برادر شهید طالب طاهری گفت: مادرم بعد از شهادت برادرم دیگر به اتو نگاه نمیکند، زیرا برادرم را با اتو شکنجه کردند. دندانها و ناخنهای برادرم را کشیده و بینی وی را بریده بودند و فقط از یک دکمه توانستیم برادرم را شناسایی کنیم.
به گزارش فراق، طاها طاهری، چهارم دی ماه به عنوان یکی از شکات پرونده محاکمه نفاق در دادگاه حاضر شد و اظهار داشت: در زمان شهادت برادرم در جبهه بودم و با تماس شهید لاجوردی دادستان وقت انقلاب اسلامی تهران برای شناسایی پیکر شهدا از جبهه غرب به تهران آمدم. به زندان اوین رفتم و با سه جسد مواجه شدم و متاسفانه به دلیل شدت جراحات شناسایی اجساد بسیار سخت بود. برادرم یک ماه قبل از شهادت به دست منافقین در جبهه از ناحیه کمر مجروح شده بود و این جراحت مشخص بود، اما از طریق این جراحت هم قادر به شناسایی پیکر برادرم نشدیم. روز حادثه برادرم لباسش را به مادرم داده بود تا دکمه لباس را بدوزد و ما از روی این دکمه شهید را شناسایی کردیم.
وی ادامه داد: ما از سال ۶۳ به خونخواهی برادر شهیدم در همه مراجع قضایی و قانونی داخلی و بینالمللی حضور پیدا کردیم و پدرم در جلسات سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر در ژنو شرکت و شکایت خود را مطرح کرد. تمام این اقدامات برای چهره نفاق است که پس از پیروزی جمهوری اسلامی صدمات جبرانناپذیری به بدنه کشور زده است؛ لذا رسیدگی به پرونده منافقین در این دادگاه نباید فقط به جنایات رخ داده، بپردازد. مجاهدین خلق مانع همه اتفاقات در کشور بودند. همراهی با صدام در جنگ تحمیلی و همراهی با آمریکا و تلاش این گروهک در ضربه مالی به کشور باید شفافسازی شود.
وی گفت: قبل از یکی از عملیاتهای دفاع مقدس برای آزادی کشور، منافقین در عراق با تخلیه اطلاعاتی که از یکی از پادگانها در غرب کشور انجام دادند به عراق کمک کردند و در بمباران نیروی هوایی عراق، ۸۰۰ نفر به شهادت رسیدند.
وی بیان کرد: امروز، دستیار ویژه غرب و آمریکاییها در منطقه برای مقابله با مقاومت و مستشاری برای رژیم صهیونیستی، محصول تلاش مشترک اینهاست. اینها یک پادوی اطلاعاتی برای ناتوی اطلاعاتی علیه ایران و یک فرقه مذهبی جاسوسی هستند.
طاهری گفت: مجاهدین خلق به عنوان متحد استراتژیک رژیم بعثی عراق در منطقه و به عنوان سرشاخه جاسوسی شوروی سابق، در قبل از انقلاب ۵ عملیات علیه آمریکاییها در سالهای ۵۴ و ۵۵ داشتند. در این ۵ عملیات، هیچکدام از کادر پرسنلی سفارتخانه، آمریکایی نبودند.
قاضی: لطفا در خصوص اتهامات و موضوع مربوطه صحبت بفرمایید.
طاهری ادامه داد: برادر شهیدم در روز ۱۶ مرداد ۱۳۶۱ درحالیکه در حال انجام وظیفه بود، در مقابل خانهای در خیابان کارون تهران که متعلق به کادرهای ویژه مجاهدین بود مضروب میشود. سازمان بعد از ضرباتی که در سالهای ۶۰ و ۶۱ بر پیکرش وارد شد و اساسا رهبران آن در ایران کشته شده و یا فرار کردند به فکر افتادند که این کار توسط چه عناصری در ایران در حال انجام است و در ابتدا گفتند که ساواکیها دارند همکاری میکنند. شبکه بیسیمی در کشور وجود داشت بنام عبدالله پیام که متعلق به براداران پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود و با رمز کار میکردند و گفتوگوهای پایگاههای عملیات را انجام میدادند.
