به گزارش گروه رسانه های فراق، در یکی از جلسات هفتگی حزب جمهوری اسلامی که به ریاست آیتاله محمد بهشتی و حضور ۴ تن از وزرای دولت، ۲۷ نفر از نمایندگان مجلس و برخی از اعضای حزب در روز یکشنبه ۷ تیرماه ۱۳۶۰ برگزار شده بود، انفجار دو بمب قوی منجر به شهادت بهشتی و ۷۲ نفر از یاران و مقامات انقلاب و نظام شد.
در این بین چهار نفر از شهدا، شهید دکتر حسن عباسپور (وزیر نیرو)، شهید دکتر علی اکبر فیاض بخش (وزیر مشاور و سرپرست سازمان بهزیستی کشور) ، شهید دکتر محمود قندی (وزیر پست و تلگراف و تلفن) ، شهید مهندس موسی کلانتری (وزیر راه و ترابری) از اعضای کابینه محمدعلی رجایی بودند. رجایی در مرداد ۱۳۵۹ به مقام نخست وزیری نائل آمد. هرچند بنیصدر با نامزدی رجایی برای پست نخست وزیری مخالف بود ولی مجلس شورای اسلامی با ۱۵۳ رای موافق وی را برگزید. عباسپور، فیاض بخش، قندی و کلانتری از وزرای کابینه رجایی بودند که پس از حادثه هفتم تیر، دولت میبایست به دنبال جایگزینی برای آنها میبود.
خیالات مناقین
از ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ فرایند بررسی کفایت سیاسی رئیس جمهور در غیاب وی آغاز شد و تا ۳۱ خرداد همان سال به طول انجامید. در این روز مجلس شورای اسلامی با اکثریت ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رای ممتنع و یک رای مخالف رأی بر عدم کفایت بنیصدر داد. پس از عزل بنی صدر، انتخابات در ۲ مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد و محمدعلی رجایی با بیش از ۱۲ میلیون رای از ۱۴ میلیون کل آرا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. بلافاصله در ۱۱ مرداد مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری رجایی توسط امام خمینی(ره) برگزار شد.
در کابینه جدید مرتضی نبوی به عنوان وزیر پست، امری به عنوان وزیر راه و ترابری، حسن غفوری فرد به عنوان وزیر نیرو و بهزاد نبوی به عنوان وزیر مشاور انتخاب شدند. فاصلهای که بین انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰ تا انتخابات ریاست جمهوری و معرفی وزاری جدید وجود داشت،بسیار کوتاه بود.
منافقین در یک اشتباه محاسباتی، فاز نظامی را برای تقابل با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی برگزیدند به گمان آنکه با ترور مقامات و چهرههای مهم و تاثیرگذار میتوانند حکومت را ساقط کنند و خود به عنوان مدعیان اصلی قدرت ظهور یابند.
منافقین که عزم خود را برای مقابله مسلحانه و نظامی با رژیم جمهوری اسلامی جزم کردهبودند ، در عمل خیلی زود دریافتند که ضعیفتر و بیپایگاهتر از آنند که بتوانند با یک دولت برآمده از انقلاب و نیروهای عظیم مردمی و نظامی و امنیتی آن، رویاروی بجنگند و از این رو به عملیات تروریستی روی آوردند.
فرقه رجوی پس از عکسالعمل مردم در قبال عملیات نظامی، به ائتلافی رسمی با بنیصدر دست زد که طی آن بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور، رجوی را نخستوزیر خود قرار داده و او را مسئول تشکیل شورای مقاومت برای برپایی دولت موقت آینده کرد.
