داستان زندگی مادر ثریا عبداللهی روایتی تلخ و در عین حال الهامبخش از عشق مادرانه، استقامت و مبارزه با ظلم میباشد. او بیش از دو دهه است که برای رهایی تنها پسرش، امیراصلان حسنزاده، از چنگال فرقه رجوی تلاش میکند. این فرقه که با وعدههای فریبنده شغل و پناهندگی در اروپا، جوانان را به دام خود میکشاند، زندگی بسیاری از خانوادههای ایرانی از جمله خانواده عبداللهی را نابود کرد. در این یادداشت به بررسی این مبارزه و ریشههای رفتار غیرانسانی سران فرقه رجوی پرداختیم.

سرآغاز یک جدایی دردناک و رنج بی پایان
امیراصلان در سال ۱۳۸۰ با هدف یافتن کار و مهاجرت به آلمان راهی ترکیه شد. اما به جای تحقق رویاهایش، در دام قاچاقچیان و رابطین فرقه رجوی افتاد و به قرارگاه اشرف در عراق منتقل شد. ثریا عبداللهی پس از اطلاع از سرنوشت پسرش، در سال ۱۳۸۸ به عراق سفر کرد و به مدت چهار سال در مقابل این «سیاهچال رجوی» تحصن کرد.
او در این مدت نه تنها موفق به دیدار با پسرش نشد، بلکه با سنگپرانی، توهین و خشونت از سوی اعضای فرقه مواجه شد. سران مجاهدین حتی امیراصلان را مجبور کردند در مصاحبههای تلویزیونی علیه مادرش موضعگیری کند و او را «نامادری» یا «مزدور» بخواند.
این تجربه دردناک، ثریا را از یک مادر چشمانتظار به یک مبارز خستگیناپذیر تبدیل کرد. مبارزه ثریا عبداللهی با تصمیم قاطع برای نجات پسرش آغاز شد. او در سال ۱۳۸۸ به همراه دیگر خانوادهها به عراق سفر کرد و در شهرک آزادی نزدیک اشرف مستقر شد. ثریا هر روز با بلندگو پسرش را صدا میزد، اما پاسخ او سنگ و فحاشی بود. او همان زمان در مصاحبهای گفت: «انگیزهام عشق مادری بود، اما وقتی جنایات رجوی را شنیدم، تصمیم گرفتم تا آخرین نفس برای افشاگری بجنگم.» او از شکنجههایی چون عقیمسازی زنان و جدایی کودکان از مادران سخن گفت که انگیزهاش را برای انتقام از سران فرقه دوچندان کرد.
فوبیای سران مجاهدین از خانوادهها
یکی از پرسشهای اساسی که در این ماجرا مطرح میشود این است: چرا سران مجاهدین خلق از تماس یا ملاقات چند دقیقهای اعضای خود با خانوادههایشان اینقدر هراس دارند؟ پاسخ را میتوان در ساختار ایدئولوژیک و تشکیلاتی این فرقه جستجو کرد. مجاهدین خلق، تحت رهبری مسعود رجوی و مریم رجوی، خانواده را «امالفساد» میدانند و معتقدند که هرگونه ارتباط عاطفی با دنیای بیرون، کنترل روانی و جسمی اعضا را تضعیف میکند.
ریشههای روانشناختی و ایدئولوژیک
این ترس، که میتوان آن را «فوبیای خانواده» نامید، ریشه در ذهنیت فاشیستی و خودشیفتگی سران فرقه دارد. آنها خود را در «نوک پیکان تکامل اجتماعی» میبینند و این توهم «مطلقانگاری»، آنان را از درک سادهترین عواطف انسانی محروم کرده است. روانکاوان معتقدند فوبیا یا هراس بیمارگونه از احساس تهدید توسط یک عامل بیرونی ناشی میشود؛ در اینجا، خانوادهها همان عامل تهدیدکننده هستند که پایههای قدرت فرقه رجوی را به لرزه درمیآورند.
ثریا عبداللهی؛ نماد مقاومت مادرانه
ثریا عبداللهی تنها به فکر پسرش نبود؛ او صدای همه مادران و پدرانی شد که عزیزانشان در اسارت فرقه بودند. او چهار سال در شرایط سخت بیابانهای عراق، زیر گرمای ۶۰ درجه و سرمای استخوانسوز، ایستادگی کرد. در این مدت، شاهد رنج دیگر خانوادهها بود: از شوکت قاسمی که آرزوی دیدار پسرش پیمان را به گور برد، تا حبیبالله عبدی رئوف، پدری ۸۰ ساله که با سنگ و آهن مورد حمله قرار گرفت. این مادران و پدران با تحمل توهین، سنگپرانی و تهدید، تنها یک خواسته داشتند: دیدار با فرزندانشان.
