• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024

موهوم یا واقعا موجود

  • کد خبر : 5617
  • 25 می 2016 - 19:03

موهوم یا واقعا موجود

 

موضوع بحث ما یک افشاگری آقای مصداقی است و پاسخی که مجاهدین به آن قضیه داده اند و کمی روشنگری و توضیح و خاطره در این باب .

آقای مصداقی نوشته اند که مجاهدین خلق سالیان پیش به یک کارگر ساده از همه جا بی خبر رحم نکرده و با دادن پول هنگفتی از او خواسته اند که عکس مسعود و مریم را در تظاهرات بالا ببرد که جان او را به خطر انداخته اند ، اینکه مجاهدین مدتهاست در داخل کشور نیرو ندارند و با پول و پلتیک های سرکاراستواری اموراتشان را میگذرانند جای بحث ندارد.

این هم تحقیق رادیو زمانه(کلیک کنید )در این باره . این نکته هم که مجاهدین دلشان برای هیچ کس نمیسوزد ( از کارگر بیچاره تا خانواده های اعضای خود) نیز جای تردید ندارد .

اصلا مجاهدین دوست دارند که کسانی به اسم آنها به زندان بیفتند و حتی اعدام شوند چرا که این زندانی و کشته به حساب هوادار مجاهدین مطرح شده و درمان درد لاعلاج نداشتن نیرو و هوادار در داخل کشوربرایشان است.

قبلا نیز تیم مجاهدین در ترکیه برای عضوگیری از نیروهای اجتماعی نه فعال سیاسی همین خط را داشتند یعنی که با به اصطلاح نیروی اجتماعی (جوان بیکارِ،معتاد، زندانی عادی آزادشده، کارگر،مغازه دار ، تصادفی از دفترچه تلفن) تماس میگرفتند و با دروغ و دغل و تطمیع دعوتش میکردند به ترکیه و…..اگر میآمد که گرفتار مجاهدین میشد و اگر مخالفت میکرد تماسها را ادامه میدادند و اینبار چنان واضح از مجاهدین و پیوستن به آن صحبت میکردند که طرف دستگیر شود و استدلال هم این بود که با این شیوه یا نیروی مجاهد داریم در اشرف یا زندانی سیاسی در داخل .

مصداقی به نقل از زندانیانی که شاهد اسارت این کارگر بی خبر از همه جا بوده اند، روشنگری کرده و اسم و مشخصات میدهد. این شخص که اسمش حسن پوشانی بوده برای آنها که همزمان با او دستگیر شده بودند نیز ماجرای پول گرفتن و اینکه نمیدانسته اصلا عکسها مربوط به چه کسی است را، تعریف کرده ( این حکایت را دیگران هم نقل کرده اند کسانی که خود در این ماجرا دستگیر شده اند ). همانموقع هم در ابتدای کار مجاهدین از اینکه با چند ده هزارتومان یک قهرمان والبته زیر چتر مسعود و مریم ساخته بودند سراز پا نشناخته و دست به تبلیغ گسترده زدند ، با شروع روشنگریها مجاهدین بلافاصله از ترس اینکه مبادا تبلیغاتشان باعث شود که کارگر حسن پوشانی را به تلویزیون بیاورند و رشته هایشان پنبه شود بصورت سریعی همه تبلیغات را خاتمه داده و حتی از صفحات اینترنتی پاک کردند.تا امروز که باردیگر آقای مصداقی این موضوع را به دلیلی دوباره مطرح کرد، دشمنی کور مجاهدین با آقای مصداقی و اینکه فکر میکنند با گذشت زمان مردم خیلی چیزها را فراموش میکنند (منجمله فکر میکنند مردم رابطه مسعود رجوی و صدام را فراموش کرده اند) باعث شد که پلتیک جدیدی به کار ببرند.

