فرزان فلاحتگر، از کودک سربازان قدیمی فرقه رجوی است که از خردسالی همراه خواهر، مادر و پدر، با فریبهای سازمان راهی کمپ اشرف و بیابانهای عراق شد.
به گزارش فراق، با شروع جنگ آمریکا علیه صدام، این خواهر و برادر (فرزان و فرنوش) نیز مانند دیگر کودکان از عراق خارج شدند. اما دست ظالم رجوی بار دیگر آنها را به سمت عراق کشاند و با فریبهای معمول، روانه کمپ اشرف شدند.
اکثر میلیشیاها و دوستان فرزان، مانند من، میدانستند که در اروپا، فرزان و سرور با هم نامزد کرده بودند و یکدیگر را دوست داشتند و قصد ازدواج داشتند. هنگامی که سرور سلامیان زودتر به تشکیلات پیوست و روانه عراق شد، بهانهای شد که فرزان بیشتر به خاطر او دوباره مجبور شود به عراق برود. اما این دو در کمپ جهنمی اشرف هرگز نتوانستند یکدیگر را ببینند، با هم صحبت کنند و در مورد ادامه زندگیشان بهطور مستقل تصمیم بگیرند.
به این ترتیب، تحت فشار و القائات پیچیده تشکیلات، مجبور به جدایی شدند و حسرت عشق و زندگی را بر دل آنها گذاشتند. چندی پیش متوجه شدم که بالاخره فرنوش فلاحتگر موفق شد خود را از دام آن شیطانصفتان نجات دهد و اکنون زندگی آرامی در اروپا دارد.
اما به نظر میرسد فرزان بیجربزهتر از این حرفهاست. او با اغوای مجریگری و نمایشات تلویزیونی، وجدانش را سرکوب کرده و چشمش را بر حقیقت بسته است و اکنون به مهرهای بیاختیار و دلقکی چون صالح عباسزاده تبدیل شده است.
«صالح عباسزاده» دلقکی دستآموز که سیبیل ندارد
اسیران فرقه رجوی در حالی که حداقل بیش از ۳۰ سال از دنیا، اخبار آزاد و عشق نفس کشیدن در هوای آزاد محرومند. فکر میکنند تحولات دنیا آنطور پیش میرود که برایشان ترسیم میکنند. فرزان بیچاره برای دزد زندگیاش، رجوی حرمسرادار خائن، تقلا میکند و احتمالاً نمیداند که حتی مادرش نیز روزگار خوشی ندارد و اگر توانش را داشت، سالها قبل خود را از آن برزخ نجات میداد.
ی. ن
از کودک سربازان نجات یافته از فرقه رجوی
انتهای پیام