تصور کنید وارد جمعی شوید که به شما میگویند: «بشین، فانتزیهای شخصی رو برای همه تعریف کن، بعد آماده باش که یه عالمه تحقیر و توهین نثارت کنیم!»، یا هر روز صبح مجبورت کنند مثل یه دفترچه خاطرات زنده، هر چیزی که تو سرت گذشته – از فکر به مردانگی خودت تا رویای پرواز با بالهای خیالی- جلوی جمع فریاد بزنی و بعد منتظر باشی تا بقیه با انگشت بهت بخندن. به نظرتون این یه نمایش کمدی تلخه یا یه فیلم ترسناک؟ خیر، این برنامه روزانه در تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق است، جایی که در جلسات عجیبوغریب با اسمهای خندهدار مثل «غسل هفتگی»، «نشست دیگ»، «حوض» و «عملیات جاری» مثل یه سریال تکراری، روح و روان اعضا رو شخم میزنند!

نشستهای عجیب: از دیگ تا غسل، همه برای سرکوب!
بیایید یه لحظه به این اسامی فکر کنیم: «نشست دیگ»! آدم فکر میکنه قراره آش رشته بپزن، نه اینکه شخصیت یه نفر رو تو دیگ تحقیر بندازن و زیرش آتیش روشن کنن! یا «غسل هفتگی» که انگار قراره روحت رو با یه شامپوی مخصوص سرکوب بشورن و آب بکشن! تو این جلسات، افراد مجبورن خصوصیترین افکارشون رو – از فانتزیهای جنسی گرفته تا یه فکر معمولی مثل «امروز کاش قورمهسبزی داشتیم» – جلوی جمع لو بدن. بعدش؟ یه لشکر آمادهست تا با توهین و تحقیر، اعتماد به نفس طرف رو به صفر برسونه. حالا اگه جرأت کنی و نری تو این جلسات، انگار به پرچم تشکیلات خیانت کردی! میگن این «مرز سرخه»، یعنی عملاً یه خط قرمز که رد کردنش مساویه با نابودی! هدف؟ نابودی کرامت انسانی با طعم «ایدئولوژی»
حالا فکر کنید این وسط، حقوق بشر کجای ماجراست؟ تو دنیای آزاد، آدما حق دارن تو هر گروه یا حزبی که دوست دارن باشن یا نباشن، نظر بدن یا ساکت بمونن. اما تو تشکیلات تروریستی مجاهدین، کرامت انسانی فقط یه کلمه قشنگ تو زبان مریم قجر و مسعود رجویِ تروریسته! اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی میگن آدما حق دارن آزادانه فکر کنن، عقیده داشته باشن و هویتشون رو حفظ کنن. اما اینجا؟ نه هویت داری، نه اختیار، نه حتی حق فکر کردن به اینکه ناهار چی بخوری! همهچیز برای رجویه. انگار روح و مغزت رو اجاره دادی به یه نفر که فقط بلده تو رو زیر ذرهبین نظارت و تحقیر نگه داره. از نظر روانشناختی، این جلسات یه ماشین نابودی عزت نفس و اعتماد به نفسن. هدفشون چیه؟ تبدیل آدما به رباتهای مطیع که حتی جرأت نکنن به یکی لبخند بزنن، چون ممکنه بهشون انگ «همدلی مشکوک» بزنن! تو این جلسات، اعضا به چشم دشمن به هم نگاه میکنن، چون هرکی یه چیزی بگه، بقیه آمادهان مثل یه تیم تخریب، روش بپپرن. نتیجه؟ آدما حس میکنن همیشه زیر نظرن، انگار یه دوربین مخفی ۲۴ ساعته داره زوم کرده رو مغزشون. اتحاد بین اعضا؟ محاله! همه از هم میترسن، چون ممکنه نفر بعدی که تو «دیگ» تحقیر میافته، خودشون باشن.
طنز تلخ
حالا بیایید یه کم شوخی رو گسترش بدیم: فکر کن این تشکیلات یه روز تصمیم بگیره یه روانشناس دعوت کنه برای مشاوره. روانشناس بدبخت میاد، یه نگاه به این جلسات میکنه و میگه: «ببخشید، من برای درمان آدما اومدم، نه برای تعمیر رباتهای بیاراده!» واقعاً این جلسات بیشتر شبیه یه آزمایش روانشناختیه که انگار یکی تو هالیوود یه فیلم سورئال دربارهاش ساخته. هدف این جلسات چیه؟ اینکه تو آن قدر تحقیر بشی که حتی یادت بره قبلاً آدم بودی! انگار یه روز صبح از خواب بیدار میشی و میبینی به جای قلب، یه دستگاه کنترل از راه دور تو سینهات کار گذاشتن که فقط رجوی ریموتش رو دارن!
اما راه نجات؟ افشاگری و آگاهی
حالا وقتشه که روانشناسا، جامعهشناسا و حتی طنزنویسا دست به کار بشن! باید به همه نشون بدیم که تشکیلات تروریستی منافقین نه یه گروه سیاسی، نه اپوزیسیون بلکه یه سیستم مزدور، ابزار دست بیگانگان و ماشین سرکوب روانیه که مغز رو تعطیل میکنه برای سرخوشی یک نفر. باید با صدای بلند فریاد بزنیم که این جلسات «دیگ» و «غسل» فقط یه شوخی تلخ نیستن؛ ابزارهایی برای انهدام هویت انسانی و تبدیل او به یک درنده هستند. و به خانوادهها بگیم: عزیزاتون رو با آگاهی دادن و رسوا کردن این تشکیلات تو سطح جهانی، نجات بدید. کی میدونه؟ شاید یه روز همین نزدیکیها زوج رجوی تو یه «نشست دیگ» گیر کنن و مجبور بشن اعتراف کنن که چطور یه عمر آدما رو به بازی گرفتن و به میهن و این خاک خیانت کردند!
قنبرخان، ناظر حقوق بشر
فراق؛ طلوع حقیقت، برای فروپاشی تاریکی
انتهای پیام