کارشناس تاریخ معاصر گفت: فرار بنیصدر و رجوی از ایران بهصورت مستقیم با همکاری پایگاه نظامی فرانسه صورت گرفت.

به گزارش فراق، قاسم تبریزی در جلسه ۳۹ دادگاه محاکمه منافقین در جایگاه حاضر شد و اظهار کرد: اگر نگاهی به جنایتهایی که علیه مردم ایران در طول تاریخ رخ داده داشته باشیم و همه اینها را در یک کفه ترازو قرار دهیم در برابر جنایتها، خیانتها و پستیهای گروهک منافقین در حق مردم ایران ناچیز است.
وی افزود: سازمان مجاهدین را از سه بعد میتوان بررسی کرد. یکی عنوان مسلمان است که هیچگونه مبانی ایدئولوژیکی، در عملکرد اینها چه قبل از انقلاب و چه پس از ان قابل مشاهده نیست. دوم مبارزه اینها و مخالفت با امنیت ملی و وحدت ملی که بعد از انقلاب مشهود بود و سوم به لحاظ انسانی باید این سازمان را بررسی کرد که سازمان یک تشکیلات ماکیاولی است.
تبریزی افزود: در جریان پیوندی که بین سازمان و ابوالحسن بنی صدر رخ داد، سال۶۰ اینها برای مبارزه مسلحانه آماده شدند. امام همان سال را سال قانون نامید که اگر سازمان هم از این موضوع را قبول میکرد، میتوانست فعالیت سیاسی داشته باشد.
وی گفت: اینها قبلا ذهنها را آماده کرده و نامهای در اردیبهشت سال ۶۰ برای امام راحل نوشته بودند که میخواهیم خدمتتان آمده و مسائلی عرض کنیم که امام فرموده بود شما اسلحه را کنار بگذارید، من که خود را تنها طلبهای میدانم به دیدار شما میآیم، اما چه کنیم که شما اسلحه را در پشت خود پنهان و ما را تهدید کردید.
تبریزی عنوان کرد: بعدها رجوی در فرانسه گفته بود ما همان روز قصد داشتیم پاسداران را خلع سلاح کنیم و کار را به تعبیر خودش تمام کنند.
کارشناس تاریخ معاصر در ادامه اظهار داشت: فرار بنیصدر و رجوی بهصورت مستقیم با همکاری پایگاه نظامی فرانسه صورت گرفت. در همین زمینه باید به نقش فرانسه هم اشاره کرد. رئیس وقت سرویس اطلاعاتی فرانسه، دومانژ، ماهانه ۵۰ هزار دلار از ساواک حقوق میگرفت و این روند تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. این موارد مستند است و گزارشهایی از دیدارهای وی با شاه و نصیری، رئیس ساواک، وجود دارد.
تبریزی گفت: زمانی که امام خمینی (ره) در فرانسه بودند، دومانژ به ایران آمد و سه پیشنهاد ارائه داد. یکی استفاده از مافیا برای ترور امام خمینی در فرانسه، دیگری تشویق ایشان به مهاجرت به سوریه یا لیبی، و در نهایت، پیشنهاد انفجار هواپیمای ایشان هنگام بازگشت به ایران. شاه با پیشنهاد نخست مخالفت کرد و گفت اگر امام کشته شود، اوضاع ایران بدتر خواهد شد. درباره پیشنهاد دوم نیز گفت سوریه و لیبی دشمن ما هستند، اگر امام به آنجا برود تبلیغاتش بیشتر خواهد شد. در نهایت دومانژ پیشنهاد داد امام به کشور سومی مانند الجزایر یا آمریکا منتقل شود.
وی گفت: بعد از ورود امام به فرانسه، سرلشکر کاوه از ساواک نیز به فرانسه رفت تا درباره شنود بیت امام، شناسایی افراد رفتوآمدکننده و سایر مسائل نظارتی اقدامات لازم را انجام دهد؛ بنابراین تبدیل شدن فرانسه به مرکز فعالیتهای شاپور بختیار و سازمان منافقین، امری تصادفی یا بدون علت نبود. دومانژ بعدها در کتابی با عنوان «جنگ جهانی چهارم» نوشت که پولهایی را که از ساواک دریافت کرده بود، به سرویس فرانسه داده و برای خود برنداشته است.
