امروز، در این روز خاص که باید پر از شادی و جشن باشد، قلبم برای مادری میتپد که سالهاست در دریایی از غم غرق شده است. مادری که ۳۵ سال پیش، پسرش را در اوج جوانی و آرزوها از دست داد. آدم ربایان رجویِ ابلیس میوه دل این مادر را ربودند، و زندگیاش را به دنیایی از تاریکی و اندوه بدل کردند.
مادرم، در چشمانت هنوز آن عشق بیپایان را میبینم، اما در کنار آن، غم و اندوهی عمیق نشسته است. موهایت، که زمانی پر از رنگِ زندگی بود، اکنون به رنگ سپید درآمدهاند، گویی هر تار موی سفید، قصهای از سالهای انتظار و دلتنگی را در خود دارد.
امروز، در این روز تولد پسر عزیزت، غم تو را در دل احساس میکنم. میدانم یاد آن روزهای شیرین که با سعیدت میخندیدی و در آغوشش میگرفتی، هنوز در خاطرت زنده است اما اکنون، فقط سایههای دردناک فراق، بر زندگیات سنگینی میکند.
هر سال، در این روز، تو به یاد او مینشینی و اشکهایت بر گونههایت میچکد. تو، مادری که با عشق و صبوری، در برابر این غم بزرگ ایستادهای، باید بدانی که ما نیز در این درد با تو شریکیم. تو تنها نیستی.
به یقین عشق مادری، همچون نوری در تاریکی، هیچگاه خاموش نخواهد شد. مادرم، تو قهرمان این داستانی.
سعید فرج اله حسینی در ۲۷ تیر ۱۳۶۶ در منطقه سومار، گرفتار آدم ربایان فرقه رجوی شد و در اثر مغزشوییهای فرقه، تا کنون در اسارت آنها مانده است.
محمد صادقی اردبیلی
انتهای پیام