س. م، عضو قدیمی جداشده از فرقه رجوی با ارسال یادداشتی به فراق نوشت: چندی پیش در سایت فرقه خواندم که احمد رضاعی در آلبانی فوت کرده است. به عنوان کسی که احمد را میشناختم و با شرایط حاکم بر تشکیلات آشنا هستم، غمگین شدم؛ چرا که او نیز فردی ناراضی بود.
اخیراً دیدم که علی صفوی در رابطه با فوت احمد مطلبی نوشته و وقتی آن را خواندم، بیش از احمد برای علی و دیگر اعضای زنده فرقه غمگین شدم و آنان را سزاوارتر به سوگواری یافتم.
علی صفوی، تحصیلکرده اروپا و از اعضای قدیمی و سرسپرده فرقه است که پس از چندین دهه بیگاری در فرقه، به برکت قوانین خودساخته رجوی، مانند تمام اعضای دیگر، در نقطه صفر و هیچکار است.
خاطرم هست که خودش در یک نشست از قول یک سیاستمدار اروپایی برای رجوی نقل کرد که به علی گفته بود: «چرا تو با این سابقه در فرقه هیچکار هستی؟ اگر در حزب دیگری بودی، الان برای خودت کسی بودی.»
علی صفوی در تمام سالهای عضویتاش در فرقه، فقط یک بار، آن هم در شرایط بههمریختگی و اضطراری که رجوی همه را در اشرف جمع کرد، برای مدت کوتاهی به عنوان فرمانده دسته منصوب شد. سراسر مطلبی که او به بهانه فوت احمد نوشته، حول همین زمان کوتاه و موضوع فرمانده دسته شدن خودش است.
البته فرمانده دسته در فرقه به معنای فرماندهی سه نفر از همان افرادی است که فرقه از اردوگاه اسرای صدام فریب داده است.
آنها به دلیل آشنایی با تانک چیفتن مشغول تعمیر و سرویس بودند و «فرمانده علی» چون بلد نبوده در آن گرمای عراق با کلمن برای آنها دوغ و شربت میبرد!
ولی رجوی بلایی سر اعضا آورده که فرماندهی برایشان عقده شده و آنقدر توهین و تحقیر و توسری بوده که فردی مثل علی صفوی باید کمین کند تا یکی بمیرد و بعد به بهانه مرگ او و سوگواری برایش، خاطرات فرمانده دسته بودنش را مرور کند.
البته علی صفوی باهوش است که توانسته موفق به انتشار مطلبش در سایت فرقه شود.
نقل جملهای منصوب به احمد که زنده نیست تا تکذیب کند و اگر هم بود، جرات نمیکرد، مبنی بر تشبیه تانکهای چیفتن به شیرهای رجوی (این موش ترسو)، در واقع خودشیرینی بود که بدون آن، سانسورچیهای فرقه مجوز انتشار نمیدادند و علی صفوی هم اینگونه مجوز گرفت.
در هر صورت، باید به حال اعضای این فرقه که هنوز در دام رجوی ماندهاند، خون گریست.
انتهای پیام