تبریزی افزود: همچنین هماهنگیهای ساواک با استخبارات عراق نیز پس از آشتی میان آنها صورت گرفت که از ذکر جزئیات آن عبور میکنیم. پس از ورود رجوی و بنیصدر به فرانسه در سال ۱۳۶۰، آنها بیش از ۵۰۰ مصاحبه برگزار کردند. طبیعی بود که آمریکا، انگلیس، اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی بهدلیل منافع خود و مخالفت با انقلاب اسلامی، از این افراد و جریانها حمایت کرده و امکانات در اختیارشان قرار دهند. در همین بستر، شورای ملی مقاومت تشکیل شد. بررسی اعضای این شورا نکتهای قابل تأمل است.
وی ادامه داد: عبدالرحمان قاسملو یکی از اعضای این شورا بود، فردی که همزمان در داخل کشور دست به جنایت، ناامنی و کشتار میزد. علیاصغر حاجسیدجوادی نیز از دیگر اعضای شورا بود. جنبش سیاسی مرتبط با جامعه سوسیالیستها و جبهه ملی و افرادی مانند دکتر عبدالکریم لاهیچی و خان بابا تهرانی شکل گرفت که از سال ۱۳۳۸ فعالیت داشتند. ابوالحسن بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور و دیگران همچون محمد صالحی نیز در این جریان حضور داشتند. مسئله اصلی درباره سازمان، جاسوسی و ترور است؛ جاسوسی سازمان شامل همکاری با عراق و جمعآوری اطلاعات از نفوذیها در سپاه بود که خیانت محسوب میشود. ترورها نیز جنایتاند و این دو موضوع باید مورد بررسی قرار گیرند.
تبریزی گفت: با سقوط صدام، اسناد متعددی از همکاری سازمان با استخبارات عراق به دست آمد که حدود هزار تا از آنها را خودم دیدم که نشاندهنده دریافت پول و برنامهریزی ترورها بود. در این اسناد، درخواست انجام عملیات ترور در ایران و ترور چند روحانی نیز مطرح شده است که توسط استخبارات عراق تأیید شده بود.
کارشناس تاریخ معاصر تصریح کرد: سازمان منافقین ۱۷ هزار نفر از مردم ما را از طریق ترور به شهادت رساند که عمده آنها نه نیروی نظامی بودند و نه با کسی دشمنی داشتند و حتی مردم عادی بودند. گروهک فرقان نیز تا حد توان با این گروهک همکاری داشتند و بسیاری از چهرههای شناخته شده ملی و مذهبی ما را به شهادت رساندند.
قاضی در ادامه گفت: ترور نخبگان توسط رژیم صهیونیستی شباهت زیادی به ترورهای متهمان این پرونده دارد؟
تبریزی گفت: بله. اگر بخواهیم این مسیر را دنبال کنیم، از تقیزاده شروع میکنیم و به چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین میرسیم؛ حتی عملکرد داعش را نیز میتوان در این زنجیره دید. این جریان صرفاً محصول فکر و طراحی یک گروهک داخلی نیست، بلکه محصول و ابزار شبکههای استعماری و خارجی است. بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی کار یک گروهک ساده نبود؛ انفجار در آن ساختمان با آن ابعاد و قدرت، قابل مقایسه با ساختن چند نارنجک دستی نیست. این مسائل جای تأمل و بررسی جدی دارد. انفجار در نخستوزیری و دیگر نقاط همزمان با فعالیتهای این سازمان در داخل، در متن حمایتی قرار داشت که از سوی آمریکا، اسرائیل، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی و حتی برخی از شیوخ منطقه که ابزار آنها بودند، انجام میشد.
