اشرف اعلام نمود : « ما سالیان است با راه اندازی تیم ها و گروه های عملیاتی تلاش کردیم به مردممان وصل شویم حالا که خود مردم و خانواده ها با پای خودشان به جلوی قرارگاه اشرف آمده اند . چه خوب ! از آنها استقبال میکنیم تا از این طریق به ملت ایران وصل شویم .»
و در ادامه با لحن خودمانی تری خطاب به مسئولین و نیروها گفت از خانواده ها استقبال کنید ، از آنها کمک مالی دریافت کنید و خواهران و مادرانتان را ترغیب و تشویق کنید هنگام بازگشت مریم را به داخل مردم ایران ببرند و برایش تبلیغ کنند.
در ادامه این رهنمود و دستور العمل ، خانواده هایی که بعد از سالیان رنج دوری فرزندانشان موفق شده بودند به عراق بیایند و با فرزندانشان ملاقات کنند ، به این صورت که بامراجعه به مقر حفاظت و ورودی قرارگاه اشرف خواستار ملاقات با فرزندانشان می شدند و مامورین درب قرارگاه ساعاتی آنها را سرگرم می کردند تا مسئولین در داخل آن فرزندان را کامل توجیه نمایند که چگونه پول و طلاهای خانواده را بگیرند و برای فرقه کمک مالی دریافت کنند . خانواده ها بعد از ساعتها معطلی به داخل قرارگاه می آمدند و تا چند روز در حلقه های حفاظتی و جاسوسی و کنترل شدید با فرزندانشان ملاقات می کردند ، توسط مسئولین از موزه قرارگاه ، مسجد و قبرستان دیدن می کردند و برای اخاذی و تبلیغ برای سازمان شستشوی مغزی داده می شدند و این مجموعه فعالیت در خلال ملاقات در جهت اهداف فرقه انجام می شد .
اما بعد از حدود دو ماه در یک جمع بندی سران فرقه رجوی متوجه بی اعتنایی خانواده ها به خواسته های فرقه ، اکراه آنان از تبلیغ برای رجوی و خیانت علیه مردم و کشورشان و هرگونه کمک مالی خانواده ها شدند و خانواده ها فقط و فقط فرزندانشان را می خواستند و قطعا این رابطه خونی و عاطفی بود که کارساز و موثر واقع می شد و فرزندانی که ملاقات داشتند بعد از ترک خانواده دیگر آن نیروی سر سپرده به رجوی نبودند و به فکر جدایی می افتادند . در خلال چند ماه حدود ۸۰۰ نفر از تشکیلات رجوی جدا شدند ، لذا خوی فرقه ای و منافقی رجوی هرد و در آن واحد عمل کرد و تصمیم به جلوگیری از ورود خانواده ها به داخل قرارگاه گرفت ، خانواده ها از پایگاه مردمی و اجتماعی سازمان به مزدوران ایران تبدیل شدند ، خانواده به زعم شخص رجوی ، کانون فساد نام گرفتند و نهایتا شخص رجوی با شعار «ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ ما» و تیر و سنگ پرانی علیه خانواده ها فرمان جنگ صادر نمود و این همان درونمایه و خوی ضد مردمی و ضد ایرانی او بود که شعارهای آنچنانی می داد اما در عمل دقیقا ۱۸۰ درجه عکس آن عمل می نمود.
خانواده ها اما، وقتی با مخالفت سران فرقه رجوی برای ورود و دیدار عزیزانشان مواجه شدند. هر روز عزمشان جزم تر در مقابل پادگان اشرف تجمع کردند و خواستار ملاقات با فرزندانشان شدند ، چهار ضلع پادگان اشرف بر اثر مخالفت رجوی با ملاقات با «همان پایگاه اجتماعی و مردم عزیز مورد ادعاییش » به صحنه جنگ و نبرد تبدیل شد . در بیرون سیم های خاردار خانواده هایی بودند که با طی مسافت های طولانی از اقصی نقاط ایران با تحمل گرما و سرما ، خطرات احتمالی مسیر و…. فقط دیدار فرزندان و جگر گوشه هایشان را خواستار بودند و در مقابلشان اما با انواع تهمت ها و ناسزاها ، تهاجمات با سنگ و آهن و تیرهایی که با استفاده از میلگرد ساخته شده بود ، مواجه بودند .
