این دکان جامعه بیطبقه توحیدی، برای فریب، نیرنگ و دروغ بود که خانواده تاوان آن را با رنج بسیار میپرداخت.
به گزارش فراق، علی محمد رحیمی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی نوشت: یک روز کاری که حالم خوب نبود، از سر کار برگشتم تا مقداری استراحت کنم. در گرمای بسیار زیاد، دیگر برای خوردن ناهار نرفته بودم که یک نفر آمد و گفت که اکنون زمان نشست عملیات جاری است. من گفتم که حالم خوب نیست و گرما زده شدهام. او به اصرار ادامه داد و گفت که مسئول نشست منتظر است. نیم ساعت گذشته بود و زمان استراحت نبود که یک نفر دیگر آمد و با تهدید به برخورد فیزیکی با من پرداخت. من گفتم: «مگر به شما نگفتم که حالم خوب نیست؟» او نیز شروع به توهین کرد.
به او گفتم که از سر کار آمدهام و فرصت نکردهام فاکت بنویسم. او بدتر شد و من از او خواستم که مرا به دکتر ببرد. او گفت که اکنون دکتر هم در نشست است. در نهایت به نشست رفتم و مسئول نشست گفت که نیامدن به نشست مرز سرخ است و تو این مرز را رد کردهای و باید فاکت آن را در نشست بیاوری و بخوانی. یکی از همکارانم را که با او سر کار بودم، پرسیدم چرا به مسئول نشست نگفتی که حالم بد شده است و او پاسخ داد: «مگر کسی به حرف من گوش میکند؟»
تمام این بگیر و ببندها برای ترساندن و تحقیر کردن بود و هیچ کس نمیتوانست بگوید که نمیآید. در اینجا چهره واقعی آنها نمایان میشد که همه محدودیتها از طرف سرکردگان است و هیچ راهی برای فرد باقی نمیگذاشتند، زیرا همه چیز با تهدید همراه بود. حتی افرادی که در نشست بودند، گاهی به زد و خورد کشیده میشدند و صدای توهین در آنجا با فاصله زیاد شنیده میشد. این راهبندها تنها برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات واقعیشان بود تا زندگی و خانواده فراموش شود و افراد را با یکدیگر درگیر کنند. کسی نمیتوانست از خانوادهاش اطلاعی داشته باشد یا از خانوادهاش برای دوستانش تعریف کند. این دکان جامعه بیطبقه توحیدی، برای فریب، نیرنگ و دروغ بود که خانواده تاوان آن را با رنج بسیار میپرداخت.
انتهای پیام