مریم رجوی، به طرز عجیب و غریبی شیفته خودش است! او در نشستهای مختلف ساعتها می نشست تا کسانی که در جلسه حضور داشتند پشت میکروفن بیایند و از او و حرفهایی که زده تعریف و تمجید کنند و وای به حال کسی که خلاف او حرف می زد و به قول معروف در بحث او را می پیچاند. آن چنان دستپاچه می شد و طوری با او برخورد می کرد تادیگر افراد پاچه خواری که کم هم دور و برش نبودند، با شلوغ کاری و فحش و داد و بیداد، کاری کنند که فرد مذبور از گفته خود پشیمان شود و با چرخش مداری زبونانه، گفته های خود را پس بگیرد و از حرفهایی که مریم زده دفاع کند! یعنی واقعا مریم رجوی آنچنان دچار خود شیفتگی بود که اگر چند شبانه روز بالای سن می نشست تا بقیه قربان صدقه اش بروند، خسته نمی شد! او روز سی مهر را به نام خودش در سازمان ثبت کرده است و از کسانی که برایش شعر و سرود می گویند خواست که در خصوص این روز هم برایش شعر بسازند. سی مهر هر سال روز مریم، دشمن از دستش جان در نمیبره و ادامه داستان! در نشستها یک سری آدمها بودند که میدان دار بودند.
یعنی که تا مسعود و مریم وارد سالن نشست می شدند و به بالای سن میرفتند، این افراد شروع می کردند به شعر و آواز در وصف خواهر مریم و برادر مسعود خواندن! مریم هم با لبخندی رضایت آمیز پاسخ شان را می داد و به قول معروف تایید می کرد که به خواندنشان ادامه دهند. همیشه چند نفر از زنان مورد اعتماد، در نزدیکش بودند و بهش رسیدگی می کردند. مریم رجوی به خودی خود هیچ درچنته نداشت! او با مطالعه یک سری کتابهای روانشناسی و فلسفی و عبور آن مباحث از فیلتر ذهنی خودش، همان ها را به عنوان مباحث ایدئولوژیکی به خورد نیروها می داد و جوری وانمود می کرد انگار که مباحث از خودش است. او همواره هر چه که می گفت را از روی کاغذهایی که همراه داشت می خواند و اگر نوشته هایش را از او می گرفتند، چیزی برای گفتن نداشت. مریم رجوی یک چیز را بخوبی هر چه تمامتر می دانست و آن چیز این بود که اگر می خواهد در فرقه حکومت کند، بایستی تا می تواند چاپلوسی مسعود را کند. چرا که خود رجوی هم به طرز عجیبی شیفته خودش بود. مریم اولین کسی بود که این راز را کشف کرد. یعنی او فهمید که اگر از مسعود تعریف کند و به شکلی متفاوت تر از او یاد کند و بقول بچه های فرقه در او حل شود، جایگاه بالاتری در فرقه پیدا خواهد کرد واین تعریفها و یاد کردن ها و …. در حدی شد که او توانست یک شبه و بدون طی هیچ پروسه تشکیلاتی، در کنار مسعود در بالاترین نقطه فرقه قرار گیرد! مریم رجوی تاقبل از ازدواج با مسعود، یک عضو ساده بود. زن اول مهدی ابریشمچی بود که به واسطه در معرض دیده شدن از طرف رجوی، به قول معروف دیده شد و پسندیده شد! او آنچنان به واسطه چاپلوسی برای رجوی خودش را در دل مسعود جا کرد که او حاضر شد از نزدیکترین یاران و فرمانده هان نظامی و سیاسی و تشکیلاتی فرقه به خاطر مریم بگذرد! اما به هرحال بواسطه هوش واستعدادی که داشت توانست در کنار مسعود درس های زیادی بگیرد و به یک جنایتکار کارکشته و حرفه ای تبدیل شود. مریم رجوی به لحاظ شخصیتی مظهر یک آدم خود شیفته و خودپرست بود که حاضر بود برای خودش از نزدیکترین کسانش هم بگذرد!
یادداشت از الف عباسی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز فارس