ثریا عبداللهی شیرزن آذری
مبارزه خستگی ناپذیر یک مادر
خواسته خانم ثریا عبداللهی مادرشجاع ، جسور و اما اندوهگین آقای امیر اصلان از رهبری و سران بیرحم مجاهدین در طی سالهای طولانی این بود و است که صدای فرزندش را بشنود او را در آغوش بگیرد و همه احساس مادرانه را نثارش کند.
متاسفانه رهبران فرقه ستیزه جوی مجاهدین خلق برای فرار از مسئولیت انسانی خویش و به جای پاسخگویی به عمیق ترین و متعالی ترین احساسات مادرانه ، در کمال شگفتی و حیرت همگان از ترفند ها و شگردهای ماکیاولی و شیوه های پیچیده ی جنگ روانی علیه خانواده ها و مادرانی که عزیزانشان در اسارتگاههای مجاهدین در قرارگاه اشرف ، کمپ لیبرتی و حال در مقر فرقه رجوی در آلبانی تحت اسارت قرار دارند ، استفاده می کنند.
آیا جز این است که قرار گرفتن در فضای غیردموکراتیک فرقه رجوی و مناسبات تشکیلاتی آزار دهنده ومخوف،در طی گذر زمان ازرهبران مجاهدین انسانهایی تک ساحتی وناتوان از برخورداری از حس مسئولیت انسانی ساخته و پرداخته است که از درک ساده ترین عواطف مادرانه و یا خواهرانه و پدرانه محروم و عاجزند.
براستی چرا رهبران مجاهدین از تماس و یا ملاقات حتی چند دقیقه ای مادران، پدران ، خواهران و برادران افراد مستقر در مقر فرقه درآلبانی ترس و واهمه دارند و چنان بر می آشوبند که مطالبات مشروع، قانونی و مکرر خانواده ها را یا انکار می کنندیا سکوت می کنند ویا با تهمت زدن ، دشنام دادن و مزدور خواندن پدران و مادران کادرهای تشکیلاتی فرقه سعی در خاموش کردن احساسات و عواطف خانوادگی دارند؟
همه ما کادرهای تشکیلاتی جداشده مجاهدین واقفیم رهبرعقیدتی و سایر سران مجاهدین از حضور خانواده ها در اشرف ، کمپ لیبرتی و حال آلبانی بشدت واهمه و هراس داشته و دارند و دچار آشفتگی و پریشانی حال می گردند؟ براستی چرا؟
سران فرقه مجاهدین باور داشتند و دارند که در نوک پیکان تکامل اجتماعی قرار دارند. این توهم ذهنی و تفکر بیمارگونه که درعرصه تفکر فلسفی و اجتماعی در دوران مدرن ، عصر تحولات دموکراتیک و عقلانیت انتقادی ” مطلق انگاری ” نامیده می شود موجب و باعث خودشیفتگی ، خود برتربینی وزمینه ساز فاشیسم درحوزه اندیشه ورزی و پراتیک انسانی وسیاسی می گردد. تجربه تاریخی بر این مدعا بارها تاکید کرده است. پیامد و نتیجه چنین تفکر و ذهنیت فاشیستی بسیار شگفت انگیز است، ” بیماری فوبیا “.
فوبیا یا ترس و هراس یک آشفتگی روانی و احساس تهدید و خطر نسبت به یک عامل بیرونی است. انسانهای دلیر و بی باک فقط یک بار می میرند ولی انسانهای ترسو مرگ های پیاپی را تجربه کرده و هر بار با یک ترس می میرند و زنده می شوند و سران و رهبری مجاهدین خلق بی آنکه خود متوجه باشند دچار فوبیا، آشفتگی روانی و هراس در برابر تهدید یک عامل بیرونی به نام خانواده ها ، پدران، مادران، خواهران و برادران چشم انتظار و شهروندان عادی جامعه ایرانی شده اند. این بیماری از نظر دانشمندان علم روانکاوی ریشه در گذشته دارد. ریشه درعملکرد رهبری و سران مجاهدین خلق در بیش از سه دهه…
متخصصین روانکاوی عمیقا براین باورند که تنها راه درمان فوبیا خانواده درمانی است. رهبری و سران مجاهدین خلق می بایست برای رهایی از فوبیا و ترس و هراس از خانواده های کادرهای تشکیلاتی مستقر در اسارتگاه تشکیلات رجوی درآلبانی به راه حل منطقی ارائه شده و اثبات شده بیندیشند و برای درمان بیماری خود به خانواده ها در ایران و اقصی نقاط جهان به مادرانی همچون خانم ثریا عبداللهی اجازه دهند که با فرزندان و بستگانشان در اسارتگاه مجاهدین در آلبانی ملاقات کنند و با آنان تماس داشته باشند.
آیا این یک راه حل منطقی برای درمان بیماری فوبیای مسعود رجوی و سایر سران و عناصر کلیدی مجاهدین خلق نیست؟
گفتگوی صمیمانه با خانم ثریا عبداللهی مادر آقای امیراصلان که مدت ۱۵ سال پیش در ترکیه به تور رابطین مجاهدین خلق افتاد و با ترفندهای پیچیده و شگردهای خاص به عراق و اسارتگاه اشرف منتقل شد حاوی نکات بسیار آموزنده ، تامل انگیز و تاثیر گذار است و نیز حکایتی تلخ از رفتارهای مشمئز کننده و محدودیت های بازدارنده و آزار دهنده از سوی سران مجاهدین خلق که آدمی را به فکر فرو می برد.
به نظر می رسد سران فرقه ی رجوی در میان انتخاب بین بد و بدتر قرار گرفته اند. آنان می بایست برای جلوگیری از فروپاشی تشکیلات تروریستی مجاهدین به اقدام های مأیوسانه و اما ضد دموکراتیک که نتایج و پیامدهای منفی برای آنان در پی خواهد داشت ادامه دهند چرا که جز این، راهی و انتخابی برای آنان نمانده است مگر آن که به بازنگری اساسی و بنیادین در ماهیت تفکر قرون وسطایی فرقه مجاهدین ، خط مشی ستیزه جویانه ، مناسبات ضد دموکراتیک و مغایر با معیارها و هنجارهای عصر تحولات دموکراتیک دست بزنند که در این صورت ریزش فراگیر و تلاشی فرقه مجاهدین، اجتناب ناپذیر خواهد بود. زیرا عناصر و کادرهای تشکیلاتی بیش از سه دهه است ” تحت روند تحمیل روانی و تهدید آزادی ” به شکلی سیستماتیک قرار دارند و بی شک دچار آسیب های روانی و ذهنی شده اند. کمترین واکنش به چنین شرایطی از سوی کادرهای تشکیلاتی مجاهدین فرار و جدایی از دنیای قرون وسطایی مجاهدین و افشاگری های صریح و بی پرده از ماهیت تفکر رهبرعقیدتی و رفتارهای آزار دهنده ی آن است.
موضوعی که طی سال های اخیر با آن مواجه هستیم . جدایی و یا فرار بیش از هزار نفر از کادرهای تشکیلاتی و عناصر با سابقه مجاهدین از اسارتگاه اشرف ، کمپ لیبرتی و کمپ آلبانی ، دلیل مشخص و روشن از واکنش افراد به روند غیر اخلاقی تحمیل روانی و تهدید آزادی آدمی از سوی سران فرقه رجوی است.
امید که بزودی شاهد و نظاره گر رهایی همه افراد و اعضای تحت سیطره فرقه خشونت طلب مجاهدین و بازگشت آنان به کانون گرم خانواده باشیم.
منبع: سایت نیم نگاه