• امروز : یکشنبه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۴
  • برابر با : Sunday - 20 April - 2025
واکاوی نشست‌های طعمه در سازمان مجاهدین خلق بر اساس داستان نمادین امیر یغمایی

«دادگاه یک چراغ» آینه‌ای که تاریکی‌های درونی مجاهدین خلق را بازتاب می‌دهد

  • کد خبر : 51218
  • ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۶

داستان نمادین «دادگاه یک چراغ» نوشته امیر یغمایی، یکی از جدا شدگان سازمان مجاهدین خلق، تصویری تکان‌دهنده و سمبولیک از فضای حاکم بر این سازمان و به‌ویژه جلسات موسوم به «طعمه» ارائه می‌دهد. این روایت، که با زبانی شاعرانه و استعاری نوشته شده، به‌خوبی توانسته است ابعاد روان‌شناختی، اجتماعی و ایدئولوژیک سرکوب درونی در این تشکیلات را به تصویر بکشد. در این مقاله، ابتدا به تحلیل این داستان پرداخته و سپس با تکیه بر شواهد تاریخی و اظهارات شاهدان، از جمله خود یغمایی، به بررسی واقعیات پشت این روایت نمادین و نقض حقوق بشر در نشست‌های طعمه خواهیم پرداخت.

ashraf monafegin

داستان «دادگاه یک چراغ» با استفاده از شخصیت‌های نمادین مانند لامپ (به‌عنوان فردی پرسشگر و روشنفکر) و شمع‌ها (به‌عنوان اعضای متعصب و تابع بی‌چون‌وچرای تشکیلات) فضایی ترسناک و در عین حال واقعی از یک نظام بسته و اقتدارگرا را به تصویر می‌کشد. در این روایت، لامپ به دلیل طرح یک سؤال ساده درباره معصومیت و مقدس بودن رهبر سازمان، مسعود رجوی، به خیانت متهم شده و در نهایت اعدام می‌شود. این داستان به‌خوبی چند ویژگی کلیدی از ساختار سازمان مجاهدین خلق را برجسته می‌کند:

تقدیس رهبری و ممنوعیت پرسشگری:

ممنوعیت پرسشگری در این داستان، استعاره‌ای از فضای فکری حاکم بر سازمان است. طرح هرگونه پرسش درباره تصمیمات یا شخصیت مسعود رجوی، به‌عنوان خط قرمز اصلی، با واکنش‌های شدید و جمعی مواجه می‌شود. این نشان‌دهنده تبدیل شدن رهبری به یک “بت مقدس” است که هرگونه انتقاد از او به معنای خیانت به کل آرمان تلقی می‌گردد.

خشونت جمعی و فشار گروهی:

 شمع‌ها در این داستان نه به‌عنوان افراد مستقل، بلکه به‌صورت یک توده متحد و خشمگین عمل می‌کنند. فریادهای «خائن!» و تأیید جمعی حکم اعدام، بیانگر مکانیزم فشار روانی و کنترل اجتماعی است که در آن فرد منتقد نه‌تنها از سوی سران، بلکه از سوی هم‌قطارانش نیز طرد و محکوم می‌شود.

مرگ نور و پیروزی تاریکی:

خاموش شدن لامپ در پایان داستان، نمادی از سرکوب روشنفکری، آزاداندیشی و انسانیت در برابر “تعصب کورکورانه” است. جشن گرفتن شمع‌ها پس از اعدام لامپ، نشان‌دهنده سرمستی یک سیستم بسته از نابودی هرگونه تهدید علیه انسجام ایدئولوژیک خود است.

تردید پنهان و سرکوب انسانیت:

حضور شمع جوان که لحظه‌ای تردید می‌کند اما به سرعت ساکت می‌شود، استعاره‌ای از افرادی در درون تشکیلات است که شاید در دل به این سرکوب‌ها معترض باشند، اما ترس از مجازات و فشار گروهی آن‌ها را به سکوت وامی‌دارد.

این داستان، هرچند خیالی است، اما به گفته خود یغمایی، بازتابی از واقعیت‌های دردناکی است که در جلسات «طعمه» و برخورد با اعضای منتقد در سازمان مجاهدین خلق رخ می‌داد.

نشست‌های طعمه: چیست و چگونه عمل می‌کرد؟

نشست‌های «طعمه» یکی از ابزارهای اصلی سازمان مجاهدین خلق برای کنترل اعضا و سرکوب هرگونه انحراف فکری یا عاطفی بود. این جلسات که به‌ویژه در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اردوگاه اشرف در عراق شدت گرفت، به‌منظور «پالایش ایدئولوژیک» طراحی شده بود. در این نشست‌ها، اعضا مجبور به اعتراف به تخلفات فکری، عاطفی یا رفتاری خود در برابر جمع می‌شدند. این تخلفات می‌توانست شامل مواردی چون داشتن احساسات شخصی (مثل دلتنگی برای خانواده)، تردید در رهبری، یا حتی رویاهایی باشد که به نظر سازمان «ضد انقلابی» تلقی می‌شد.

