• امروز : یکشنبه - ۹ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 29 December - 2024

نامه سراسر عشق و دلتنگی یک خواهر دلشکسته برای برادرش

  • کد خبر : 6682
  • 18 سپتامبر 2016 - 7:17

نامه سراسر عشق و دلتنگی

یک خواهر دلشکسته برای برادرش

yadeto

زهرا شراعی خواهر دلشکسته اسیر فرقه رجوی مالک شراعی می باشد که از سال ۷۵ برادرش را ندیده و حتی نتوانسته یکبار صدای او را بشنود. وی نامه ای سراسر از عشق و دلتنگی برای برادرش نوشته که در زیر می خوانیم:

سلام داداشم٬سلام عشقم٬سلام امید قلب شکسته ام٬سلام تمام هستی و زندگیم٬داداش گلم٬خودت می دانی که عشق منی و از وقتی رفتی نیمی از قلب منم با خودت بردی.

تو امید، انرژی و شادی خانواده بودی .از در که می آمدی با سرو صدایی که از کوچه راه می انداختی همه می گفتند مالک آمد خانه .شادی دل همه ما بودی. تو خود خود زندگی بودی . در این بیست سالی که نبودی ما دیگر روی خوش زندگی را ندیدیم .تو عاشق بچه های من و حسین بودی .یادته قول دادی رضا پسر حسین را از هفت سالگی با خودت ببری باشگاه ورزشی و کشتی گیرش کنی . نازنین را یادت میاد وقتی رفتی هشت ماهش بود. چقدر دوستش داشتی. الان برای خودش خانمی شده داره ازدواج می کنه. ندا را هم که یادته٬اونم داره ازدواج میکنه شوهرش از بس اسم تو را شنیده خیلی دوست داره تو رو ببینه .
داداشی گلم عزیزدلم میدونی آرزوی ندا چیه؟همش میگه آرزو دارم دایی مالکم شب عروسیم کنارم باشه .میگه ما که طعم پدر داری نچشیدیم. ما که سایه پدر بالا سرمون نبوده .دوست دارم داییم پیشم باشه.
به بهانه های مختلف داره عروسیشو عقب میندازه شاید خدا فرجی کنه و دایی عزیزش تو عروسیش باشه. حسین هم یه دختر دیگه داره که تو ندیدیش اونم الان ۳ماهه ازدواج کرده .میگه عمو مالک برای تولد من نبوده کاش برای تولد اولین فرزندم کنارم باشد. هر وقت تو خونه از تو حرف می زنیم ریحانه اولین کسی هست که زود گریه اش می گیرد و اشکش سرازیر میشود. با اینکه تو را ندیده با حرف ها و تعریف های ما عاشقت شده است.
داداشم خودت میدانی که برای من تو فقط یک برادر نبودی. پشتم بودی ، تکیه گاهم بودی، دوست و رفیقم بودی. منی که در زندگی با سن کم شکست خورده بودم، همون وقتی که سخت به تو نیاز داشتم و باید امید زندگیم بودی یارو یاورم می شدی پشتم را خالی کردی!! در بحران زندگی تنهایم گذاشتی٬چرا؟آخه چرا؟تو که بی معرفت و بی مرام نبودی٬تو که عشقت را حتی از همسایه دریغ نمی کردی!! چطور توانستی ما رو ترک کنی.
تو که عاشق مادر بودی وقتی مریض می شد٬ حتی یک سردرد ساده تو کولش می کردی تا بیمارستان می بردی . چطور توانستی بیست سال مادرت را چشم انتظار بگذاری؟همیشه میگه مالک دیگه منو دوست نداره. میگه مالک دلش برای من تنگ نمیش. میگه آخرش من می میرم و مالک را نمی بینم.
٬داش گلم٬عزیزدلم ما هیچکدام بعد از رفتن تو روی خوش زندگی را ندیدیم. من که با چهار تا بچه تنها مونده بودم قلبم آرام و قرار نداشت .میدانی که تنهایی چقدر سخته ولی باز هم خدا رو شکر که حسین بود خیلی تو راه زندگی کمکم کرد .خداییش هم در حق خودم هم بچه هایم پدری کرد. برای پیدا کردن تو هم خیلی تلاش کرد چند بار با هم تا اشرف آمدیم ولی افسوس که نتوانستیم تو را ببینیم. وقتی تو را بلندگو صدا می زد بغض گلویش را می گرفت و نمی توانست ادامه بدهد .
دیدن این صحنه ها برای من که با تمام وجود عاشق شما هستم خیلی زجر آور بود. مالکم از خدا می خواهم بتوانم یکبار دیگر روبروی تو بنشینم و هر چی دلتنگی و سختی که تو این بیست سال کشیدم رو بریزم بیرون. بنشینم باتو حسابی درد و دل کنم. به امید روزی که نیمه گمشده قلبم ، برادرم پشت و پناهم رو دوباره تو آغوش بگیرم ، زار زار ضجه بزنم و همه دلتنگی های این بیست سال را از روی دوشم بگذاری پایین. داداشی به خدا دیگر تحمل ندارم. برادر عزیزم دیگر قلبم طاقت نیمه ماندن ندارد. حرف و درد دل زیاده ولی نمیشه همه آنها را در نامه نوشت. نمی شود بیست سال فراق را در چند صفحه خلاصه کرد. داداشم الهی قربانت برم ، تحمل نداریم دیگر طاقتمان تمام شده .خواهش می کنم حداقل یک تماس بگیر.
ما برای شنیدن صدای تو لحظه شماری می کنیم . قوت قلبم ، الهی دورت بگردم ، خیلی دلتنگتم . این روزها قلبم خیلی بی قراری می کند .منتظرم.

malek-shraaeiخواهر بی تاب ، دلتنگ و چشم به راهت زهرا شراعی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=6682