• امروز : پنج شنبه - ۶ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 26 December - 2024

فراق فرزندم مرا از پای درآورده است

  • کد خبر : 5867
  • 01 جولای 2016 - 16:49

مادر یکی از اسیران فرقه رجوی در گفتگو با فراق :

فراق فرزندم مرا از پای درآورده است

مادر یکی از اسیران فرقه رجوی گفت:Iraq_Ashraf_Families_8

نوزده سال است که غیبت فرزندم مرا از پای در آورده است.

ماه منیر جلالی مادر شهاب فروزنده یکی از اسیران دربند فرقه تروریستی رجوی در گفتگو با فراق ضمن تشریح زندگی سختی که از دوران جوانی داشته است افزود:

من صاحب شش فرزند هستم که همه دارایی های من از این دنیا هستند.

وی درباره نحوه گرفتاری شهاب فرزند دومش در این فرقه گفت:

وقتی شهاب به سن قانونی رسید دیگر قید درس و دانشگاه را زد و گفت که می خواهم در نیروی انتظامی استخدام شوم.

جلالی با اعلام اینکه شهاب بعد از یک دوره آموزشی شش ماهه به خانه برگشت ، افزود:

او در سخنانی عجیب به ما گفت محلی را پیدا کرده است که در مدت کم پول هنگفتی را به من خواهند داد اما باید مدتی غیب شوم.

مادر شهاب با اشاره به اینکه می دانستم این پسر هنوز کم تجربه است و راه و چاه را تشخیص نمی دهد ادامه داد:

پسر ساده من با وجود اینکه نمی توانست دوست و دشمن را از هم جدا کند با اصرار گفت که می خواهم زندگی خانواده ام را نجات دهم و رفت .

ماه منیر جلالی گفت:

پس از مدتی که فکر می کردیم فرزندم در نیروی انتظامی مشغول فعالیت است خبر دار شدم که پسرم پس از مرخصی به نیروی انتظامی برنگشته است.

نگرانی و دلواپسی سراسر وجودم را گرفته بود و انگار می دانستم که چه سرنوشت شومی برای فرزندم رقم زده شده است.

وی افزود:

پس از دو سال بی خبری که بر من خیلی سخت گذشت یک روز از طرف نهادهای امنیتی برای ما خبر آوردند پسرم همان زمان از مرز خارج شده است و می گفتند که فقط خبر دارند فرزندم زنده است.

این مادر داغدار ادامه داد:

از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ باز هم انتظار تلخی که لحظه هایش برای من چند سال بود شد سپری شد تا اینکه یک نفر به منزل ما آمد و گفت برادرش در اشرف عراق از نیروهای رجوی و دوست شهاب است .

او نامه ای را با دست خط شهاب به من داد که در آن شهاب خواسته بود به دیدارش برویم .

وی افزود:

نیروی عجیبی پاهایم را همراهی کرد که بروم و فرزندم را پس از شش سال ببینم. فرزندی که می خواست زندگی مادرش را دگرگون کند و آرزو هایم را تحقق بخشد .

می خواستم به دیدار فرزند دلسوزی بروم که حالا جگر مادر برای او می سوخت.

جلالی با بیان اینکه با سختی و مشقت فرواوان راهی عراق شدم و فرزندم را دیدیم افزود:

از ذوق دیدار فقط گریه می کردم ، اول شهاب را نمی شناختم ، با قدی رعنا و صورتی سرخ آمد و خود را شاد و سرحال به ما نشان داد ولی غم عجیب چهره اش گواه ریز و درشت سختی هایش بود .

وی با شرح احوالات دیدار با فرزندش گفت:

شهاب تحت نظر با ما صحبت می کرد، تحت نظر با ما راه می رفت و ما مجبور بودیم علی رغم خواسته مان بعد از دو روز جگر گوشه یمان را در آن ناکجا آباد رها کنیم و برگردیم.

این مادر گفت:

پس از آن دیدار تا سال ۱۳۸۸ چند بار با سختی های فراوان باز هم به پایگاه اشرف رفتیم ولی این بار نه شهاب را دیدم و نه ردی از شهاب پیدا کردم .

وی با بیان اینکه غم فراق شهاب الان نوزده سال است مرا از پای در آورده و ناتوان کرده است افزود:

ای کاش شهاب برگردد و توان را به پاهایم بر گرداند.

وی در پایان گفت :

از خداوند منان می خواهم که به خاطر مادران دلسوخته و فراق کشیده به زودی تمام اسیران این فرقه کثیف و خطرناک نجات پیدا کنند و هیچ فرزندی در دام این صیادان سنگ دل که همیشه و همه جا منتظر صید این ساده دل ها هستند نیفتد.

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=5867