شهید میثمی در خاطرات خود نوشته است: «دو عاشورا را در زندان گذراندم. سال اول در زندان سیاسی و در کنار منافقین بودم. شب عاشورا از ترس تهمت و تحقیر، سرم را زیر پتو بردم. سال بعد به زندان عادی منتقل شدم و در جمع لاتها بودم. شب عاشورا همان لاتها چنان نوحهخوانی کردند و سینه زدند که جگر مرا حال آوردند.»

به گزارش فراق، شهید حجتالاسلام والمسلمین عبدالله میثمی به دلیل مبارزه با رژیم ستمگر شاهنشاهی بارها مورد تعقیب، زندان و شکنجه قرار گرفت. او در زندان نهتنها از ساواک آزار دید، بلکه از سوی منافقین نیز با تهمت، تحقیر و زخمزبانهایی مواجه شد که گاه از شکنجههای ساواک نیز دردناکتر بود.
فضای زندان تحت سلطه منافقین بود. آنها هر کس را که با عقایدشان همراهی نمیکرد، با برچسبهایی چون «ارتجاعی» یا «غیرمبارز» و اتهامات بیاساس دیگر طرد و بایکوت میکردند. در این میان، آنچه در زندان اهمیت داشت، استقامت و پایبندی به عقیده بود که شهید میثمی مظهر والای آن بود. او با وجود آزارهای منافقین، که به هیچیک از ضوابط شرعی پایبند نبودند، راه مظلومیت و حفظ عقیده را برگزید.
شهید میثمی در خاطرات خود میگوید: «دو عاشورا را در زندان گذراندم. سال اول در زندان سیاسی و در کنار منافقین بودم. شب عاشورا از ترس، سرم را زیر پتو بردم و تا صبح برای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) اشک ریختم. سال بعد به زندان عادی منتقل شدم و در جمع لاتها بودم. شب عاشورا همان لاتها چنان نوحهخوانی کردند و سینه زدند که جگر مرا حال آوردند. من لاتها را از منافقین بهتر میدانم.»
به گزارش فراق، کتاب «داستانهایی از علما» به قلم علیرضا خاتمی، مجموعهای از ماجراها و نکات آموزنده از زندگی علما و دانشمندان دینی است که روایت مورد اشاره از آن، تقدیم مخاطبان فراق شد.
انتهای پیام