وقتی مریم رجوی از حقوق بشر و آزادی آدمی سخن میگوید، انگار به خرد و شعور جمعی حمله و یا توهین میکند، چرا که او آنچه که هست “واقعیت” و آنچه که باید باشد “حقیقت” را به روشنی انکار کرده و در واقع با کلمات و واژهها بازی میکند.
به گزارش فراق، آرش رضایی عضو سابق فرقه رجوی در یادداشتی به بهانه روایت «علیمحمد رحیمی» از ۳۲ سال اسارت ذهنی در فرقه رجوی نوشت: این روایت شاید فراتر از مفهوم دردناک و گزندهای باشد که یک فاجعه و تراژدی در عصر انفجار اطلاعات و دنیای مدرن به شمار میآید:
«… وقتی مادرم فوت کرده بود، من خبر نداشتم … وقتی که به آلبانی آمدیم، مسئولین سازمان گفتند هر کسی میخواهد از سازمان برود، برود … من شش سال پیش اعلام جدایی از سازمان کرده بودم، اما آنها با دروغ و فریب مرا کلافه کرده بودند. به آنها گفتم: من نمیتوانم اینجا را تحمل کنم. اصلاً شما را نمیخواهم تحمل کنم و هر کاری که میکردم، اینها مرا ول نمیکردند. واقعاً… یعنی اصلاً زندگی افراد تشکیلات مسئله (رهبران و مسئولین) مجاهدین خلق نبود… من زندگیم را از دست دادم. خیلی وقیح است و اصلاً با عقل جور در نمیآید. مثلاً تو دنیای اجتماعی و بیرون از تشکیلات را که نگاه میکنی، آدمها و خانوادهها زندگی عادی دارند. اما وقتی آدم اینجا میبیند که عمری گذشته و چطور نفرات تشکیلات نمیتوانستند با اعضای خانواده تماس بگیرند، واقعاً چیزی از زندگی برای ما باقی نگذاشتند… تا اینکه از تشکیلات آنها فرار کردم…»
“شرارت” در تشکیلات رجوی نه تنها در میزان خفقان و سرکوب ذهنی و روانی کادرهای تشکیلاتی و وحشت و خشونتی که در مناسبات درونی فرقه ایجاد کردهاند، بلکه در توانایی آنها در محو کردن وجود قربانیان و از بین بردن هرگونه شواهدی از زندگی آنهاست. رهبران و مسئولین تشکیلات رجوی با اعضا و کادرهای تشکیلاتی به گونهای رفتار میکنند که گویی هرگز وجود نداشتهاند تا آنها را به معنای واقعی کلمه ناپدید کنند. این واقعیترین حس “شر” است. نه تنها سرکوب آزادی و حق انتخاب انسانها، بلکه بازتعریف حقیقت پیرامون یک ایدئولوژی سیاسی ستیزهجو و حذف مطلق مفاهیم بنیادین در منشور جهانی حقوق بشر به تمام معنا.
انسانها فارغ از هرگونه محدودیتهای بازدارنده و آزاردهندهای چون عقیده و مرام سیاسی، دین و مذهب، جنسیت، طبقه و نژاد و … حق انتخاب دارند. در دنیای مدرن، متأسفانه رهبران فرقه فاشیستی رجوی به الزامات زیست در دنیای مدرن، بنا به شهادت بیشمار کادرهای تشکیلاتی با سابقه جدا شده از مجاهدین خلق، پایبند نیستند و آن را به سخره میگیرند. انکار بدیهیترین حقوق اولیه و ذاتی انسانها در مناسبات درونی فرقه رجوی یک امر مسلم، پیوسته و تکراری در مرور زمان است.
وقتی مریم رجوی از حقوق بشر و آزادی آدمی سخن میگوید، انگار به خرد و شعور جمعی حمله و یا توهین میکند، چرا که او آنچه که هست “واقعیت” و آنچه که باید باشد “حقیقت” را به روشنی انکار کرده و در واقع با کلمات و واژهها بازی میکند.
در جهانی که از عواقب فاجعهبار و بیسابقه شر بهتزده هستیم، ذهن انسان مدرن و تجربه تاریخی عقلانی او، روایتهای تسلیبخش شرارت را به چالش میکشد و با ابتذال وحشتناک ظهور رژیمها و گروههای فاشیستی چون مجاهدین خلق، داعش، بنیادگرایان سلفی و جهادی و نیز گروههای دست راستی و نژادپرست در جهان غرب مقابله میکند. درک شر و تضاد میان ارزشهای پیشرفت انسان، برای درک ما از رویدادهای قرن بیست و یکم و امید بشریت برای جلوگیری از تکرار چنین رویدادهای دهشتناکی، حیاتی است.
انتهای پیام