وی اظهار داشت: در ابتدا مطرح میکردند که باید رئیس این شبکه را شناسایی کنیم و به همین منظور به همه اعضا و عناصر خط دادند و اعلام کردند به دلیل اینکه موجودیتشان در خطر است و رهبرانشان در حال کشته شدن هستند، باید به صورت مهندسی رفتار کنند. یعنی کار اطلاعاتی انجام داده و مثل خودشان عوامل را شناسایی کنیم. به همین منظور از طریق نفوذی که در کمیته مرکزی آن وقت داشتند، شهید شاهرخ طهماسبی، به عنوان رئیس اتاق بیسیم مرکز شناسایی میشود و در حالی که ۲۶ سال داشت با پوشش کمیته وارد منزلش در منطقه نارمک شده و ربایش انجام میدهند و در خیابان سهروردی تهران مورد بازجویی قرار میگیرد و بعد از حادثهای که اتفاق میافتد او را به شهادت رسانده و تا امروز نیز پیکرش را پیدا نکردند و جز شهدای مجهولالمکان است.
برادر شهید طالب طاهری بیان کرد: در انتشاراتی که بعداً همه این مطالب به عنوان سند آمده است نوشته شده که این شهدا به چه شکلی شهید شدند.
قاضی گفت: این سند را نشان دهید و قرائت کنید و جز اسناد قرار دهید.
برادر شهید طالب طاهری ادامه داد: این سند مربوط به انتشارات روزنامه ایران است که در سال ۹۵ منتشر شده است. بر اساس این سند عملیات مهندسی تحت عنوان انتقامگیری به جای اطلاعاتگیری انجام شده و تک تک این فجایع را بازخوانی کرده است. همچنین همه متهمان و افراد دخیل در ربایش، انتقال و بازجویی شهدا مشخص شدهاند و چون این دادگاه مربوط به محاکمه سران مجاهدین خلق است باید مشخص شود که کدام یک از اعضای مجاهدین در این قصه نقش داشتند، چه اعضای اصلی و چه افرادی که در بخش اجرایی این جنایات را مرتکب شدند.
وی ادامه داد: شهید شاهرخ طهماسبی و شهید حمید روستا از شهدایی بودند که به این روش به شهادت رسیدند. شهید حمید روستا یکی از بستگان هواداران سازمان بود یعنی این سازمان به هوادار خودش نیز رحم نمیکند و به دلیل اینکه به این فرد مظنون بودند که این شهید به جمهوری اسلامی خدمت میکرده است شهید حمید روستا را ربوده و وی را شکنجه کرده و به شهادت رساندند و پیکر او را در منطقهای رها کردند. دلیل این کار هم این بوده که گمان میکردند شاید این فرد در ضربه ۱۲ اردیبهشت و در کشته شدن یکی از اعضای مجاهدین در تهران نقش داشته است و بر اساس توهم خود حمید روستا را به شهادت میرسانند. همسر شهید عباس عفتروش معلم و خود او نیز کفاش بود و بر اساس گزارش غیرواقعی یک عضو سازمان مجاهدین که ممکن است وی در بخش همکاری اطلاعاتی با جمهوری اسلامی ایران نقش داشته باشد و با شبکه عبدالله پیام ارتباط داشته باشد او را به طرز فجیعی به شهادت میرسانند شهید عباس عفتروش به هیچ عنوان فعالیت سیاسی نداشت و بر اساس توهمات خود او را به شهادت رساندند البته مجاهدین سابقه این اقدامات را در کارنامه خود دارند.
وی بیان کرد: شهید صمدیه لباف و مجید یقینی کسانی هستند که، چون سازمان به این افراد مشکوک بود آنها را ترور کرد. آنها همچنین یک زن و شوهر دانشجوی دانشگاه تهران را که در حال سفر به عراق بودند و به آنها مشکوک شده بودند در پایگاه تیمی خود و تحت وحشیانهترین شکنجهها به شهادت رساندند.