این کارزار ادامه داشت تا اینکه عزم و اراده خانواده ها که بخش کوچکی از مردم ایران بودند در این نبرد پیروز شدند و تا فروریختن آخرین خشت پادگان اشرف و اخراج و بیرون کردند فرقه رجوی از عراق لحظه ای از پا ننشستند .
اکنون که در کشور آلبانی با پادر میانی و وام بلاعوض دولت آمریکا به دولت آلبانی نیرو های فرقه رجوی پذیرفته شده اند به علت ناامیدی و یاس بیش از پیش نیز روند ریزش نیرو و جداشدن سرعت بیشتری به خود گرفته و به طور روزانه افرادی تصمیم به جدایی میگیرند و خود را به کمیساریای عالی پناهندگان معرفی می کنند و از حقوق پناهندگی بهره مند می گردند .
اگرچه از آغاز این جدایی در آلبانی نیز سران فرقه رجوی از هیچ کوششی علیه همین جداشده گان فروگذار نکردند اما تا حدودی جداشدگان موفق شدند برای رسیدن به حداقل حقوق خود موفقیت هایی به دست بیاورند . اما از آنجاییکه سران خوفروخته این فرقه تا آخرین قطره خود و تمام سلولهای بدنشان در خدمت و نوکری آمریکا و اسرائیل قرار دارند این بار نیز با اتکا به همان اربابانشان با اعمال فشار بر کمیساریا و مقامات دولتی آلبانی برای جلوگیری از ریزش نیرو و ممانعت از افشاگری جداشدگان همه توان خود را علیه آنها به کار گرفته و اخیرا توسط کمیساریا تحت فشار قرار گرفته اند که فقط تا شش ماه می توانند از حقوق پناهندگی برخوردار باشند و مرتب اخطار دریافت میکنند که بزودی حقوق و مزایای شما قطع میشود و این عمل دقیقا برای ایجاد رعب و وحشت برای نیروهای خودشان است که هیچ راهی جز ماندن در داخل تشکیلات نداشته باشند .
حال با این تفاسیر به قدرت و کارآمدی و تاثیر گذاری و نقش فعال خانواده ها می رسیم که میتواند کارزار پادگان اشرف را همچون کابوسی برای رجوی و فرقه جنایتکارش تداعی نماید ، لذا خطاب به همه خانواده ها چه خانواده جداشدگان و چه خانواده های افراد گرفتار در چنگال رجوی :
«با سلام و تقدیر و تشکر و قدر دانی از تلاش ها و فداکاری ها و مسیر پرپیچ و خمی که تاکنون پیموده اید ، اکنون نیز همین شماها هستید که می توانید پاد زهر توطئه کثیف رجوی علیه فرزندان گرفتارتان در چنگال رجوی باشید .
با جوششی دوباره ، فعالیت در عرصه بین المللی ، با مراجعه و نامه نگاری به ارگانهای بین المللی ، مقامات و مسئولین امور پناهندگی ، دولتمردان آلبانی ، ارتباط فعال با انجمن های نجات در مراکز استانها و حتی درخواست ملاقات حضوری و اعزام به کشور آلبانی اجازه ندهید رجوی به اهداف شوم و ضد انسانی خود برسد و همه با هم کمک کنیم تا انسانهای گرفتار خودشان از حق تعیین سرنوشت و ابتدایی ترین حقوق خود براساس منشور ملل متحد برخوردار باشند و یقینا نتیجه کارتان جز پیروزی و موفقیت چیز دیگری نخواهد بود . »
یادداشت از علی مرادی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز لرستان