قبلتر ها مجاهدین از اسامی همنام علیه منتقدان خود استفاده کرده بودند مثل رضارشیدی علیه آقای مصداقی و چند اسم دیگر برای لاپوشانی به قتل رسیدگان در اشرف به فرمان مسعود رجوی که بگویند فلانی که گفته اید زنده است. اینبار اما اسم حسن پوشانی را در اختیار نداشتند البته حسن پوشالی بود و میتوانستند غالب کنند اما باید این حسن آذری زبان میبود و ترجیحا اهل زنجان ،که نبود. ولی یکی از کاربردهای دروغ برای مجاهدین شکستن محدودیت ها و پوشاندن گندکاریهاست حالا اگر قرار باشد خود دروغ شامل محدویتی شود که به درد نمیخورد پس مجاهدین بجای آقای حسن پوشانی یک آذری زبان دیگر را که مورد اعتماد است و اعضای خانواده اش هم در اشرف کشته شده اند به کار میگیرد و میگوید من امیر پرویزی هستم همان قهرمان که عکس مسعود و مریم را سر دست بلند کرده ام وبا چاشنی فحاشی به آقای مصداقی، هم منتقد را میکوبد هم گند کاری مجاهدین را پاک میکند و یک تیر و دونشان . میگوید که کارگر هم نبودم که متخصص کامپیوترو به دلیل کارم به اینترنت هم دسترسی داشته ام .

امیر پرویزی ناخواسته شرایط مجاهدین خلق و اشرف و لیبرتی را به ایران تعمیم میدهد ، درمجاهدین البته برای اینکه بتوانی به اینترنت دسترسی داشته باشی یا باید ماموریت خاصی بهت داده باشند یا به نحوی از انحا به کارت ربط داشته باشد اما در ایران حالا با فیلتر هم که شده هرکس میتواند به اینترنت متصل شود، امیر خان به اینکه به دلیل کارش توانسته به اینترنت دسترسی داشته باشد اشاره میکند اما به فیلتر نه و چنان میگوید که گویی مستقیم مطالب مجاهدین را رصد میکرده وهوادار بوده. البته او توضیح نمیدهد که چطور با وجود اینهمه کار با اینترنت هیچ اسمی از او در هیچ سایت اجتماعی نیست و حتی ایمیل هم نداشته وندارد.

آقای پرویزی برای اثبات حرفش دلایل مضحک تری می آورد وعذر بدتر از گناه که من همان بدو ورود داستان را برای سیمای آزادی گفته ام و قبل تر نیز در ایران با سیمای مجاهدین تماس گرفته ام که مقایسه این دو صدا که هر دو آذری است میتواند ثابت کند که من بعنوان یک هوادار مجاهدین در ایران فعال بوده ام .

اگر بپذیریم که سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی باتمام کنترلش برتماسهای با مجاهدین آنهم شماره شناخته شده سیمای مجاهدین حتی بعد از دستگیری آقای پرویزی نفهمیده که او همان هودار است و حتی اگر بپذیریم که بعد از تماس با اطلاعات زنجان و استعلام در باره او بازهم نفهمیده اند که او کارگر نیست و متخصص کامپیوتر است و محمل و پوش پول گرفتن برای آن اقدام را باور کرده اند . بازهم مقایسه این دو صدا هیچ چیزی را ثابت نمیکند ، از آنجا که خودم در تبلیغات مجاهدین وسیمای ماهواره ای آنها دست اندرکار بوده ام میدانم که تمامی این تماسها از داخل ایران صحنه سازی و کار بچه های سازمان بود و بس و البته اگر تماسی از داخل بود که لااقل تا من بودم پیش نیامد طبق دستورالعمل برای لو نرفتن آنی کمی صدا را باید با دستگاههای آنموقع تغییر میدادیم ِ، البته سازمان در ایران کسانی را داشت و آنها به تعداد انگشتان دست همان خانواده های برخی از اعضا بودند که بعد از سقوط صدام به اشرف هم می آمدند و با من هم تماس داشتند اما کار آنها بلند کردن عکس یا کارهای خطرناک با امکان دستگیری نبود آنها فقط باید عکس میگرفتند و بس و احتمالا کسی که باموبایل از کارگر بی خبر ونه آقای پرویزی عکس گرفته از همین افراد است کسی که اطلاعات صحنه را به مجاهدین گزارش داده که حالا آقای پرویزی برای اثبات خودش آن را خرج کند و بعنوان شاهد عینی و حاضر در صحنه خود را جابزند .

آقای پرویزی کاش بجای توصیه مقایسه صدا برای اثبات ادعا بلند میشد به پشت می ایستاد و دستش را بلند میکرد گویی که عکسی در دست دارد تا بشود قد و قامت و سرو گردن و موی سرش را با عکس موجود مقایسه کرد .

