• امروز : شنبه - ۱ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 21 December - 2024
فضل‌الله صلواتی، یکی از مبارزان قبل از انقلاب

پیشنهاد تغییر نام دانشگاه به یاد مجید شریف واقفی را من دادم / ماجرای نجات دختر اصفهانی از اعدام با نوشتن توبه‌نامه

  • کد خبر : 49782
  • 18 دسامبر 2024 - 13:28

فضل‌الله صلواتی، یکی از مبارزان قبل از انقلاب گفت: مجید شریف واقفی تا روزهای آخر عمرش با بنده ارتباط داشت و در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل می‌کرد که بنده پیشنهاد دادم به یاد مجید شریف واقفی نام این دانشگاه از آریامهر به صنعتی شریف تغییر کند.

salavati

به گزارش فراق، فضل‌الله صلواتی در گفت‌و‌گویی با ایسنا به بیان خاطرات خود از فعالیت گروه‌های چپ‌گرا از جمله حزب توده، مجاهدین خلق و فداییان خلق در قبل و بعد از انقلاب در استان اصفهان پرداخته است که بخش مربوط به فعالیت سازمان مجاهدین خلق در این استان را در ادامه می‌خوانید:

سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف‌نژاد، اصغر بدیع‌زادگان و سعید محسن که از نهضت آزادی انشعاب کرده بودند تأسیس شد. افراد مجاهدین خلق شاگردان مهندس بازرگان بودند. خط‌مشی نهضت آزادی مبارزات مسالمت‌آمیز و غیرمسلحانه بود که افرادی در این نهضت مانند حنیف‌نژاد و… معتقد بودند که مبارزات مسالمت‌آمیز و حرف زدن دور همی تأثیری در سرنگونی حکومت شاه ندارد و تنها از طریق مبارزات مسلحانه می‌توان رژیم شاه را پایین کشید. به همین دلیل این سه نفر از نهضت آزادی انشعاب کردند و سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کردند.

اصغر بدیع‌زادگان که اصفهانی بود گاهی پای درس بنده در مساجد می‌آمد و در کل افراد زیادی از مجاهدین در این جلسات حاضر می‌شدند. افرادی مانند تدین و جانقربان بعدها در درگیری‌ها کشته شدند و جواد قدیری که اصفهانی بود، بعدها با مسعود رجوی به فرانسه رفت و اکنون هم در همین کشور است. مجاهدین در جذب افراد به سازمان خود سخت‌گیری زیادی می‌کردند و گاهی از بنده درباره افراد تحقیق می‌کردند. سمبل مجاهدین خلق مجید شریف واقفی و صمدیه لباف بودند که این افراد از شاگردان بنده بودند. در این زمان مجاهدین خلق بسیار محبوب بودند و روحانیان زیادی مانند آیت‌الله منتظری و ربانی شیرازی علاقه زیادی به این گروه داشتند، به‌طوری که بسیاری از این روحانیان به دلیل کمک به مجاهدین خلق به زندان افتادند و تا سال ۱۳۵۴ این محبوبیت ادامه داشت.

مجید شریف واقفی تا روزهای آخر عمرش با بنده ارتباط داشت و در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل می‌کرد که بنده پیشنهاد دادم به یاد مجید شریف واقفی نام این دانشگاه از آریامهر به صنعتی شریف تغییر کند. زمانی که دوره فوق‌لیسانس و دکترای خود را می‌گذراندم شب‌ها برای این افراد مانند شریف واقفی درس نهج‌البلاغه می‌دادم و دکتر سروش هم شب‌های جمعه برای این افراد درس فلسفه می‌داد.

سال ۱۳۵۳ که از زندان آزاد شده بودم به تهران رفتم و در یکی از خیابان‌ها که با مجید شریف واقفی قرار ملاقات داشتم در کوچه‌ای وارد شدم که ناگهان صدای فردی را از پشت سر شنیدم که با تندی گفت: «آقایان دارن کجا می‌رن؟» که در لحظه اول گمان کردم ساواکی‌ها پشت سر ما هستند که متوجه شدم مجید شریف واقفی است که با یک موتورِ بزرگ آمده بود. هرچی پول جمع کرده بودم به مجید برای کار تشکیلاتی دادم که با اصرار قبول کرد و سپس رفت و این آخرین ملاقات بنده با شریف واقفی بود.

