• امروز : پنج شنبه - ۲۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 12 December - 2024
یادداشتی به مناسبت درگذشت مهدی ابراهیمی، فرزند یکی از اسیران فرقه رجوی

این بار فرزندی از جمع خانواده‌های چشم انتظار پر کشید / علی ابراهیمی! پاسخ همسر و  فرزندانت را در آن دنیا چگونه خواهی داد؟

  • کد خبر : 49655
  • 10 دسامبر 2024 - 13:00

بخشعلی علیزاده در یادداشتی به مناسبت درگذشت ناگهانی فرزند یکی از اسیران فرقه رجوی نوشت: خبر تأسف‌آور و حزن‌انگیز درگذشت آقای مهدی ابراهیمی، فرزند علی ابراهیمی، اسیر و گرفتار در تشکیلات رجوی، را شنیدم و بسیار غمگین و متأثر شدم. مرحوم مهدی ابراهیمی، فرزند بزرگ علی ابراهیمی، بیش از سه دهه در تلاش برای ملاقات با پدر بود و عاقبت با دلی مالامال از درد دوری پدر، در یک سانحه رانندگی جان خود را تسلیم جان‌آفرین نمود.

Ebrahimi Mehdi

 وقتی این خبر را شنیدم، به قدری ناراحت و اندوهگین شدم که حد و مرزی نداشت. زمانی بود پدر و مادرها در حسرت دیدار فرزندانشان رخ بر نقاب خاک می‌کشیدند و حالا نوبت فرزندان اعضای فرقۀ رجوی است تا همانند بزرگان خود در حسرت دیدار والدین، چهره بر خاک بکشند. لعنت بر رجوی که این‌چنین سرنوشت دردناک و شومی را برای خانواده‌ها رقم زد. رجوی چون نتوانست به قدرت برسد در حال انتقام‌گیری از ملت ایران است و با کشتن اعضای گرفتار در تشکیلات و پدر و مادرهای آنان، و با بی‌خبر گذاشتن خانواده‌ها از مرگ عزیزانشان، به یک جنایت دیگر دست می‌زند؛ چرا که بیم آن دارد ممکن است هر کدام از اعضای فرقه با شنیدن خبر درگذشت عزیزانشان، فرقه را رها کرده و به دنبال زندگی خود بروند!

واقعاً در این سال‌ها چه بر این خانواده گذشته است؟ مادرشان چگونه و با چه زحمتی این دو فرزند را بزرگ کرده و زندگی‌شان را سر و سامان داده است؟ یادم رفت بگویم علی ابراهیمی قبل از اینکه در جنگ ایران و عراق اسیر شود، صاحب دو فرزند پسر بود؛ نام این دو پسر مهدی و حسین بود. مادرشان بعد از اسارت علی، شروع به بزرگ کردن این دو بچه کرد، به امید اینکه روزی علی به خانه بازخواهد گشت و شاهد بچه‌هایی خواهد بود که مادر با خون دل بزرگشان کرده و به مرتبت رسانده است، غافل از اینکه علی فریب وعده و وعیدهای فرقه‌ای را خورده و زندگی‌شان کاملاً دچار تغییر خواهد شد. علی فریب خورد و به فرقۀ رجوی پیوست و دیگر هیچ‌گاه نتوانست فرزندان و خانواده‌اش را ببیند!

روزگار عجیبی شده بود و مادر در اوج امید و آرزو، مهدی و حسین را بزرگ کرد و به کمال رساند، اما علی، یعنی پدر خانواده، هیچ‌گاه به کمال نرسید و در حسرت دیدار فرزندان و خانواده در زندان اشرف گرفتار گردید و هر روز با مغز شویی تشکیلات رجوی در خود فرو رفته و تبدیل به رباتی شده بود که نفس کشیدنش هم با دستور بود.

اکنون بعد از گذر سال‌های فراق و دوری و حسرت، مهدی در یک سانحه رانندگی دار فانی را وداع گفت و رفت و حسرت دیدن پدر را با خود به آن دنیا برد. چقدر سخت است نوشتن این مطلب!

من افتخار این را داشتم که مادر خانواده را در دو یا سه جلسه‌ای که با خانواده‌ها داشتم، ببینم. چقدر زن باصلابت و با شکوهی بود. خیلی در دلم او را تحسین کردم. و چقدر از این مادران سرزمین ایران داریم که بی‌نام و نشان زندگی‌شان را به اوج می‌رسانند و به پیش می‌روند.

علی ابراهیمی، اگر بگویم که باید از این بابت چقدر به این زن افتخار کنی، کم گفته‌ام و اگر بگویم که باید از خجالت بمیری، باز هم کم گفته‌ام. پاسخ این خانواده و فرزندانت را در آن دنیا چگونه خواهی داد؟ البته اگر به دنیایی دیگر اعتقاد داشته باشی.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=49655