• امروز : شنبه - ۱ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 21 December - 2024
خانواده‌های انجمن نجات مرکز گیلان به تماشای «سرهنگ ثریا» نشستند

عزم خانواده‌های گیلک برای به آغوش کشیدن عزیزانشان

  • کد خبر : 48160
  • 28 آگوست 2024 - 11:36

خانواده‌های دردمند و چشم‌به‌راه انجمن نجات مرکز گیلان در دفتر انجمن نجات گیلان حضور یافتند و با مسئول انجمن نجات درباره راهکارهای اعزام به آلبانی و ملاقات با عزیزان اسیرشان به تبادل نظر پرداختند.

به گزارش فراق، خانواده‌های اسماعیل پورحسن کویخی، رضا حسن‌زاده و زهرا حسینی روز چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ در این دیدار به تماشای فیلم «سرهنگ ثریا» نشستند و در هنگام تماشای صحنه‌های فیلم، به شدت متاثر شدند و خاطرات تلخ حضورشان را بازگو کردند.

Hoseini Zahra sis 202408

مرضیه حسینی، از خواهران دردمند زهرا حسینی، با چشمانی اشکبار گفت: «تماشای این فیلم خاطرات تلخ زیادی را برایم زنده کرد و ماجرای زندگانی اسارت‌بار خواهرم زهرا جلوی چشمانم مرور شد. از پیوستنش به رجوی‌ها در دهه شصت با یک فرزند خردسال به اتفاق همسرش مهدی خوشحال و رفتن به عراق تا جدا شدن از فرزندش که در دهه هفتاد از عراق به آلمان منتقل شد و دیگر هیچ‌وقت حتی صدایش را نشنید. همچنین اجازه ملاقات ندادن به من و پدر پیرم که به اشرف رفته بودیم و اکنون که نازنین خواهرم تک و تنها در زندان مانز آلبانی گرفتار است و اجازه تماس تلفنی با خانواده را ندارد، چه درد بزرگی است که ما گرفتارش شدیم و تمامی ندارد.»

Hasanzade 202408

برادر رضا حسن‌زاده به نام جعفر، که به اتفاق همسرش فاطمه قاسمی‌پور در جلسه تماشای فیلم حضور داشت، گفت:

«برادرم اصلاً مجاهدین را انتخاب نکرد، بلکه در عملیات خرابکارانه مهران توسط رجوی‌ها اسیر شد و در دستگاه مغزشویی گرفتارشان شد که تاکنون ۳۵ سال است از وی بی‌خبر هستیم. من به اتفاق همسرم بارها برای دیدنش با مشقات زیاد به مقر اشرف در عراق رفتیم، ولی موفق به دیدار نازنین برادرم نشدیم و خیلی هم از گماشته‌های رجوی چوب و چماق خوردیم. یک بار هم از ناحیه سر به شدت جراحت پیدا کردم که البته در این فیلم، وحشی‌گری‌های رجوی‌ها که به تصویر کشیده شده است، خود بسیار گویا است.»

Purhasan 202408

مرتضی پورحسن برادر اسماعیل پورحسن که همسرش لیلا عاشوری را به همراه داشت، با کشیدن آهی گفت:

«برادرم اسماعیل هم در مهران به اسارت رجوی‌ها درآمد و با مغزشویی و ترس از فرار، هم‌اکنون در اسارت آنها در آلبانی بسر می‌برد. خاطره‌ای از اسماعیل همیشه آزارم می‌دهد که دلم می‌خواهد برایتان تعریف کنم. دومین سفرم به اشرف در پاییز ۱۳۸۳ بود که قول دادند در یک پارکی در اشرف می‌توانم اسماعیل را ببینم. همه خانواده‌ها در پارک جمع شدیم. هر اسیر را که برای ملاقات به پارک می‌آوردند، یک همراه و مسئول داشت و من و همسرم خیلی نگران شدیم که نمی‌توانیم آزادانه با اسماعیل صحبت کنیم. تا اینکه یک جیپ تویوتا آمد و توقف کرد و اسماعیل به اتفاق مسئولش به سمت ما آمدند. با دیدن اسماعیل داشتم از شادی پرواز می‌کردم و قادر به نگه‌داشتن اشک‌هایم نبودم. در همان حال، البته با اضطراب و استرس از همراه و مسئول اسماعیل خواستم و خواهش کردم که ما را تنها بگذارد تا بتوانیم به‌طور خانوادگی با هم درد دل کنیم.

شاید باورتان نشود و من هم فکرش را نمی‌کردم، ولی آن طرف با روی باز حرفم را پذیرفت و گفت اصلاً ایرادی ندارد، بروید در یک گوشه پارک بنشینید و یک دل سیر با هم صحبت خانوادگی بکنید و من هم می‌روم داخل ماشین تا اسماعیل از ملاقات با شما برگردد.»

آقای پورحسن که اشک در چشمانش جمع شده بود، در ادامه گفت: «نفر همراه و مسئول اسماعیل همین آقای پوراحمد بود که یک سال بعد به ایران آمد که بیشتر توضیح خواهم داد. اما لحظات هیجانی ملاقات با اسماعیل آنجا بود که در خاتمه دیدارمان دیگر از مسئول اسماعیل خبری نشد و پارک را ترک کرده بود. لذا شرایط را مستعد دیدم که طرح فرار اسماعیل را پیاده کنم. در آن شلوغی، خانواده‌ها چادر تن اسماعیل کردیم و سوار اتوبوس مجاهدین شدیم تا ما را به بیرون درب اصلی انتقال بدهند. در این فاصله خیلی استرس داشتیم که چه اتفاقی می‌افتد. خروجی اشرف که رسیدیم، متأسفانه یکی از همان گماشته‌های رجوی وارد اتوبوس شد و با ضرب و زور اسماعیل را با خودش برد و داغ سخت و سنگینی روی دلمان گذاشت. تا اینکه دقیقاً یک سال بعد، در پاییز ۱۳۸۴، برای خرید به یک مغازه کالای پزشکی در رشت رفتیم که ناباورانه آقای پوراحمد را دیدیم و خیلی هم ذوق کردیم که توانسته بود از شر رجوی‌ها جدا شود و به وطن برگردد که البته تاکنون با هم ارتباط خانوادگی و کاری داریم و او مسئول انجمن نجات گیلان است.»

گفت‌وگو و خاطره‌گویی این خانواده‌های رنجدیده از فرقه رجوی در طول پخش فیلم تمامی نداشت، ولی ته خط امیدوارانه عزم جزم داشتند که تا نیل به مقصود و در آغوش کشیدن عزیزانشان کوتاه نیایند.

دقتکار

انجمن نجات مرکز گیلان

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=48160