برادر شهید طاهری با بیان اینکه این سازمان بر اساس خشونت، شکنجه، ترور و وحشت نهادینه شده، گفت: قبل از اینکه فرقه داعش پدید آید ملت ایران این وقایع را تجربه کردهاند. از روز شانزدهم که برادر ما ربوده شد اقداماتی انجام شد، اما تلاش مسئولان وقت امنیتی به ویژه شهید لاجوردی که به طور جدّ این موضوع را پیگیری میکرد به نتیجه نرسید تا اینکه شخصی به نام خسرو زندی در تاریخ ۲۱ مرداد در منطقه شرق تهران در حالی که قصد داشته موتوری را سرقت کند با کمک مردم و به منظور جلوگیری از سرقت دستگیر میشود. در وسایل همراه این فرد در یادداشتی نوشته شده بود که فلان محموله را در فلان منطقه دفن کردیم. این فرد تحت بازجویی قرار میگیرد و در این بازجوییها اقرار میکند که ۳ پیکر را تحویل گرفته و در منطقه باغ فیض تهران دفن کرده است.
وی در ادامه گفت: با ادامه تحقیقات از این فرد جنازهها کشف شد. در ابتدا شک داشتیم که پیکر سوم مربوط به شهید شاهرخ طهماسبی باشد. در مراسم تشیع پیکرها سه شهید به نامهای طالب طاهری، محسن میرجلیلی و شاهرخ طهماسبی را تشییع کردیم. چون پیکر این شهدا قابل شناسایی نبود، شهید محسن میرجلیلی را از قبل و از روی ناخنهایش شناسایی کردیم. بعدها و در تحقیقاتی که توسط دادستان انقلاب تهران انجام شد مشخص شد که جنازه کوتاه قد مربوط به عباس عفتروش بود و این موضوع را از حالت موها و حجم موهایش متوجه شدیم.
این برادر شهید گفت: من از سبزیفروشی که در محل حضور داشت این موضوع را پرسیدم. در کمتر از ۴ دقیقه شهدا را ربودند و داخل ماشین کردند.
وی گفت: زمانی که برادرم را داخل ماشین میبردند برادرم فریاد میزد که این افراد پاسدار نیستند.
قاضی پرسید: چه ساعتی ربایش انجام شد؟
برادر شهید گفت: ساعت ۱۱ صبح بود.
قاضی پرسید: چند روز بعد از ربایش شما را برای شناسایی پیکر شهید صدا کردند؟
این برادر شهید گفت: حدود ۸ روز بعد به ما اطلاع دادند.
وی ادامه داد: مادرم بعد از شهادت برادرم دیگر به اتو نگاه نمیکند، زیرا برادرم را با اتو شکنجه کردند. دندانها و ناخنها برادرم را کشیده و بینی وی را بریده بودند و فقط از یک دکمه توانستیم برادرم را شناسایی کنیم.
قاضی گفت: فاصله بین خانهای که شکنجه انجام شده با محل ربایش چقدر بوده است؟
این برادر شهید گفت: محل ربایش در محله کارون بود و محل شکنجه در خیابان بهار در یک خانه تیمی بود. این کار توسط اعضای اصلی سازمان رخ داده و رهبری سازمان دستور این جنایت را داده است و عناصر اصلی هنوز زنده هستند.
قاضی گفت: آیا حضور شما در مجامع اروپایی، اثر هم داشت؟
برادر شهید گفت: بله سازمان جزو گروهکهای تروریستی قرار گرفت.
قاضی پرسید: پدرتان برای پیگیری موضوع در کدام کشور حضور پیدا کرد؟
برادر شهید پاسخ داد: به دادگاه مربوط به حقوق بشر سازمان ملل مراجعه کرد و با هیئتهای اروپایی ملاقات کرد. گزارشها به گزارشگر سازمان ملل تحویل داده شد.
قاضی پرسید: آیا از جانب خانواده از گروهک منافقین شکایت دارید؟
برادر شهید گفت: بله به وکالت مادرم شکایت را ثبت کردهایم.
انتهای پیام