زندگی بهزاد معزی، خلبانی که نامش با فراری دادن مسعود رجوی از ایران گره خورده است، در سرنوشتی شوم پایان یافت. او که روزگاری در آسمان پرواز میکرد، در گوشه شهر«اورسورواز» در فرانسه، چراغ زندگیاش خاموش شد.
معزی متولد ۱۳۱۶، با ۱۲۰۰ ساعت پرواز جنگی، خلبان ویژه شاه مخلوع، مربی پرواز خاندان سلطنتی و در نهایت، خلبان هواپیمایی بود که مسعود رجوی و ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت ایران را از کشور خارج و به فرانسه منتقل کرد.
هرچند آن هواپیما پس از مدتی به ایران بازگردانده شد، اما مسافرانش پناهندگی گرفته و در فرانسه اقامت گزیدند. اما سرنوشت این سرهنگ بختبرگشته چه شد؟
سرهنگی که از اوج به حضیض سقوط کرد و سرانجام، به تعویض روغنی مجاهدین خلق بدل گشت! بله، درست شنیدید. سرهنگ معزی پس از فراری دادن سران سازمان مجاهدین و رئیسجمهور معزول، در مقر مجاهدین در فرانسه، واقع در حومه پاریس با نام «اورسورواز» در یک پارکینگ خودروهای مورد استفاده مجاهدین مشغول به کار شد و به سرویس و تعمیر خودروها میپرداخت. او روزهای آخر عمر خود را نیز در همان مکان سپری کرد.
هر از گاهی، سرهنگ معزی در برنامههای مجاهدین دعوت میشد و با کتوشلوار و کراوات یا با لباس پرواز نیروی هوایی، از خاطرات خود سخن میگفت؛ اما مسعود رجوی هرگز او را در جایگاهی شایسته قرار نداد. زیرا او به انقلاب ناکام مسعود رجوی آری نگفته بود و ناچار به زندگی در سطوح پایین بسنده کرد.
بهزاد معزی، که پدرش در زمان شاه سپهبد ارتش بود، چنان در تشکیلات رجوی گرفتار شد که نه راه پیش داشت و نه راه پس. در نشستها همواره او را میترساندند که اگر روزی قصد بازگشت به کشورش را داشته باشد، بیدرنگ اعدام خواهد شد. به همین دلیل، برای حفظ بقا ترجیح داد تا در همان محدوده اورسورواز بماند و زندگیاش را به پایان برساند.
مسعود رجوی حتی حاضر نشد او را به فرماندهی یک دسته نیز منصوب کند. فقط برای دلخوشی به او گفته بودند که «عضو شورای ملی مقاومت» است! عضوی که صرفاً سیاهی لشکر نشستهای سالانه بود و از نام و اعتبارش سوء استفاده میشد. با وجود مصاحبههایی که در تلویزیون فرقه رجوی داشت و مدعی بود که از قدیم عضو مجاهدین بوده و آن را علنی نکرده، باز هم نتوانست دل مسعود رجوی را به دست آورد.
مسعود رجوی در دادن ردههای تشکیلاتی و مسئولیت با کسی شوخی نداشت. اگر کسی را به جایگاهی میرساند، حتماً نقشهای برای او داشت، بهویژه اینکه طرف بارها وفاداری خود را به او ثابت کرده باشد. در زمان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین، ظاهراً سرهنگ معزی نتوانسته بود آنگونه که باید وارد این جریان شود و نشان دهد که در این انقلاب ذوب شده است. بنابراین، رجوی هرگز او را در ردههای نظامی سازماندهی نکرد و به او اعتماد نکرد.
شاید بتوان گفت که کارکرد سرهنگ معزی برای رجوی صرفاً جنبه تبلیغاتی داشت. این موضوع در عمل ثابت شده بود و ما که در درون تشکیلات بودیم، به خوبی آن را حس میکردیم. حتی در عملیات فروغ جاویدان که همه اعضای سازمان از سراسر جهان به عراق آورده شده بودند، جای معزی خالی بود و او را برای این عملیات به عراق فرا نخوانده بودند.
معزی سرانجام در ۸۳ سالگی بر اثر سرطان خون در فرانسه درگذشت و در همان فرانسه، در قبرستانی در منطقه اورسورواز به خاک سپرده شد. مراسمی برایش برگزار شد؛ اما پس از مرگش، حتی در سالگردهای درگذشتش، نامی از او در رسانههای رجوی برده نشد و تقریباً به فراموشی سپرده شد.
در مجموع، هر کسی که در احیای زندگی مسعود رجوی نقشی داشت، به مرور زمان تخریب شد تا مبادا تبدیل به قهرمان شود. زیرا در قانون فرقه رجوی، قهرمان فقط یک نفر است و آن یک نفر، که پایه ثابت قهرمانی است، فقط مسعود رجوی است. بقیه کسانی بودند و هستند که به وظایف خود عمل کردهاند و طبق سنتهای تشکیلات باید سپاسگزار باشند که فرصت یافتند تا آجری از دیوار سازمان مجاهدین باشند؛ البته با سرنوشتی اینچنین. باشد که این سرنوشت درس عبرتی برای آیندگان باشد.
حسین عیوضیآذر
انتهای پیام