سرهنگ ابوالقاسم شاکری، از حاضرین میدان نبرد با عملیات موسوم به چلچراغ منافقین، جزئیات تازهای از این حمله در منطقه مهران را روایت کرد.

به گزارش فراق، این عملیات که با حمله منافقین و پشتیبانی سنگین ارتش بعث عراق همراه بود، موضوعی بود که ۱۵ مهرماه در جلسه ۴۰ دادگاه محاکمه منافقین بررسی شد.
پیشزمینه یک نبرد
سرهنگ شاکری در این جلسه با اشاره به پیشینه استقرار لشکر زرهی تحت فرماندهیاش در مناطق مختلف غرب کشور، خاطرنشان کرد: «حدود یکسال و اندی بود که در منطقه مهران حضور پیدا کرده بودیم. قبل از آن، لشکر ما در منطقه موسیان و فکه قرار داشت که برای یک لشکر زرهی مناسبتر بود، اما منطقه مهران دارای ارتفاعات صعبالعبور بود و استفاده از تانک و نفربر در این منطقه به سختی قابل انجام بود.»
وی تاکید کرد که گروهان تحت امرش آخرین یگان لشکر در آن منطقه بود و به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی، امکان استقرار هیچ یگان دیگری پس از آن وجود نداشت.
هشدار محرمانه و آماده باش برای مقابله
شاکری گفت: «حدوداً ۴ یا ۵ روز قبل از اجرای عملیات چلچراغ، نامهای محرمانه از رکن دوم دریافت کردیم که بر آمادهباش ۱۰۰ درصدی و عدم اعزام به مرخصی تأکید داشت. در این نامه هشدار داده شده بود که منافقین قصد دارند در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۷ به منطقه مهران حمله کنند.»
وی افزود: «عصر روز ۲۸ خرداد، دیدهبانهای ما تحرکات دشمن برای پیادهنمودن نیرو توسط تانکها و نفربرها را گزارش دادند. این موضوع منجر به تشکیل جلسه فوری در ستاد گردان با حضور فرمانده لشکر و صدور دستورات تاکتیکی لازم شد.»
آتش سنگین پیش از موعد
به گفته این شاهد عینی، برنامه بر این بود که نیروهای خودی پیش از حمله دشمن، با یک آتش سنگین مقدمات عملیات آنان را مختل کنند. اما نقشه برهم خورد.
«در حدود ساعت ۱۱ شب داخل سنگر بودم که صداهای شروع پرتاب آتش را شنیدم. از سنگر بیرون آمدم و دیدم نیروهای عراقی با توپخانههای خود، خطوط پدافندی ما را تا انتهای جاده ایلام به مهران زیر آتش گرفته بودند.»
علت نامگذاری عملیات موسوم به چلچراغ
سرهنگ شاکری درباره نامگذاری این عملیات توضیح داد: «اسم عملیات چلچراغ به این دلیل بود که از شروع عملیات تا صبح، حدود ۴۰ منور در آسمان بود و تمام منطقه مهران روشن بود. این روشنایی به دلیل توپخانههای بعث عراق بود و بعید میدانم منافقین چنین سلاحهایی در اختیار داشتند.»
وی عمق فاجعه را زمانی دانست که با روشن شدن هوا، از طریق رادیو عراق متوجه شدند منافقین موفق به تسخیر ستاد لشکر شدهاند. این اتفاق، خطوط ارتباطی و فرماندهی را با مشکل مواجه کرد.
با قطعی شدن سقوط ستاد و محاصره یگان، فرمان دفاع با تمام توان صادر شد.
«طبق شناسایی، منافقین حدوداً یک کیلومتر با ما فاصله داشتند. ما تاکتیک خود را تغییر دادیم و تمام سلاحها را به عقب برگرداندیم، چون حمله از پشت سر انجام میشد.»
شاکری اشاره کرد: «تنها دو گردان از دو تیپ حاضر در منطقه باقیمانده بود و به نظر میرسید منافقین قصد اسیر کردن سالم آنان را دارد.»
عقبنشینی دشوار و شهادت رزمندگان
با تخریب پل کنجانچم و عمق زیاد رودخانه، راه برای کمکرسانی بسته بود. تصمیم بر حفظ جان رزمندگان و عقبنشینی از منطقهای به طول ۸ کیلومتر گرفته شد.
«حدوداً ۱۵۰ متر که دور شدیم، منافقین متوجه شدند و با اشاره از ما خواستند برگردیم تا اسیر شویم. وقتی پاسخی نگرفتند، به روی ما آتش گشودند و در همان منطقه حدود ۹ نفر از نیروهای ما به شهادت رسیدند.»
مقاومت در ارتفاعات و یادبود شهیدان
پس از ۲۴ ساعت کوهنوردی سخت، نیروها به قرارگاه ملحق شدند و بلافاصله مأموریت جدیدی برای استقرار در ارتفاعات شور شیرین به آنان محول شد تا مانع حرکت دشمن به سمت صالحآباد شوند.
شاکری از شرایط سخت آن ارتفاعات گفت: «هیچ امکاناتی برای استراحت یا دفاع وجود نداشت. حدود یک هفته در این وضعیت سپری کردیم.» وی به شهادت چندین همرزم، از جمله اسدالله پور، اشاره و تصریح کرد: «تیر خلاص بر آنها زده شد.»
سرهنگ شاکری در تحلیل توان دشمن گفت: «نیروهای منافقین عمدتاً پیادهنظام بودند، اما تیراندازیهای آنها بسیار هدفمند و دقیق بود. این نشان میداد که در عراق آموزشهای لازم را دیدهاند.»
انتهای پیام