ایستادگی ثریا و تأثیرات آن
تحصن خانوادهها در اشرف بینتیجه نبود. پس از هفت ماه تحصن، در شب عید فطر، اولین فراری از فرقه به نام ایمان یگانه از قرارگاه گریخت. ایمان یگانه با سابقه ۲۲ سال عضویت در فرقه رجوی سرانجام در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۸۹ تحت تاثیر برخورد ناخوشایند فرقه رجوی با خانواده ها تصمیم گرفت با خودروی خود از اسارتگاه اشرف گریخته و از نیروهای عراقی تقاضای پناهندگی نماید. آقای یگانه پس از فرار اظهار داشت:آنها ما را از نیروهای عراقی سخت ترسانده بودند ولی من علیرغم این تهدیدات تصمیم به فرار گرفتم و با خود گفتم هرگونه اتفاقی برای من رخ دهد بهتراز ماندن در این قرارگاه جهنمی می باشد. او به ثریا عبداللهی گفت: «سازمان از وجود و صحبتهای شما وحشت کرده است.»
این فرار، سرآغاز موجی از جداییها بود. طی سالهای بعد، صدها نفر از اعضای با سابقه مجاهدین از اشرف و لیبرتی جدا شدند و بسیاری از آنها با افشاگری، ماهیت واقعی فرقه را برملا کردند. این ریزش نشان داد که عشق خانوادگی و حضور مادرانی چون ثریا، بزرگترین تهدید برای تشکیلات رجوی است
تلاش های جهانی
تلاشهای ثریا به عراق محدود نشد. او در سال ۱۳۹۵ به ژنو سفر کرد و با ارائه اسناد، جنایات فرقه را به گوش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، رساند. در سال ۱۳۹۷ نیز تشکل «مادران، قربانیان فراموششده» را تأسیس کرد تا صدای خانوادههای آسیبدیده را به نهادهای بینالمللی برساند. او در پیام اخیر خود در مرداد ۱۴۰۳ به مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، بار دیگر خواستار فشار بر مجاهدین برای برقراری ارتباط مادران با فرزندانشان شد.
مبارزه ادامهدار و اقدامات بینالمللی
مبارزه ثریا عبداللهی و خانوادههای اسرا، نه تنها یک تلاش شخصی برای نجات فرزندان، بلکه یک جنبش انسانی علیه ستم و فریب است. این مادران با ایستادگی خود نشان دادند که عشق و عاطفه خانوادگی، قدرتی است که هیچ دیوار و سیمخارداری نمیتواند آن را مهار کند. سران مجاهدین خلق در برابر این قدرت، دو راه بیشتر ندارند: یا باید به خواستههای مشروع خانوادهها تن دهند و اجازه ملاقات دهند، یا با ادامه مسیر کنونی، شاهد فروپاشی کامل تشکیلات خود باشند. تاریخ نشان داده که سرکوب عواطف انسانی، هرگز پایانی جز شکست ندارد.
پس از انتقال اعضای مجاهدین به آلبانی در سال ۲۰۱۳، ثریا در سال ۱۳۹۷ تشکل «مادران، قربانیان فراموششده» را تأسیس کرد تا صدای مادران ایرانی را به جهان برساند. این تشکل خواستار دیدار خانوادهها با فرزندانشان، حمایت از جداشدگان و همکاری نهادهای بینالمللی است.
ثریا عبداللهی، با تأسیس تشکل «مادران، قربانیان فراموششده» و ادامه مبارزهاش در آلبانی، همچنان پرچمدار این راه است. او و مادران دیگر، با هر فریاد و هر قطره اشک، به جهانیان یادآوری میکنند که انسانیت و عشق، همیشه بر تاریکی و ظلم پیروز خواهد شد.
مبارزه ثریا عبداللهی نمادی از مقاومت انسانی در برابر ظلم و فریب است. او و دیگر مادران نشان دادند که عشق خانوادگی قدرتمندتر از هر ایدئولوژی افراطی است. سران مجاهدین، که در انتخاب بین ادامه سرکوب یا بازنگری در تفکر خود گیر افتادهاند، چارهای جز مواجهه با فروپاشی ندارند.
امید است روزی ثریا و سایر مادران، فرزندانشان را در آغوش بگیرند و این کابوس طولانی به پایان برسد.
آرش رضایی
انتهای پیام