من در داخل تشکیلات فرقه رجوی بودم و شهادت می دهم که بدون اغراق برای پاییدن و کنترل هر نفر از اعضای عادی یک به اصطلاح مسئول و بهتره بگم مچ گیر یا بپا گمارده بودند. این تازه برای افراد قابل اعتماد خودشان بود. برای کسانی که به آنها سوء ظن داشتند و اعتماد نداشتند حتی نفرات بیشتری می گذاشتند.
به صورت شبانه روزی آدم را کنترل می کنند که کجا می رود، با کی صحبت می کنه، به کجا نگاه می کنه و حتی چندین کیوسک و دوربین اطراف محل سکونت آدمها مستقر کرده بودن که هر کیوسکی هم دائم سه نفر اون تو نشسته بود که مبادا یک نفر تا سر کوچه برود و برگردد.
این ماجرا فقط داخل مقر بود. وقتی هم نفری می خواست یک ساعت بیرون بره، اینقدر سین جیمش می کردند که جونش به لبش می رسید و با اعتراض از خیر حرفش می گشت و صحنه رو ترک می کرد. ولی باز نفرات گشت در ترکیبه ای سه نفره بابت پایدن دنبال فرد می رفتند.
اما جالبتر از همه اینها در دنیای مجازی و ارتباطات بود. به طور واقعی فرقه تاب و ظرفیت این رو نداشت که افراد در دنیای آزاد و در اینترنت به یک سایت مراجعه کرده خبری بخونن یا ترانه و کلیپی نگاه کنند.
بابت کنترل این قسمت برای هر سه کامپیوتر یک پلاسما و چندین نفر در اتاقی به صورت مخفی گمارده بودند که بصورت شبانه روزی و هفت روز هفته کنترل کنند و با اولین به اصطلاح خلاف نفر مربوطه رو صدا می کردند و اخطار و تذکر می دادند و نشست گذاشته و با شخصیت و آبروی افراد بازی می کردن و توهین کرده و اعصاب طرف را خورد می کردند و انبوه کارهای احمقانه دیگر که مبادا چیزی از کنترل مطلقشان خارج شود.
من تمام این موضوعاتی که گفتم به خدا بخش ناچیزی از کارهای توهین آمیزی است که اینها برای بازی با اعصاب و روان افراد می کردند. مثلا سر ورزش، رفتن و یک دقیقه در بالکن ایستادن و هر بهانه دیگری آدم را مؤاخذه می کردند.
اما حرف اصلیم به مریم و مسعود رجوی این است که شما مگر هر چند روز یک بار و طی سالیان متوالی نگفته و نمی گویید ما سیاهی لشکر نمی خواهیم و تعداد برای ما مهم نیست و با ۳۱۳ نفر سرنگون می کنیم؟ پس چرا برای نگه داشتن حتی به قول خودتان یک حلقه ضعیف دست به هر کاری می زنید و به هر دروغی متوصل می شید و این همه ترس و نگرانی برای چیست؟ مگر شما شعار آزادی و اختیار نمی دهید؟ پس چرا نمی گذارید آدمها آزادانه به دنیای آزاد و خانواده و اینترنت وصل باشند؟ البته معلوم است چرا، چون چشم و گوش آدمها باز می شود و دم و دستگاه دروغینی که ساختین بر باد می رود.
در آلبانی آدمها آگاه شده و دیگه ترسی از کارها و اعتمادی به شعارهای توخالی شما ندارند و در خفا و علنا با خانواده و دنیای بیرون تماس می گیرند و به امید خدا در آینده ای نه چندان دور، اکثریت غریب به اتفاق عزیزان در بند راه خودشان رو انتخاب و از اون زندان رجوی ساخته بیرون می زنند.
یادداشت از سعداله سیفی
انتهای پیام