علت خروج مفتضحانه فرقه رجوی از عراق
گفتگو با خانم سنجابی
– با توجه به تجربیات شما می خواستیم نظر تان را دررابطه با خروج اعضا سازمان منافقین از عراق بدانیم و این عمل را چگونه تفسیر می کنید.
با سلام خدمت خوانندگان عزیز :
همانطور که بسیاری از دوستان و اعضای نجات یافته نیز تا کنون بیان کرده اند:
انتقال خفت بار اعضای باقیمانده فرقه رجوی به کشور البانی همراه با ترس و نگرانی و بعضا با اسامی مستعار و التماس از آمریکا و با لابی صهیونیست، برای کمک به انتقال و در یافت پول و مستمری نشانه های دیگری از آلودگی ایدئولوژیکی و زبونی سازمان خود فروخته مجاهدین است.
سازمانی که سالیان سال بر طبل تو خالی مبارزه ضدامپریالیستی و استقلال و صداقت می کوفت و صدها فرد ناآگاه را در ایران و کشورهای همسایه فریب داد و به اعضای خود اضافه می نمود، به چنین سرنوشت قابل پیش بینی دچار شد
و بالاخره رجوی برای نجات جان خود و حیات خفیف خائنانه اش از تمامی شعار ها و مبانی ایدئولوژیکی و اهداف راهبردی اش دست بر داشت
کیست که نداد شعار اشرف کانون استراتژیکی نبرد و عراق منطقه ژئو پلیتیکی در طی سی سال گذشته گوش همه اعضا را کر می کرد. وجز لاینفک اید ئولوژی به گل نشسته رجوی بود
و کیست که نداد شعار مبارزه با آمریکا و آموزش های ضد امپریالیستی فرقه از بدو تاسیس سازمان تا سال ۱۳۸۲ با اجرای مانورها و برنامه های تبلیغی و و ترور مقامات امریکایی در دهه ۵۰در ایران و ساخت سرودهای حماسی نبرد با آمریکا / سرکوچه کمینه جز بنیادین ایدئولوژی سازمان بوده است. ( رجوی برای حفظ حیات ننگین خویش به یکباره به آمریکا پناه برد و می خواست در زیر سایه آمریکا حیات سازمان را برای مدتی دیگرتضمین نماید.)
و چه کسی بود که بارها طی اطلاعیه و سخنرانی ها متعدد اعلام میکرد . ما از عراق خارج نخواهیم شد و اشرف را کانون نبرد استراتژیکی معرفی و درخواست سلاح می کردند ، سیاج اشرف را مرز سرخ اعلام کرده و میگفت هزار نفر هم کشته شوند باکی نیست و تا اخرین نفر در کمپ اشرف باقی خواهیم ماند. و بود ونبود ایدئولوژیکی خود را ماندن در عراق اعلام می نمود.
من اینجا می خواهم توضیح بدهم البته خارج شدن از عراق نه اینکه اشتباه بوده و یا اینکه می بایست سازمان درعراق می ماند. خروج از عراق نه تنها خواسته تمامی جدا شدگان و خانواده های دردمند اعضا اسیر در فرقه می باشد. بلکه دولت ایران نیز پیوسته از بعد سقوط حکومت صدام حسین خواستار خروج مسالمت آمیز فرقه رجوی از عراق بود و این خواسته را به دولت عراق اعلام نموده بود چرا که ماندن سازمان فرقه ای و تروریست در عراق علاوه بر به هم زدن امنیت و آرامش کشور ایران و به اسارت گرفتن تعداد بیشتری از جوانان ناآگاه ایرانی مخل امنیت و دمکراسی و استقلال عراق هم بود و عملکردهای مداخله جویانه وسایر اقدامات خرابکارانه آنان بارها توسط اعضا جدا شده افشا و به اثبات رسیده است.
و البته که جشن واقعی از آن خانواده های دردمندی است که با رفتن فرزندانشان به آلبانی امیدی به بازپس گیری آنان بیابند تا شاید روزی سایه شوم ایدئولوژی رجوی از سر آنان کم شود.
ولی موضوع اصلی این ست تا انجا که به رجوی و افکار ضد بشری و پلید او برمی گردد اگر به نظر و تمایلش بود همچنان می خواست که گروهش در عراق باقی بمانند و بنا به گفته خودش اگر لازم باشد هزار نفر هم را قربانی می کرد. تا امنیت و ماندنش در عراق حفظ شود.
– پس علت این تصمیم گیری و خروج با شتاب را چه می بینید؟
به نظرمن همانطور که گفتم خروج از عراق نه خواسته مطلوب ، و نه هدف غایی رجوی و ایادیش بود و عدم حفظ جان نفرات و هر چیزدیگری مانعی برای ماندن وی در عراق محسوب نمی شد.
ولی دو علت باعث خروج ازعراق شد.
اولین دلیل شروع روند فروپاشی درونی و گسترش اعتراض و موج نارضایتی اعضا بود که در سال های اخیر افزایش بیشتری پیدا کرده بود .
همانطور که می دانید شالوده ساختار تشکیلاتی سازمان تماما بر آموزه های فرقه ای است که یک رهبر مادام العمر بر مغز و روح افراد حکومت می نماید و تمامی دستورات رهبر لازم اجراست و مرگ و زندگی افراد را او تعیین می کند. ویک فرمان ناپذیری را رجوی همواره بالاترین گناهان می پنداشت
ولی با این حال بارها در جلسات علنی اعلام کرد که تمامی گناهان شما را می بخشم حتی گناهان اخلاقی و… فقط یک موضوع نابخشودنی است آنهم فرار، لذا کسانی که در گذشته فرار ناموفقی داشتند و بعد از فرار گیر می افتادند به سخت ترین عقوبت ها دچارمی شدند چنانچه مواردی داشتیم از جمله خانم مینو فتحعلی که فرار کرد و خانم مهری موسوی که درخواست خروج داشت و زیر بار دستورات او نمی رفت، که بعدا به دستور رجوی هر دوسربه نیست شدند.
