مجاهدین به اصطلاح خلق! یا همان منافقین که با شعار دفاع از خلق قهرمان به پا خاسته بودند پس از کشتار هزاران خلق ایرانی، از کشور گریخته و در بیابانهای عراق زیر سایه و قامت صدام آرام گرفتند.

سودای قدرت طلبی و به تاج و تخت رسیدن مسعود رجوی، سرکردگان آن را بر آن داشت تا از هر ترفند کثیفی برای تحقق این رویای خام بهره بگیرند.
جذب از طریق تبلیغات مسموم فرقه گرایی و ربودن جوانان جویای کار به پادگان اشرف با وعده اعزام و بکارگماری در کشورهای اروپایی از جمله ترفندهایی بود که باعث شد بسیاری از جوانان ناخواسته به دام این گروهک خائن بیافتند.
اما ماجرا به همین ختم نشد و پس از سالها که خانواده ها دریافتند عزیزانشان در چنگال فرقه تروریستی رجوی هستند با هزاران امید و آرزو صدها و هزارها کیلومتر راه را به قصد دیدار پیمودند ولی به یکباره تمام آن شور و شوق ها به تلی از آوار و خرابه بر سر آنان تبدیل شد.
خانواده ها که خود بخشی از خلق قهرمان بودند در کمال ناباوری آماج فحش و ناسزا از سوی مجاهدین خلق! قرار گرفتند.
سنگ، کلوخ، آجر و چوب تنها وسیلهای بود که فرقه رجوی در ازای سالها بیگاری کشیدن از جوانان ایرانی، به خانواده های آنان ارزانی نمود.
این تنها گوشه ای از سالها خدمت در چنین سازمانهای مخوفی است که حتی به خانواده اعضای خود کمترین ترحمی نخواهد کرد.
یادداشت از: نادر محمدی، کردستان
انتهای پیام