به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی فراق، یکی از جدا شده های فرقه رجوی از محدودیتهای پزشکی اعمال شده از طرف رجوی در لیبرتی افشاگری کرد.
وقتی به امداد پزشکی مرکزی لیبرتی مراجعه کردم یک عکس رادیولوژی گرفتند و گفتند زانوی تو مشکلی ندارد و من اعتراض می کردم که زانوی من است و من می دانم مشکل جدی دارم و این را خوب احساس می کنم که مشکل جدی است. ولی دکتر ارشد آنها که اسم او وحید (جواد احمدی) بود گفت مشکلی نداری برو و بعد از یک ماه خوب می شوی و من اصرار داشتم که پیش دکتر عراقی مستقر در کمپ بروم ولی قبول نمی کردند و گفته می شد اگر بروی آنها تجویز عمل جراحی می نویسند و عملهایی که می کنند ناموفق در می آید و اصرار داشتند که من را پیش دکتر متخصص عراقی و برای گرفتن عکس MRI به بغداد نفرستند.
وقتی مدتی گذشت متوجه شدم که موضوع چیست. رجوی دستور داده بود که تردد نفرات را برای مراجعه به کلینیک عراقی محدود کنند و از طرفی نفرات پایینتر که ما بودیم به شهر بغداد مراجعه نداشته باشیم. علت این موضوع این بود که چون ما از بیرون هیچ خبری نداشتیم و هیچ ارتباط جمعی نداشتیم و از دنیای بیرون بی خبر بودیم و فرقه هم زیاد حرفهای دروغ به ما گفته بود، برای اینکه دروغهای آنها توسط سربازان و پرسنل بیمارستان و کلینیک برملا نشود نمی گذاشتند که ما با نفرات بیرون رابطه ای داشته باشیم، چون شب و روز در گوش همه می خواندند که هتل مهاجر و بیمارستان عراقی پر از جاسوس است که برای گرفتن اطلاعات شما را فلان و بهمان میکنند.
برای اینکه ما به دروغهای آنها پی نبریم و در بی خبری بمانیم و راهی برای جدا شدن نداشته باشیم با این ترفند حاضر بودند که ما ناقص العضو بشویم ولی با واقعیتهای بیرون مواجه نشویم. این محدودیت های پزشکی در لیبرتی که توسط رجوی اعمال می شد، و بعد که برملا می گردید به گردن عراقی ها می انداخت، باعث ناقص العضو شدن تعداد زیادی از نفرات شد و تعدادی هم با همین شیوه در اثر بیماری و کوتاهی در درمان جان خودشان را از دست دادند. این است کارکرد انقلابی رجوی.
ولی از طرف دیگر وقتی مسئولین و سرسپردگان و زنان رجوی دچار کوچکترین مشکلی میشدند فورا مستقیما به بغداد برای قرار پزشکی می بردند و مداوایشان دنبال می شد.
غرض از بیان این موضوع این بود که به چه شیوه هایی و با چه دروغهایی جلوی ریزش نیرو را می گرفتند و چطور انسانهایی که تمام عمرشان را در راه فریب و نیرنگ رجوی تلف کرده بودند را زجر کش می کردند.
این است چهره رجوی خائن و جانی که به وفادارترین نیروهای خودش هم رحم نمی کند.
یادداشت از محمد هاشمی – رها شده از فرقه رجوی در تیرانا