شهید سید اسدالله لاجوردی، مردی بود که انگار تاریخ انقلاب را در وجود خود خلاصه کرده بود؛ یک انقلابی تمامعیار، یک متفکر عمیق، و یک سالک اخلاقی که قلبش برای آرمانهای انقلاب میتپید.

دادستان انقلابی که نهتنها یک مدیر برجسته بود، بلکه نمونهای کمنظیر از بصیرت، شجاعت، و پایبندی به اصول بود. او تکستارهای در آسمان انقلاب بود که با فهم عمیقش از جریانهای سیاسی و فکری، دشمنان پیدا و پنهان را بهخوبی میشناخت و از نیات نهان آنها پرده برمیداشت.
این مرد بزرگ، با تجربهای گرانسنگ و نوری که از ایمان و اخلاصش برمیخاست، میتوانست در یک نگاه، حقیقت را از تزویر جدا کند. او نهفقط با گروهکهای تروریستی و جریانهای انحرافی مقابله کرد، بلکه نفوذیهای درونجبهه انقلاب را نیز تشخیص میداد. هشدارهایش درباره خطر جریانهایی که ارزشهای انقلابی را هدف گرفته بودند، سالها پیش از آنکه فتنهها سر برآورند، نشان از دوراندیشی بینظیرش داشت. او میدید آنچه دیگران نمیدیدند و سخن میگفت از آنچه دیگران جرئت گفتنش را نداشتند. اما این اسطوره، قربانی ترور شخصیت شد. دشمنانش، از گروهکهای تروریستی گرفته تا برخی جریانهای سیاسی داخلی که تاب استقامت او را نداشتند، با تهمت و افترا کوشیدند او را به خشونت و تندروی متهم کنند. قهرمانی که برای حفظ انقلاب و امنیت مردم از هیچ کوششی فروگذار نکرد، به ناحق بر جایگاه متهم نشانده شد. بااینهمه، او هرگز از مسیر حق بازنگشت. حتی زمانی که از مسئولیت برکنار شد، با دلسوزی هشدار داد که رها کردن گرگهای گرسنه در شهر، عاقبتی جز فاجعه نخواهد داشت؛ هشداری که تاریخ، صحت آن را به اثبات رساند. او یک تاریخ زنده بود؛ مردی که جریانهای برانداز و انحرافی را بهخوبی میشناخت و با شجاعت در برابرشان ایستاد.
پیشبینیهایش درباره خطر چپ مذهبی و فتنههایی که انقلاب را تهدید میکرد، سالها بعد در قالب بحرانهای سیاسی عیان شد. اما او، حتی در اوج فشارها و تخریبها، از آرمانهایش دست نکشید. این انقلابی نستوه، با ایمانی راسخ و بصیرتی بیمانند، تا آخرین لحظه برای دفاع از انقلاب و حقیقت جنگید. امروز، نام او نهتنها یک نام، بلکه نمادی از استقامت، بصیرت، و ایثار است. اسطورهای که هرچه زمان میگذرد، عظمتش بیشتر آشکار میشود. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
انتهای پیام