فرقه رجوى بعد از سال ١٣٧٠ و همگانى کردن انقلاب ایدئولوژیکى که جدایى و طلاق اجبارى زن و شوهر از مقدمات آن بود، چنبره و بند اسارت تمام عیار خود بر اعضاى تشکیلات با این ترفند آغاز کرد ، چرا که با اتمام جنگ ایران و عراق و شکست در عملیات فروغ و اینکه رجوى دیگر قادر به حفظ نیرو نبود و جدایى و مخالفت افراد زیاد شده بود از سال ١٣۶٩ تا ١٣٨٢ با آوردن بندهاى انقلاب پشت سر هم تقریبا هر ماه یکى دو بند از آن که به بندهاى الف ، ب ، ج ، دال و …. تا هزار همردیف و انتها بند «سین» و سرنگونى انقلاب مریم اطلاق می شد، نفرات را سر جایشان می نشاند و با هر گونه صداى مخالفتى با مشت آهنین پاسخ می داد و فضا و جو پلیسى وحشتناکى در تشکیلات راه انداخته بود که کسى جرأت ابراز مخالفت نداشت ، آنچنان با اهرم انقلاب همه را سرکوب میکرد و جو رعب و وحشت در بین افراد راه انداخته بود که کسى جرأت إظهار نظر انتقادى از استراتژى و عملکرد سازمان نداشت و به هر کس که شک می شد و از رفتار و تنظیم رابطه اش با بیرون این أشعه را از او میگرفتند سوژه نشستهاى جمعى که به نشست دیگ معروف بود ، میکردند که نهایت از دو حالت خارج نبود یا سوژه تمام قد سر در برابر رجوى خم میکرد و تمام عیار در دستگاهى که رجوى از افراد میخواست وارد میشد یا شکنجه و زندان و أبوغریب ، دستگاه اطلاعات و امنیت بعث و یا سر به نیست میشد و یا به بعلت بیمارى مشکوک جانش را از دست میداد و یا اینکه کسانى که تحمل آن سختى را در لحظه نداشتند چاره اى جز خلاصى خود از مخمصه رجوى با خودکشى نمیدیدند و خودشان را از جهنم ساخته رجوى خلاص میکردند.بعد از سرنگونى ارباب رجوى یعنى صدام حسین دیکتاتور عراق عده زیادى از افراد با استفاده از جو بوجود آمده خود را از شر رجوى خلاص کردند و به دنبال زندگى خود رفتند و تقریبا نزدیک به هفتصد نفر از تشکیلات فرار کرده و نزد آمریکائیها که در کمپ اشرف مستقر بودند، رفتند. بگذریم که رجوى با زد و بند با ارباب جدید خود مسیر این جدا شده ها را سد کرد و با فشار مضاعف از طرف آمریکاى حامى دمکراسى فضاى طاقت فرسایى را بر آنها حاکم کرد که مقالات زیادى در این رابطه از طرف افرادى که در آنجا گرفتار شده بودند منتشر شده است.
رجوى با از دست دادن ارباب قافیه را باخته دید و سریعاً به دامن آمریکا خزید و با حیله و فریب شیطانى باز با استفاده از اهرم هاى فشار به اصطلاح انقلاب مریم در کنار سرگرم کردن افراد با بحث اجتماعى جامعه عراق که اکثراً طرفدار مجاهدین هستند و بزودى حامیانش در عراق قدرت را قبضه خواهند کرد تا سال ١٣٩٠ که از اشرف جارو شدند با این ترفند با کجدار و مریض توانست نیروى قابل توجهى از تشکیلات را در اسارت ذهنى و جسمى نگهدارد و روى آنها با اربابانش مانور دهد و مزد مزدورى بستاند.
الان هم که از عراق بیرون رانده شدند و در البانى مستقر هستند با وجود اینکه مریم رجوى و به اصطلاح خواهران شوراى رهبرى ارشد سازمان تمام عیار براى راضى نگه داشتن افراد وارد گود تشکیلات متزلزل و عنقریب فرو پاشیده شده اند، میبینیم که روند جدا شدن افراد رو به فزونى است و تقریبا بیش از صد نفر در البانى از تشکیلات رجوى جدا شده اند و لرزه بر اندام مریم رجوى و سرانش هویداست. بنابر این خبرهایى از البانى به گوش میرسد که میخواهند یک پادگان در کنار فرودگاه تیرانا از دولت البانى بگیرند و خود آن را بسازند و روند دور نگه داشتن افراد از جامعه را تسریع دهند.
هم اکنون افراد را با پستهاى متعدد نگهبانى در مقرهایشان سرگرم کرده اند و از طرف دیگر جو پلیسى و پائیدن همدیگر شدت گرفته است و افراد بسیارى از تشکیلات با این رویه رفتار و عملکرد مخالف هستند و در نشستها مطرح شده است که در جواب به آنها از ترفند کهنه و قدیمى اینکه ما دشمن داریم و تهدید ربودن افراد وجود دارد، این عمل سران سازمان را توجیه میکنند اما چون افراد تجربه دارند و میدانند که دام اسارت برایشان پهن میکنند، بناى مخالفت علنى گذاشته اند و مریم رجوى مستأصل از به بند کشیدن افراد مثل گذشته است و فعلا از این ستون به آن ستون دنبال فرجى است که آن هم پیدا نشود. لاجرم این تشکیلات در گل نشسته سرنوشتى جز فروپاشى ندارد و این روند از سرنگونى ارباب اول شروع شده است و الان در برژوازى محال است که سران تشکیلات بخصوص مریم رجوى بتوانند افراد را راضى و همچنان در اسارت خود نگهدارد.
یادداشت از عبدالکریم ابراهیمی
انتهای پیام