او از بیشمار هوادار و عضو هسته های مقاومت یا بقول مسعود رجوی ارتش آزادیبخش در داخل خاک ایران صحبت میکند ونمیگوید اینهمه هوادار و هسته و عضو وارتش پس کو عمل؟ بقول شاعر دوصد گفته چونیم کردار نیست ( اینهمه چریدی دنبه ات کو را هم میشود به کار برد)

بازهم استدلال خنده دار برای اثبات حرف ، او میگوید همه اینها را در مصاحبه با کمیساریای عالی پناهندگان نیز گفته ام و بطور دقیق آنجا ثبت شده است ، اولا که مصاحبه با کمیساریا و حتی آمریکاییها توسط مجاهدین در نشست های قبل از مصاحبه سناریو نویسی میشد و بعد از آن هم گزارش گیری مثلا خود من قرار بود در مصاحبه با آمریکایی ها بگویم که چهار سال زندان بوده ام و شکنجه ها شده ام و ………… دوم اینکه این مصاحبه از طرف افراد مثل کیس پناهندگی تلقی شده و طبق تلقین سازمان فکر میکردند که شورکردن آن کمک میکند به پذیرفته شدن سریع تر و سوم اینکه کمیساریا همه ادعا ها را مینوشت و ثبت میکرد و این دلیلی بر راستی آزمایی نیست و البته که تایید میکنم که آقای پرویزی همین داستان را برای آنها هم با جزییات تعریف کرده و آنها هم ثبت کرده اند ولی این به آن میماند که بگوید دلیل حقانیت من اینکه دقیقا همه این موارد را در یک دفتر چهل برگ نوشته ام آنهم با جزییات کامل . البته او برای اثبات به مصاحبه اش با سیمای مجاهدین در چند جا اشاره میکند که مصداق شاهد آوردن روباه است .عک

آقای پرویزی که خود را فعال داخل کشور در مقابل انواع خطر و ریسک جا میزند و سعی میکند خود را باهوش و سازمانیافته قلمداد کند در خاطره بافی خود میگوید وقتی گفتم پول گرفته ام که عکس را سر دست بلند کنم مامور جمهوری اسلامی گفت این سر دست بلند کردن ادبیات مجاهدین است ولی او با همه هوش خود بازهم در بازجویی این جمله را تکرار میکند گویی یادش رفته که در آن شرایط طبق گفته خودش به فکر نجات و جا انداختن داستان کارگر بی خبر بوده است و طوری بازگو میکند که پنداری از همان موقع داشته ثابت میکرده که عضو سازمانیافته مجاهدین است تا تودهنی محکمی به آقای مصداقی بزند.

تا جایی که من میدانم و در جریان بودم بیش از هفتاد درصد ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور آنموقع در اشرف و داخل و پشت سوله سوخته و پشت ساختمان اداری و آسایشگاه تبلیغات مستقر بود جایی که با درست کردن دکور دیوار یک کوچه و زدن تابلو خیابانهای تهران و شهرستانها شعار نویسی میکردیم و پوستر میچسباندیم و عکس میگرفتیم برای مصرف تبلیغاتی و البته حدود بیست درصد این ستاد هم در داخل اتاق کامپیوتر و داخل پوشه های برنامه فتوشاپ مستقر شده بود .

اما اگر همه حرفهای آقای پرویزی و مسعود رجوی و ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور را هم دربست بپذیریم و قبول کنیم بازهم یک سوال اساسی قد علم میکند :

آقای رجوی با اینهمه ارتش آزادیبخش و ستاد داخله و بچه های رزمنده و شجاع و شیرآهنکوه و شیرزن و جسور و سازمانیافته و تشکیلات بی نظیر و …. چه کرده ای ؟؟؟؟؟؟؟

آقای رجوی آیا تصویر جنابعالی و همسرت که سعی کرده ای از تظاهرات داخل کشور(با ترفند) تا آسایشگاه های برداران وخواهران در اشرف و لیبرتی و خانه های امن کشورهای اروپایی و غربی و…..همه جا برقرار باشد ، به درد آزادی و پیشرفت مردم میخوردوکلا چه تاثیری دارد؟؟؟ اگر دارد که علی القاعده باید اعضای خودتان که دائم درمعرضش هستند تاکنون بیشترین تاثیر را گرفته باشند ، کجاست این تاثیر و چیست؟؟؟؟

آخرین نمونه از دجال‎گری فضاحت‎بار مجاهدین (ایران دیدبان)

مروری بر شگرد تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق در ایران (رادیو زمانه)

(پایان)

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=5617