«اگر در زندانهای ایران بودیم، بیشتر به ما خوش میگذشت تا اینکه در این خراب شده “اشرف” گرفتار شدهایم.»

به گزارش فراق، در شهریور ماه سال ۱۳۸۰، مسعود رجوی مجموعه نشستهایی را برپا کرد که بعدها به نشستهای «طعمه» موسوم شد. این نشستها فراز و نشیبهای زیادی داشت و اعضای فرقۀ رجوی به شدت سرکوب میشدند تا در برابر تحولات درون ایران دچار ضعف و تسلیم نشوند. این مجموعه نشستها پس از انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رئیسجمهور ایران آغاز شد.
اولین واکنشی که نسبت به این نشستها داشتم این بود که چه خبر شده که مسعود رجوی اینگونه به صحنه آمده است. ترس و هراس او بهوضوح قابل کتمان نبود و او نمیتوانست بیم و ترس خود را مخفی نگه دارد. به نظر میرسید که این احساس نگرانی تنها مختص من نیست و بسیاری دیگر نیز این طرز فکر را داشتند. همه متوجه شده بودند که حادثه بزرگی در بیرون از سازمان در حال وقوع است که مسعود رجوی به این شکل به صحنه آمده و در حال فعالیت است.
به زودی متوجه شدم که این همه وحشت به دلیل انتخابات در ایران است. راستش، شخصاً از اخبار بیخبر بودم زیرا سانسور شدیدی اعمال میشد و کمتر کسی میدانست که در بیرون از سازمان چه خبر است. به نظر میرسید که مسعود رجوی با این مجموعه نشستها در تلاش بود تا تشکیلات خود را آببندی کند و نگذارد اعضای سازمان تحت تأثیر تحولات داخل ایران قرار بگیرند و از فرقه جدا شوند.
مسعود رجوی در خصوص انتخابات ایران میگفت که این آخرین رئیسجمهور ایران است و خاتمی باعث خواهد شد که مردم به خیابانها بیایند و طومار حکومت را بپیچند. این ادعا بعدها ثابت شد که توهمی بیش نبوده و پس از آقای خاتمی، چندین رئیسجمهور دیگر توسط مردم انتخاب شدند و امور کشور را به دست گرفتند.
در آن نشستها، برای اینکه زهر چشمی از اعضا بگیرند، تعدادی از افراد انتخاب شده بودند تا با تحت فشار قرار دادن آنها، بقیه را بترسانند. فکر میکنم در این موضوع تا حدی موفق بودند، اما همین نشستها باعث شد که بسیاری از اعضا در انتخاب خود دچار تردید شوند و بعدها شنیدم که چندین نفر اعلام جدایی کرده و به قول رجوی «بریده» بودند. اصطلاح «بریده» از همان نشستها پررنگتر شده و بهوفور مورد استفاده قرار میگرفت.
شما تصور کنید که در اتاقی در بسته قرار گرفتهاید و هیچ راه فراری ندارید و مدام شما را به قطع اکسیژن و آب و غذا تهدید میکنند. قطعاً برای زنده ماندن، دست به هر کاری میزنید. بیمحابا رجوی تهدید میکرد که هر کسی که بخواهد از سازمان جدا شود، به دولت عراق تحویل داده خواهد شد و دولت عراق هم فرد را به جرم ورود غیر قانونی محاکمه و به احتمال زیاد به اعدام محکوم خواهد کرد. اما قبل از اعدام، به زندان مخوف «ابوغریب: منتقل خواهد شد و اگر فرد در آن زندان شانس بیاورد و سالم بماند، در نهایت اعدام خواهد شد. اما معمولاً فرد به اعدام نمیرسید و کارش در همان زندان تمام میشد! افراد با شنیدن اینگونه تهدیدات اغلب جا میزدند و بیشتر پیش خود فکر میکردند که ما آمدهایم با جمهوری اسلامی بجنگیم، اما در اینجا گرفتار شدهایم و برای زنده ماندن خود دست و پا میزنیم!
در آن نشستهای به اصطلاح طعمه، به وضوح وحشت رجوی از تحولات داخل ایران مشاهده میشد و به خوبی میشد فهمید که او بوی خطر را حس کرده است. دقیقا بعد از انتخاب آقای خاتمی، اروپا و آمریکا سازمان مجاهدین خلق را در لیست تروریستی قرار دادند.
شخصاً وقتی یاد آن نشستها میافتم، به شدت عصبی شده و هنوز که هنوز است مانند یک کابوس در وجودم عمل میکند. واقعیت این است که به خودمان میگفتیم اگر در زندانهای ایران بودیم، بیشتر به ما خوش میگذشت تا اینکه در این خراب شده «اشرف» گرفتار شدهایم.
مدتی بعد، تحلیلهای رجوی همگی غلط از آب درآمد و رئیسجمهور بعدی هم به قدرت رسید و پس از آن نیز چندین رئیسجمهور دیگر آمدند و رفتند، اما حکومت جمهوری اسلامی کماکان بر مسند قدرت باقی ماند. برعکس تصورات و ادعاهای رجوی که میگفت رژیم ضعیفتر شده، میفهمیدیم که رژیم قویتر از قبل به حیات خود ادامه میدهد، زیرا مردم از آن حمایت میکردند. جایی که مردم پشت یک حکومت باشند، شکستناپذیر است. ممکن است حکومت ضربه بخورد، آسیب ببیند یا دچار ضعف شود، اما زمین نمیخورد زیرا مردم را پشت سر خود دارد.
در مجموع، رجوی برای اینکه سازمان تروریستیاش به حیات ننگین خود ادامه دهد، از هیچ کاری دریغ نمیکرد و نمیکند تا به رویاهای بر باد رفتهاش برسد. بیدلیل نبود که تعداد زیادی کشته بجای گذاشت تا با خون کشتهشدگان به افکار عمومی بقبولاند که مظلوم است. البته افکار عمومی به درستی متوجه شدند که رجوی در حال مظلومنمایی با خون دیگران است تا خود را زنده نگه دارد.
سعید محمدپور
انتهای پیام