مجید می‌گفت قصد دارند من را ترور کنند. سه نفر از گروه مجاهدین خلق به نام‌های سعید شاهسوندی، وحید افراخته و تقی شهرام به مارکسیست گرایش پیدا کرده بودند که به همین دلیل گروه مارکسیستی مجاهدین را شکل دادند که در برابر این افراد مجید شریف واقفی و صمدیه لباف ایستادند و بر اسلامی بودن سازمان مجاهدین تأکید کردند که مجید شریف واقفی سرانجام به دست گروه تقی شهرام به شهادت رسید و جسدش را در بیابان‌های مسکرآباد آتش زند. صمدیه لباف مجروح می‌شود و زمانی که در بیمارستان سینای تهران بستری بود توسط ساواک دستگیر و بعد از مدتی به همراه افراخته و شهرام اعدام می‌شود.

مجید شریف واقفی اصالتی نطنزی داشت و خانواده او از خانواده‌های سرشناس نطنز اصفهان هستند. مجید فردی مؤدب و بسیار باسواد بود و برای کارگران و بازاری‌ها سخنرانی می‌کرد و از هوش بالایی برخوردار بود و با قرآن و نهج‌البلاغه آشنایی زیادی داشت.

بعد از انقلاب به خاطر دارم یکی از افراد خانم مجاهدین خلق را قصد داشتند در اصفهان اعدام کنند که پدر و مادر این دختر روزی نزد من آمدند و خواهش کردند برای اعدام نشدن دخترشان اقدام کنم. مادر و پدر این دختر،  حال بسیار بدی داشتند و گمان می‌کردند که چون من روزی فرماندار و نماینده مجلس بوده‌ام می‌توانم برای آنان کاری کنم. بنده هم قبول کردم که به آنان کمک کنم. یک روز که به دیدن دخترشان در زندان با هماهنگی مقام قضایی رفتیم، دختر آنها تا بنده را دید فحش و ناسزا به من داد. من به این دختر مجاهد گفتم که نه پاسدارم و نه سمتی دارم و تنها به اصرار مادر و پدرت به اینجا آمدم تا تو را راضی کنیم توبه‌نامه بنویسی تا از اعدام نجات پیدا کنی، چون اگر تو اعدام شوی مادر و پدرت نیز خواهند مرد. سرانجام بعد از مدتی این دختر مجاهد توبه‌نامه خود را نوشت و آزاد شد و پس از آزادی ازدواج و به آمریکا مهاجرت کرد.

تنها اقدام تروریستی که از مجاهدین خلق در اصفهان بعد از انقلاب به خاطر دارم اقدام به بمب‌گذاری در هتل عباسی اصفهان و فرمانداری شهرضا است که عربشاهی در هتل عباسی بمب گذاشته بود. همچنین زمانی که فرماندار اصفهان بودم مجاهدین خلق و توده‌ای‌ها روبروی دادگستری اصفهان تظاهرات کردند که با همکاری پلیس این تظاهرات را کنترل کردیم.

در ۳۰ دی ۱۳۵۷ مسعود رجوی و دیگر زندانیان سیاسی از زندان شاه آزاد شدند. من برخوردی با مسعود رجوی نداشتم و مراقبت شدیدی از سوی سازمان از او می‌شد.

فضل‌الله صلواتی یکی از چهره‌های سرشناس انقلابی در اصفهان است که سوابق مبارزاتی بسیاری قبل از انقلاب داشته است و بارها توسط ساواک دستگیر و به زندان رفته‌است. صلواتی قبل از انقلاب در جریان یکی از دستگیری‌ها به یزد تبعید می‌شود و در این شهر به عنوان مشاور آیت‌الله صدوقی به فعالیت می‌پردازد. صلواتی بعد از انقلاب به عنوان فرماندار اصفهان مشغول به کار و در دوره اول مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم اصفهان در مجلس انتخاب می‌شود.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=49782

نوشته های مشابه

18دسامبر
تفسیر مارکسیستی از دین توسط مجاهدین خلق
نگاهی به فضای گفتمان مارکسیستی دهه 40 و 50 شمسی

تفسیر مارکسیستی از دین توسط مجاهدین خلق

14دسامبر
تغییر باور، شرط نجات است
پاسخی به پرسش مهم خانواده‌های چشم انتظار

تغییر باور، شرط نجات است