• امروز : دوشنبه - ۳ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024

سراب

  • کد خبر : 48220
  • 03 سپتامبر 2024 - 9:09
Ebrahimi Geneva 1

«نسرین ابراهیمی» از اعضای جداشده سازمان مجاهدین با اشاره به نحوه عضویت و پیوستنش به فرقه رجوی، به بیان فریب‌کاری های این گروه می‌پردازد. او در این باره می‌گوید:

من در سال ۱۳۷۴ به وسیله یکی از دوستانم با سازمان آشنا شدم. دوستم گفت که این یک گروه مبارز است که برای برابری حقوق زن و مرد و آزادی مردم ایران می‌جنگند و خیلی هم مردمی است و می‌توانی اعتماد کنی و اگر می‌خواهی می‌توانی به آنها بپیوندی.

این شد که من تصمیم به فرار از خانه گرفتم و به وسیله یک آشنا از کشور فرار کردم. من تنها ۱۷ سال داشتم و نمی‌توانستم پاسپورت داشته باشم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که از مرز ایران و عراق و پای پیاده وارد عراق بشویم…

وقتی که وارد پایگاه مجاهدین در بغداد شدیم، تقریبا ۲ هفته من را در پایگاه بغداد به خاطر پذیرفتن یکسری قانون‌ها و ضوابط داخلی سازمان نگه داشتند. یکسری کاغذها را آوردند که من باید آنها را امضا می‌کردم. شروع کردم به خواندن آنها و متوجه شدم که راهی که آمدم بسیار اشتباه است و بد جوری دارم در دام می‌افتم.

کاغذهایی که باید امضا می‌کردم این بود که:

۱: ارتش آزادی‌بخش را به رسمیت بشناسم.
۲: اگر عملیات رفتم نباید فرار کنم و اگر این کار را کردم حکم من اعدام است.
۳: هر دستوری به من داده شد باید آن را بی چون و چرا اجرا کنم.
و یکسری ورقه‌های دیگر که الان متاسفانه به خاطر نمی‌آورم.

تا این برگه ها را دیدم به خودم گفتم که من که هنوز این سازمان را نمی‌شناسم؛ چگونه باید این‌ها را پپذیرم؟ در ثانی مگر این‌ها نمی‌گویند آزادی و دموکراسی است و اعدام در هرشرایطی ممنوع است؛ پس این‌ها چیست؟

همانجا گفتم که اولا من نمی‌توانم این برگه‌ها را امضا کنم و هنوز شما را نمی‌شناسم. دوم اینکه من اعدام افرادی که نخواهند بجنگند را قبول ندارم.

به من گفته شد به نفع خودم است که هر کاری که می‌گویند انجام دهم و تشویقم کردند که من الان فهم این چیزها را ندارم و امضا را بکنم و وعده کردند که یک گروهی از زن‌های خودشان منتظر من هستند که من را ببینند. من در عالم بچگی گول هیجان‌هایی که برایم تولید می‌کردند را خوردم و آنها را امضا کردم.

متاسفانه این یکی از شیوه‌های این‌ها بود که وقتی که می‌خواستند از آدم امضایی بگیرند و یا کاری که خودشان می‌خواهند را انجام بدهند، شروع به وعده دادن و دروغ گفتن می‌کردند.

مثلا به من می‌گفتند که اگر نجنبی و امضا نکنی از خیلی چیزها عقب می‌مانی؛ ازجمله اینکه سرنگونی نزدیک است و تو عقب می‌مانی!! یا می‌گفتند که تمام زن‌هایی که در سازمان هستند منتظر دیدن تو هستند که به شدت همه چیز را مهیج می‌کردند که آدم را دستپاچه یا وسوسه کنند و بتوانند کاری که می‌خواهند را پیش ببرند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=48220