انتقال ساکنان لیبرتی آری
فرار سران و به کشتن دادن اعضا خیر
با بکار گیری کلمه “مرحوم” در مورد شخص مسعودرجوی درشوی سالانه مریم توسط ترکی الفیصل, موجی از موضعگیریها دراین رابطه در رسانه ها منتشر شده و با وجود اینکه شروع بحث موضوع مرگ رجوی بوداما تمامی طرفهای ذیربط متفق القول هستند که موضوع مرگ و زندگی رجوی همچون شخص خودش موضوعی بی اهمیت است و نامبرده چه مرده و یا چه در قید حیات باشد به عنوان یک شخصیت سیاسی در صحنه سیاسی سالهاست که مرده و بارهاست که کفن پوسانده است.
آنچه که مهم است و باید بدان توجه نمود کشاندن شخص رجوی به پای میز محاکمه و وادار نمودن وی به پاسخگویی است. پاسخگویی تمامی جرم و جنایتهایی که طی چندین دهه مرتکب شده است. لذا بر تمامی کسانی که به سوابق جنایتکارانه و خیانتکارانه رجوی واقفند واجب است که در راستای رو نمودن هر چه بیشتر دست وی و ممانعت از ادامه جنایتها و خیانتها و خلق فجایع جدیدتر توسط وی از هیچ تلاشی فروگذار ننمایند.
یکی از جدیدترین طرح های خیانتکارانه رجوی که در صدد اجرای آن می باشد همانا فراری دادن خود و اعضای رده بالای فرقه از لیبرتی و انتقال آنها به اروپا و باقی گذاشتن بقیه اعضا در اسارتگاه لیبرتی و به کشتن دادن آنان در آن قتلگاه و خلق یک فاجعه دیگر است.
رجوی که با مکر و حیله خود را به عنوان تنها تصمیم گیرنده در راس سازمان و شورا بر همگان تحمیل نموده و نام رهبری مادام العمر این فرقه را در قباله خود به ثبت داده است, عملا مسئول تمامی جرم و جنایتهاییست که از فردای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون توسط این جریان ارتکاب یافته است.
رجوی از فردای انقلاب در حالی که از یک طرف تشنه قدرت و آنهم در تمامیت آن بود و از طرفی با ساده اندیشی کودکانه تصور می نمود که حکومت اسلامی به سادگی از بین رفتنی است باعث ایجاد آشوب و اغتشاش و مخدوش شدن حد و مرزها شده و با راه انداختن فتنه جنگ مسلحانه علیه نظام چون دید که صحنه طبق خواسته وی پیش نرفته و جانش در خطر است فرار را بر قرار ترجیح داده و جان خویش را برداشته و راهی اروپا شد و با طولانی شدن کار دجالانه انقلاب ایدئولوژیک را به راه انداخته و علیه نزدیکترین یاران و همراهان خویش کودتا نمود و چون از عراق در حال جنگ با ایران بوی کمک به مشامش رسیده بود با رذالت تمام همه اعضا را به عراق منتقل کرده و با استفاده از امکانات ارتش صدام و به عنوان بخشی از نیروی اطلاعاتی و عملیاتی صدام علیه ایران وارد جنگ شده و جنایتهای بسیاری را مرتکب شد که در مختصر جای توضیح و تشریح آنها نیست.
با پذیرش آتش بس و پایان یافتن جنگ ایران و عراق تمامی آمال و آرزوهای رجوی بر باد رفته بود و به خوبی مشخص بود که دیگر هیچگاه شرایط دلخواه رجوی ایجاد نخواهد شد و با حمله صدام به کویت و شروع جنگ خلیج همه توهمات رجوی و خواب و خیالهایش از بین رفت. و با حمله امریکا به عراق و اشغال این کشور هیچ آینده ای برای این جریان متصور نبود و ماندنش در عراق هیچ دلیل و ضرورتی نداشت و هر عاقلی می توانست بفهمد که منافع این جریان در خروج از عراق است و در داخل سازمان هم تمامی اعضا بر این باور بودند و لحظه شماری می کردند که با حوادث پیش آمده در کوتاه مدت عراق را ترک کرده و به کشورهای اروپایی منتقل شوند. اما تنها و تنها کسی که مخالف خروج از عراق بود و اعضا را مجبور به ماندن در عراق و پذیرش تمامی ریسکها و تحمل همه خطرها و متحمل شدن تمامی تلفات و خسارتها نمود شخص رجوی بود.
راستی چرا رجوی مخالف خروج از عراق بود؟ چرا مخالف تخلیه اشرف بود؟ چرا مخالف تخلیه لیبرتی بود؟
و راستی چه شد که وی با خروج از عراق موافقت کرد؟ با تخلیه اشرف موافقت کرد؟ با تخلیه لیبرتی موافقت کرد؟
رجوی بهتر از هر کسی می دانست که در عراق هیچ آینده ای ندارد و تمامی شعر و شعارهایش باد هوا شده است و بهتر از هر کسی می دانست که اگر هم آینده ای برای این جریان متصور باشد در انتقال اعضایش به اروپا است اما تنها کسی بود که مخالف خروج از عراق و انتقال اعضا به اروپا بود و دائم بر طبل جنگ کوبیده و صحبت از خلق عاشوراها و در واقع فجایع تاسف انگیز قتل عام اعضا می کرد.
چرا؟ چون رجوی بهتر از هر کسی می دانست که طی سالیان چه جنایتها و خیانتها و رذالتهایی را مرتکب شده و با دجالیت به همه چیز نام و ظاهر اسلام و مبارزه و انقلاب و غیره داده است و با خروج از عراق و رسیدن اعضا به اروپا اولا از جانب تمامی طرفها مورد سوال واقع می شود که چرا رفتی؟ و چرا برگشتی؟ اگر رفتنت به دامان صدام و انقلاب ایدئولوژیک و باقی شعبده هایت درست بود پس چرا به نتیجه نرسید و چرا برگشتی؟ و اگر برگشتنت درست است پس چرا رفتی؟ و خلاصه اینکه خروج از عراق به معنی اقرار به اشتباه بودن تمامی خط و خطوط سالیان رجوی بوده و او باید پاسخگوی همه اینها می بود که نبوده و نیست و نخواهد بود.
لذا رجوی تلاش کرد به هر قیمت اعضا را در عراق نگهداشته و به کشتن بدهد تا مانع از اقرار به اشتباه و پاسخگویی خودش شود.
ماندن اعضا در عراق هم مساوی ماندن در قتلگاه و کشتار نوبه ای و قتل عام همه آنهاست.
لذا مبرم ترین وظیفه همه طرفهای ذیربط این است که در جهت خروج اعضا از عراق و انتقال آنان به اروپا تلاش کنند, همان کاری که رجوی مخالف و مانع آن است.
اما اینبار رجوی دجال تصمیم دارد در یک حرکت بسیار رذیلانه و خائنانه جان کثیف خود و تعدادی از افراد رده بالای فرقه را بدر برد و باقی اعضای اسیر در لیبرتی را در این قتلگاه باقی بگذارد و آنان را طعمه مرگ سازد.