در سال ۱۳۷۸، پس از شکستهای پیدرپی عملیاتهای تروریستی مسعود رجوی در داخل کشور، وی به جای پذیرش این شکستها، با تکیه بر سخنان بیمحتوا، تقصیر را به گردن دیگران انداخت. در این دوران، رجوی تمامی اعضای سازمان را در قرارگاه باقرزاده جمعآوری کرد و بدون مقدمه، به بحثهای ایدئولوژیک خارج از عملیات پرداخت. او تمامی ناکامیها را به عدم همراهی نفرات با «انقلاب مریم» نسبت داد، در حالی که هدف واقعی او تخریب و عقدهگشایی نسبت به افرادی بود که با این انقلاب زاویه پیدا کرده بودند.
رجوی در این نشستها، برای اعضای زاویهدار خود، جلساتی برگزار میکرد و برای دیگر فرماندهان شورای رهبری نیز نشستهایی ترتیب میداد. اعضای سازمان، که به شدت تحت فشار بودند، تنها ۴ ساعت در روز استراحت داشتند و مجبور به شنیدن توهمات رجوی بودند. آنها همچنین باید از کارهای نکرده خود اعتراف میکردند و در این میان، برخی از آنها مورد ضرب و شتم، توهین و حتی زندان انفرادی قرار میگرفتند.
در خلال این نشستها، حادثه ۱۱ سپتامبر رخ داد. رجوی با پخش فیلم سقوط برجهای دوقلو، به شادی و ابراز خرسندی پرداخت و فریاد میزد که «خدای مجاهدین و خدای مریم این گونه انتقام میگیرد.» این نشستها به نوعی به طعمهگذاری برای اعضای نگونبخت تبدیل شد، به طوری که آنها مجبور بودند فاکتهای روزانه نوشته و به اعتراف گناهان خود بپردازند. همچنین، آنها تحت فشار قرار میگرفتند تا درباره جزئیات خصوصی زندگی خود صحبت کنند و سوگندنامههایی امضا کنند که تا پای جان برای سازمان وفادار بمانند.
پس از آنکه بحث ردهبندی افراد مطرح شد، رجوی به همه نفرات دستور داد تا برای مقابله با آمریکا در صورت حمله به عراق آماده شوند. اما با آغاز حمله آمریکا به عراق، او با گل و شیرینی به استقبال نیروهای آمریکایی رفت و مهمانیهای ویژهای برای آنها برگزار کرد. این رفتارها نشاندهنده توهمات و خیانتهای رجوی و مبارزهاش با آنچه که «امپریالیسم جهانی» مینامید، بود.
این وقایع به وضوح نشاندهنده رفتارهای غیرانسانی و استثماری سازمان منافقین تحت رهبری مسعود رجوی است که نه تنها به منافع ملی کشور لطمههای زیادی وارد کرده، بلکه به اعضای خود هم آسیب رسانده است.
غلامعلی میرزایی
انتهای پیام