وی گفت: این یک حرکت حسابشده بود؛ همان چیزی که امام فرمودند «آمریکا شیطان بزرگ است» و هشدار دادند که ورود آمریکا به منطقه فساد بهبار خواهد آورد. تا استعمار و سازوکارهای آن را نشناسیم، تحلیل تاریخ معاصر امکانپذیر نیست، زیرا استعمار بهگونهای در فرهنگ و سیاست گروهها و جریانات تنیده شده که تفکیک آن دشوار است. بسیاری از جریانات که روزگاری خود را «انقلابی» نامیدند، بعدها رفتار دیگری نشان دادند؛ کسانی که در دوره اول و دوم مجلس با عنوان انقلابی حاضر بودند، سپس ترورها را آغاز کردند. روابط بینالمللی و تشکیلاتی نظیر فراماسونری و شبکههای حسابشده نیز وجود دارد که نشان میدهد برخی شخصیتها یا جریانها ساخته و پرداخته استعمار بودهاند و برخی دیگر صرفاً موجسواری کردهاند.
وی گفت: نفوذ سرویسهای اطلاعاتی خارجی مثال کم ندارد؛ سازمان سیا در سازمان آزادیبخش فلسطین از سال ۱۹۴۸ نفوذ داشت و برخی از ردههای بالای آن سازمان حقوقی از منابع خارجی دریافت میکردند. اسناد نشان میدهد که طی سالها برخی رهبران این جریانها متوجه امور شدند یا در مقاطعی سیاستهای متفاوتی اتخاذ کردند؛ فردی بعد از انقلاب به ایران آمد و تلاش به جمعآوری اطلاعات درباره امام کرد ولی پس از شناسایی فرار کرد. پس از پیروزی انقلاب، آمریکاییها تلاش کردند برخی عناصر سابق ساواک را به کار گیرند و وقتی لانه جاسوسی فتح شد، برخی از منابع و نیروهای آنها به انگلستان منتقل شد. این مطالب شاید تا حدی از بحث عمده فاصله دارد، اما شناخت استعمار و دشمن برای تحلیل دقیق واقعه ضروری است.
تبریزی گفت: از ابتدای شکلگیری، این سازمان سعی کرد بین اسلام و مارکسیسم نوعی آمیختگی ایجاد کند و مدعی شد که مبانیاش را از اسلام میگیرد، اما روش مبارزه را از مارکسیسم میآموزد، چون بهفرض آنها اسلام «علم مبارزه» ندارد. مطالعاتی که بر جریانهای مارکسیستی انجام شده نشان میدهد که این مانیفست فکری کمکم در عمل بروز کرد و بالاخره در سال ۱۳۵۴ جهتگیری مارکسیستی سازمان عیان شد. حتی اگر برخی اعضا در زندان نماز میخواندند یا نمایشهای مذهبی داشتند، این رفتارها غالباً نمادین و تاکتیکی بوده است، نه نشاندهنده التزام واقعی به مبانی دینی. اینجا نیز موضوع جای بررسی دقیق دارد و در جلسه آتی باید این ابعاد ایدئولوژیک و تاریخی مورد کنکاش قرار گیرد.
وی ادامه داد: اینها تصور میکردند در سال ۱۳۶۰ و با ورود به فاز نظامی، به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی نزدیک میشدند و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. در مسئله ازدواج رجوی و قجرضدانلو نیز ما شگرد پنهانی این دو را ندیدم و فقط ظاهر موضوع را دیدیم. از آن به بعد مریم نماد حقوق بشر و آزادی خواهی سازمان و مسعود نماد نظامی سازمان شد.
این کارشناس تاریخ معاصر تاکید کرد: با سقوط صدام، حذف یا پنهانسازی مسعود رجوی به این خاطر بود که آنها نماد نظامی را از بین بردند و مریم را به عنوان نماد حقوق بشر مطرح کرده و او را نگه داشتند. موضوع فرقه معرفی کردن سازمان هم برای این بود که روی جنایات این سازمان سرپوش بگذارند و از این ابزار در کنار سایر ابزارها استفاده کنند.
وی اضافه کرد: بنابراین ما وظیفه داریم جنایات و خیانتهای این سازمان را از بعد تاریخی ثبت و ضبط کنیم. از بعد حقوقی نیز باید علاوه بر منافقین، سازمان سیا، اینتلیجنت سرویس و دولتهایی که به این گروهک پناه دادند و از آنها حمایت کردند را مورد پیگیر قضایی قرار دهیم.
انتهای پیام