• امروز : شنبه - ۸ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 28 December - 2024

بازخوانی وصیت‌نامه «سعادتی» و پیش‌بینی جالب وی از وضعیت امروز مجاهدین / ما فریب این حمایت‌های صوری و لفظی را خوردیم

  • کد خبر : 48845
  • 17 اکتبر 2024 - 12:59

محمدرضا سعادتی، نفر دوم مجاهدین خلق در اوایل انقلاب در وصیت نامه خود نوشته است: «امام خمینی در شرایط کنونی تاریخ میهن عزیزمان مظهر خشم توده‌های محروم ایران و حتی منطقه علیه غارتگری‌ها و جنایات جهانخواران است.»

saadati

به گزارش فراق، آنچه که در زیر می‌خوانید سخنان یک عضو یا هوادار ساده مجاهدین خلق نیست، وصیت نامه کسی  است که سازمان در ابتدای انقلاب اسلامی از او، اسطوره‌ای برای هواداران خود ساخته بود.

سعادتی مشهور به سید سیدکو که یکی از طراحان اصلی مواضع سیاسی، نظامی و استراتژیک سازمان مجاهدین بوده، در بخش‌‌هایی از وصیت نامه خود، ضمن پذیرش اشتباه‌های مجاهدین خطاب به تمام اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق نکات قابل تأملی را برشمرده و حال امروزی آن‌ها را در صورت رعایت نکردن موارد، پیش بینی کرده است.

سرانجام سید سیکو، نفر دوم سازمان مجاهدین

در بخش‌هایی از وصیت نامه سعادتی می‌خوانیم:

«برادران! من در شرایطی به سوی مرگ گام برمی دارم که نتوانستم مواضع جدید سازمان را درک کنم و نسبت به آن اقناع نشدم، من شاید از پیش چنین خطری را احساس کرده بودم ولی اکنون در این آخرین لحظات خطر را بسیار جدی و ملموس می‌بینم. من به هیچ وجه نتوانستم خود را قانع کنم که چنین خطری را ناگفته گذارم و از این نظر خود را مسئول احساس می‌کنم. برادران! ما با مواضع جدید مرزهای سیاسی- استراتژیک خودمان را با تمایلات بورژوازی و خرده بورژوازی مرفه از یک طرف و مواضع اپورتونیسم چپ از طرف دیگر کاملاً مخدوش کرده‌ایم، ‌‌ همان مرزهایی که ضامن حفظ و بقای سازمانی در ابعاد توحیدی‌اش بود.

برادران! ما در دامی که امپریالیست‌ها برایمان چیده بودند گرفتار شدیم. من شما را به فکر و اندیشه کامل توصیه می‌کنم، من هیچ آرزو ندارم که مرگم عاملی جهت رشد خشونت‌ها گردد، بلکه در این آرزویم که حال که حیاتم در ایجاد فضایی صلح‌آمیز و محبت‌گونه نقش داشته است، ‌ مرگم بتواند روح وحدت و صلح را در جامعه گسترش دهد، یعنی‌‌‌ همان روحی که دشمنان ما یعنی امپریالیست‌ها سخت از آن وحشت دارند. برادران! شما از دیکتاتوری و خفقان وحشت دارید، کدام دیکتاتوری؟ برادران! دیکتاتوری یا می‌باید بر بنیادهای فئودالی استوار باشد که در ایران چنین نهادهایی وجود ندارد و یا بر اقتصاد کمپرادوری که این هم موجودیتی در سیستم حاکم ندارد.

برادران! من فکر می‌کنم که خط اصولی و صحیح دفاع و تقویت مواضع ضد امپریالیستی رژیم حاکم است و مقابله و تضعیف آن در این مواضع اپورتونیسم چپ است. ما از ابتدا چنین اصولی را تبلیغ می‌کردیم و نیرو‌ها را دعوت می‌کردیم که دست از چپ‌روی و ماجراجویی بردارند و مواضع ضد امپریالیستی رژیم حاکم را تقویت کنند و حتی در گنبد توصیه می‌کنیم که تمامی دفا‌تر خود را تعطیل کنند. برادران! تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد مبادا که فردای تاریخ سهمی از مسئولیت شکست‌ها را بر دوش بکشیم، عزیزان! ما یک بار دچار غرور سازمانی شده‌ایم و نتیجه تلخ آن را نیز چشیده‌ایم. مبادا که دوباره دچار‌‌ همان غرور سازمانی شده باشیم، من فکر می‌کنم که این غرور فعلاً وجود دارد. برادران! فکر کنیم به سرنوشت خلق، به سرنوشت انقلاب و به سرنوشت مکتبمان اسلام، مبادا که این غرور ما را به دام خود کشانده است.