رجوی درباره آغاز فعالیت دو جانبه فرقه و بنیصدر چنین میگوید: «بلافاصله بعد از نخستین ضربه نظامی و سلب ثبات و بیآینده کردن رژیم، ما میبایست راهکار ارائه میدادیم. با این دیدگاه بود که به آقای بنیصدر پیشنهاد تشکیل شورای ملی مقاومت را کردیم و با تأیید ایشان شورا تأسیس شد. به این ترتیب با تأسیس شورای ملی مقاومت، آلترناتیو (حکومت جانشین) ما در قبال رژیم هم مشخص شد و بعد سیاسی حرکتمان با بعد نظامی آن مطابق و متوازن گردید…»
پیشبینی هایی که غلط از آب درآمد
بنا بر نوشته های جام جم،عملیات انفجار ساختمان مرکزی حزب جمهوری اسلامی، به طور مشخصی برای سرنگونی رهبریت ایران طرحریزی شده بود. ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور معزول، تا به آن حد به سرنگونی انقلاب اسلامی پس از شهادت چهره های بزرگی مانند شهید بهشتی، رئیس قوه قضاییه و یاران انقلاب که برخی، مسئولیتهای مهم و اساسی در اداره کشور داشتند، خوشبین بود که اشپیگل از سوی بنی صدر نقل کرد: «بنیصدر گفت کمتر از چند ماه دیگر به ایران برمیگردد و روحانیت حاکم برایران هیچ شانسی برای باقی ماندن ندارند.»
از این دست گزارشات میتوان نتیجه گرفت که کشورهای متخاصم و ضدانقلاب برای براندازی انقلاب لحظهشماری میکردند. ولی برخلاف آرزوهای آنها، پیشبینیهای آنان غلط از آب درآمد و باز هم انقلاب اسلامی برای آنان پررمز و راز باقی ماند؛بهطوری که هنوز هم از تحلیل این انقلاب و مقابله با آن عاجزند. منافقین و حامیان آنها برای حادثه ۷ تیر پیشبینی کرده بودند که تا چند هفته دیگر انقلاب سرنگون میشود ولی انقلاب نه تنها این پیشبینی درست ازآب درنیامد، بلکه با قدرت بیشتری به راه خود ادامه داد. پس از گذشت مدتی چند از حادثه ۷ تیر رسانههای غربی اعتراف کردند که انقلاب ایران زنده است و به حیات خود ادامه میدهد. گزارش شیکاگو تریبون در این خصوص بسیار جالب و عبرت آموز است که پس از حادثه اینگونه نوشته بود: « این حادثه (۷ تیر) آتش جنگ داخلی را شعلهور نساخت و برخلاف انتظار موجب طغیان مردم علیه رهبران روحانی نشد.»
از عمر شورای ملی مقاومت تنها ده روز سپری شده بود که بنیصدر و مسعود رجوی تصمیم به فرار از ایران گرفتند. البته خروش مردم ایران پس از وقوع انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و سپس نحوه شرکت عظیم مردم در دومین انتخابات ریاستجمهوری هرگونه امیدی را از ذهن رجوی و بنیصدر زدود. بدینترتیب دو عامل یادشده علت اصلی فرار آنها از ایران بودند. اعضای باقی مانده منافقین در ایران به خصوص موسی خیابانی به عملیات های خرابکارانه خود ادامه دادند و از مردم عادی تا مقامات کشوری در لیست ترورهای کور آنها قرار گرفتند. ترور رجایی و باهنر در ۸ شهریور ۱۳۶۰ و تنها در فاصله زمانی کوتاهی پس از انتخابات ریاست جمهوری، ضربهای دیگر به نظام و انقلاب اسلامی بود ولی انفجار دفتر نخست وزیری هم باعث توقف انقلاب اسلامی در حرکت به سوی آرمانها و ارزش های خود نشد.
شگفتی ناظران سیاسی دنیا از روند بازسازی نظام
بلافاصله در اولین ماه پاییز ۱۳۶۰ انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و رئیس جمهور جدید با ۹۵ درصد از مجموع کل آرا به پاستور راه یافت. بازسازی سریع نظام جمهوری اسلامی در شرایط سخت جنگ تحمیلی و ترور های منافقین، مولفهای بود که باعث شگفتی ناظران سیاسی شده بود. در حالیکه ایران در جنگ تحمیلی به سر میبرد و فروش نفت به سختی صورت میگرفت، دولتمردان توانستند کشور را به گونهای اداره کنند که هم به جبههها سلاح و مهمات برسد و هم اینکه در اداره امور داخلی و اقتصادی خللی ایجاد نشود.
مقاومت و ایستادگی مردم علیرغم وجود مشکلات راز ادامه روند انقلاب و تثبیت نظام جمهوری اسلامی بود.
انتهای پیام