بر اساس اظهارات جدا شدگان، از جمله امیر یغمایی و دیگران، این جلسات به شدت تحقیرآمیز و همراه با فشار روانی بود. افراد در حضور جمع مورد بازجویی قرار می‌گرفتند و اگر اعتراف نمی‌کردند، با برچسب‌هایی چون «خائن»، «ضد انقلاب» یا «جاسوس رژیم» مواجه می‌شدند. این فشارها گاهی به ضرب و شتم، حبس انفرادی و حتی شکنجه‌های جسمانی منجر می‌شد. هدف اصلی، نابودی فردیت و ایجاد یک توده یکدست وفادار به رهبری بود.

نقض حقوق بشر در نشست‌های طعمه

نشست‌های طعمه به‌وضوح مصداق نقض گسترده حقوق بشر بودند. برخی از جنبه‌های این نقض‌ها عبارتند از:

سلب آزادی اندیشه: حق طبیعی هر انسان برای تفکر آزاد و طرح پرسش در این جلسات پایمال می‌شد. همان‌طور که در داستان یغمایی دیده می‌شود، یک سؤال ساده می‌توانست به مجازات مرگ (چه جسمانی و چه روانی) منجر شود.

شکنجه روانی و جسمانی: اجبار به اعتراف در برابر جمع، تحقیر عمومی، و ضرب و شتم، همگی مصداق شکنجه بودند. جدا شدگان گزارش داده‌اند که برخی اعضا پس از این جلسات دچار فروپاشی روانی کامل شدند.

محرومیت از حق حیات و امنیت: در مواردی که افراد به‌عنوان «خائن» شناسایی می‌شدند، گزارش‌هایی از اعدام‌های مخفیانه یا مرگ مشکوک در اردوگاه‌ها وجود دارد. شهادت‌های متعدد این احتمال را تقویت می‌کند.

کنترل مطلق و سلب هویت فردی: سازمان با این جلسات، هویت شخصی اعضا را نابود می‌کرد و آن‌ها را به ابزارهایی در خدمت ایدئولوژی تبدیل می‌نمود. این امر نقض آشکار حق خودمختاری و کرامت انسانی است.

امیر یغمایی، به‌عنوان کسی که خود در این تشکیلات حضور داشته، با این داستان تلاش کرده تجربه زیسته خود و دیگران را به زبانی نمادین بیان کند. او در یادداشت خود اشاره می‌کند که

«برخوردها گاهی از اعدام هم بدتر بود؛ با تحقیر، فشار روانی و اعتراف‌گیری، شخصیت آدم‌ها را له می‌کردند.»

این جمله تأییدی است بر اینکه آنچه در داستان به‌صورت استعاری روایت شده، ریشه در واقعیت دارد. لامپ داستان، می‌تواند نمادی از خود یغمایی یا دیگر جدا شدگان باشد که به دلیل پرسشگری یا عدم همسویی با خط رهبری، مورد آزار قرار گرفتند.

داستان «دادگاه یک چراغ» فراتر از یک روایت خیالی، آینه‌ای است که تاریکی‌های درونی سازمان مجاهدین خلق را بازتاب می‌دهد. نشست‌های طعمه، به‌عنوان ابزاری برای سرکوب و کنترل، نه‌تنها حقوق انسانی اعضا را نقض کردند، بلکه فضایی از ترس و تعصب را نهادینه ساختند که هرگونه نور حقیقت و آزاداندیشی را خاموش می‌کرد. این روایت نمادین، هشداری است به همه سیستم‌های بسته که در آن‌ها “پرسشگری” جرم و “انسانیت” قربانی “ایدئولوژی” می‌شود. تجربه امیر یغمایی و دیگر جدا شدگان، سندی زنده از این واقعیت تلخ است که در پس شعارهای انقلابی، گاه بزرگ‌ترین ظلم‌ها به نام عدالت رقم می‌خورد.

آرش رضایی

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=51218

نوشته های مشابه

۳۱فروردین
اعدام‌های ۱۳۶۷ از کشتار بی‌رحمانه مردم در سال‌های آینده جلوگیری کرد
در نشست «بررسی فقهی حقوقی حکم اعدام منافقین در سال 1367» مطرح شد

اعدام‌های ۱۳۶۷ از کشتار بی‌رحمانه مردم در سال‌های آینده جلوگیری کرد

۳۰فروردین
سرکردگان فرقه رجوی در حال خرید زمان برای جلوگیری از شورش اعضا
تنش‌های درونی و چالش‌های جدید در مقر «اشرف3»

سرکردگان فرقه رجوی در حال خرید زمان برای جلوگیری از شورش اعضا

۳۰فروردین
شعار سرنگونی رجوی چگونه ۴۰ سال تمدید شد؟
روایتی از شیره‌مالی رجوی بر سر اعضای گرفتار در مقرهای «اشرف»

شعار سرنگونی رجوی چگونه ۴۰ سال تمدید شد؟