 برادران من! از قبول شکست و پذیرش خطا و اشتباه نباید هراسید، برادران به جای اینکه به منافع کوتاه مدت سیاسی اندیشید، باید تاریخی اندیشید و یا بهتر بگویم باید تفکری توحیدی داشت. هیچ مهم نیست که ما در حرکت‌های سیاسی‌مان شکست و عقب‌نشینی را بپذیریم در مقابل توده‌ها غرور هیچ معنی و مفهومی ندارد، باید خلوص داشت. برادران! من فکر می‌کنم که ما فریب این حمایت‌های صوری و لفظی قشری از جامعه را خورده‌ایم، حمایتی که قبل از اینکه عمق انقلابی و توحیدی داشته باشد عکس‌العمل عاطفی ناشی از گرایشات غیرانقلابی و طبقاتی قشر حمایت کننده است. برادران! مرا می‌بخشید که چنین بی‌پروا می‌گویم شاید بگویید که «سید» بالاخره با این وصیتش به ما ضربه زد، ممکن است که این وصیت باعث شود تا از نظر سیاسی شما حداقل مورد سئوال واقع شوید. ولی من با ایمان و اعتقاد و به حقانیت جهان‌بینی توحیدی و پیروزی نهایی آن حساب تمامی این مسائل را هم کرده‌ام، و از نظر من هیچ مهم نیست که در ظاهر این وصیت‌نامه به سازمان ضربه سیاسی بزند. ولی من این ضربه را هشدار دهنده می‌دانم و آرزو دارم که برادران عزیزم را به ویژه برادرانی که در مرکزیت سازمان قرار گرفته‌اند به فکر وا دارد.

برادران! باز در اینجا تکرار می‌کنم به هیچ وجه آرزو ندارم که مرگ من عاملی در جهت رشد و گسترش خشونت‌ها گردد، بلکه آرزوی قلبی من این است که این مرگ دریچه‌ها را به سوی وحدت و الفت بگشاید. برادران عزیزم! در پایان این وصیت مجبورم نظرم را خیلی صریح و روشن در مورد امام خمینی مطرح کنم. برادران! امام خمینی در شرایط کنونی تاریخ میهن عزیزمان مظهر خشم توده‌های محروم ایران و حتی منطقه علیه غارتگری‌ها و جنایات جهانخواران است. برادرانم! چرا این خشم را تقویت نکنیم و چهره خندان امام خمینی را برای خود و برای توده‌ها طلب نکنیم، برادران! امپریالیست‌ها و مزدوران داخلی آن‌ها به شدت از این خشم انقلابی وحشت دارند. بورژوازی در داخل و سایر نیروهایی که برای امپریالیست سفره پهن می‌کنند تلاش می‌کنند تا این مظهر را از بین ببرند و یا ضعیف کنند. برادران مجاهد‌م! من در این آخرین لحظات شما را به فکر و صبر توصیه می‌کنم به فکری عمیق، تاریخی و توحیدی، صبری عمیق تاریخی و توحیدی.»

بررسی وصیت‌نامه سعادتی، نفر دوم مجاهدین خلق، چندین نکته و سوال مهم را به ذهن متبادر می‌کند که در ادامه، به برخی از این موارد می‌پردازیم:

۱- عدم نوشتن وصیت‌نامه خطاب به مسعود رجوی به عنوان رهبر

سعادتی به دلایل مختلفی از جمله انتقاد از رهبری یا عدم توافق با سیاست‌های رجوی، تصمیم گرفت در وصیت‌نامه‌اش وی را خطاب قرار ندهد. این موضوع نشانه‌ای از فاصله‌گیری و اختلاف او با رهبری سازمان و حتی تنفر از رجوی است.

۲- عدم اشاره به مرکزیت در تیتر وصیت‌نامه

عدم ذکر مرکزیت در تیتر نشان‌دهنده بی‌اعتمادی سعادتی به ساختار تشکیلاتی و رهبری است. او مطمئن شده بود که مرکزیت دیگر نماینده سازمان نیست.

۳- دلایل نوشتن وصیت‌نامه

سعادتی با نوشتن وصیت‌نامه قصد داشت پیام خاصی را به آیندگان منتقل کند، از جمله هشدار به اعضا و هواداران سازمان درباره خطرات احتمالی و مسیرهایی که سازمان در پیش گرفته است.

۴- هشدار درباره رفتن به سمت امپریالیسم

هشدارهای وی به دورماندن از امپریالیسم، ناشی از تجربیات سعادتی و تحلیل‌های او از وضعیت سیاسی و اجتماعی بود. او به این نتیجه رسیده بود که سازمان در حال حرکت به سمت منافع امپریالیستی است.

شاید برای بررسی دقیق این نکات نیاز به ساعت‌ها گفت‌و‌گو و بررسی باشد اما آنچه برای ما مهم می‌باشد این است که اندک هواداران خارج نشین و اعضای وامانده در این فرقه تروریستی می‌توانند با مراجعه به این محتواها به درک بهتری از وضعیت مجاهدین خلق و آینده بی هویت آن دست یابند.

محمد رضا سعادتی در حین ارائه اطلاعات به سفارت شوروی دستگیر شد و در ۶ مرداد ماه سال ۶۰ درست در همان روزی که رجوی و بنی صدر از ایران گریختند اعدام شد.

محمدجواد نوع پرور

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=48845