با این توضیحات می خواهم بگویم در شرایط جدید و اخیر چند سال گذشته و ضعیت طوری شده بود که موج نارضایتی ها ،جدایی و فرار بیشتر و نافرمانی ها و نخواندن خط رجوی نگرانی تشکیلات و سران را بیشتر نموده بود.
به همین دلیل رجوی که به اعضا ، در درجه اول به چشم قربانیان و ربات های آماده مرگ در دستان خویش می نگریست. نمی توانست به مانند سابق امید و اعتماد داشته باشد که در صورت بروز هر اتفاقی او و سران خیانتکارش را حفظ نموده و با یک دستور صدها و یا هزار نفر خود را قربانی وی کنند.
حال به نظرم با آن وضعیت درونی تشکیلات میتوان گفت علت دوم خروج از عراق رجوی با این تفاسیر قبل از هر چیز نگرانی از وضعیت امنیت خودش و عدم پیش رفتن خط و خطوطش بود.
– یعنی شما می خواهید بگوید آیا رجوی تا سال های اخیر در عراق بوده است؟
همانطور که قبلا هم گفتم رجوی تا سال ۱۳۸۹ یا ۲۰۱۰ میلادی در عراق بوده است ولی بود و نبود او مطلقا از نظر من و بسیاری از کارشناسان مهم نیست.
رجوی مطلقا ارزش ایدئولوژیکی نداشته و ندارد. کسی که سر بزنگاه های باصطلاح تاریخی خودش، اعضایش را ول کرده و جان خود را نجات داده است . یکبار در سال ۱۳۵۰ یکبار در سال ۱۳۶۰ و یکبار در سال ۱۳۸۲ آنهم با زیر قول زدن های مکررش و رسوایی عقب گرد از تمامی ایدئو لوژی های اعلام شده اش وزیرپا گذاشتن تمامی پرنسیب های اخلاقی و خیانت به اعضا … چه ارزشی حتی برای صحبت دارد
در حالیکه می دانم تا جاییکه به او برمی گردد هیچ چیز و هیچکس جز خودش و حفظ جانش برایش مهم نیست. و هیچ پرنسیبی را باقی نگذاشته و این نشانه خودشیفتگی و عین دیکتاتوری و بی ظرفیتی محض و دگردیسی اوبه یک انسان نمای ضد بشر است که قبل از هرکسی به اعضا و به زنان و مردان درون تشکیلاتش که روزگاری با صداقت و با تمام وجودشان به او پیوسته بودند خیانت نمود.
حال رجوی و مدار درجه اول دور بر او هم بیش از دیگران متوجه هستند که خروج از عراق یک شکست تمام عیار و استراتژیک برای آنان است و با چه وضع مفتضحانه ای از عراق خارج شدند. آنان بخوبی می دانند چگونه از تمامی ادعاهایشان کوتاه آمده و همه حرف هایشان را دور زدند و باز هم با وارونه گویی صدو هشتاد درجه که خروج از عراق را پیروزی جلوه می دهند، مانور و تبلیغات های مسخره ای را انداختند.
اگر رجوی و مریم قجر بدبخت فراموش کرده اند ما که الزایمر نگرفته ایم ، مگر همین رجوی نبود که هنگام در رفتن از فرانسه می گفت: میروم تا برافروزم آتش در کوهستانها و تنها راه نبرد را تشکیل ارتش و جنگ آزادیبخش نوین میخواند. و نعره می کشید اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد و کوهی از این مزخرفات می بافت.
و البته بازهم در پس این همه گردو خاک ها موضوع اصلی روشن است که مثل همیشه رجوی پلید حتی یک پاسخ بر تمامی چرا ها و غلط های اضافه اش ندهد.
و بقول دوستانم او که همیشه مدعی بود تنها راه سرنگونی جنگ مسلحانه است و ارتش آزادیبخش و می گفت حتی فکر خارجه نشینی هم ولگردی سیاسی است و هر حزب و سازمانی هم که در خارجه است ته کشیده اند و آنان را به باد فحش و ناسزا می گرفت چه شد که رفتن به اروپا پیروزی شد.
و چرا در ۱۴ سال بعد از سقوط صدام علیرغم درخواست و اصرار اکثر فعالین حقوق بشری که می گفتند عراق امن نیست وبایستی از عراق خارج شد. همه را مزدور خوانده و خروج از عراق را خواست دولت ایران می نامید! و با لجبازی و احمقانه ترین استدلال ها سعی بر ماندن درعراق و به کشتن دادن نفرات می کردند. تا زمانیکه آقای مک کین از آمریکا دستور خروج بدهند… آنگاه خروج از عراق پیروزی و ظرف چند هفته انجام شد!
و چه می توانند بگویند جز اینکه بعد از سی سال شرمنده ایم که تا توانستیم جوانان این مرز و بوم را از دو طرف به کشتن دادیم و تا توانسیتم به ایرانی و ایرانی خیانت کردیم.
و خوشحالم که این عمل حقانیت تلاش های فعالین حقوق بشری و اعضای جدا شده و تمامی افشاگری ها آنان را به اثبات رساند …
***