معمای ترور هنیه با آغاز ترور شخصیتی نهادهای اطلاعاتی (تضعیف ادراک زیستی) و با زدن برچسب توسط عناصر فکری نفاق بهخوبی نشان میدهد که شهادت رهبر مقاومت در داخل ایران بیش از آنکه اهداف بازدارنده پس از طوفان الاقصی داشته باشد در خود علایم سیاسی دارد.
به گزارش فراق، مرتضی سیمیاری در یادداشتی درباره راه افتادن ماشین تخریب نهادهای اطلاعاتی و انقلابی پس از شهادت اسماعیل هنیه نوشت:
بهار سال ۱۳۸۳ با دستگیری یک شبکه بمبگذاری وابسته به فرقه تروریستی منافقین در تهران آغاز شد، این شبکه مویرگی قرار بود در برخی از نقاط حساس، بهویژه میادین اصلی شهر چند بمب را جاسازی و در لحظه مناسب ریموت آن را فعال کند. یکی از افراد دستگیرشده رضا خادمی با نام مستعار حبیب بود. این شخص از سال ۷۹ جذب منافقین شده و برای مدتی در پادگان نظامی «رامتا دیوید» در مناطق اشغالی دوره تخصصی دیده بود.
خادمی در اعترافات خود نوشته است که در ایام انتخابات فعالیتهای خود را با توزیع اعلامیه و جمعآوری و ارائه اخبار و اطلاعات به سازمان منافقین گسترش دادم تا اینکه درصحنه تجمعات و اغتشاشات پس از انتخابات به صورت دورهای شرکت کردم، مأموران زمانی اقدام به دستگیریام کردند که در حال پرتاب بمبی دستساز به یکی از مراکز دولتی در تهران بودم.
در آن زمان دستگیری این شبکه در روزنامهها بازتاب خاصی نیافت، اما رصد، شناسایی و کشف این کانون بحرانساز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود، زیرا در آن روزها اصلاحطلبان رادیکال بهصورت مداوم میگفتند که کشور به بنبست سیاسی رسیده و تنها راه عبور از این وضعیت استعفای خاتمی و انحلال دولت است. این طیف تندرو معتقد بود که دستهایی در پشتصحنه برای دولت اصلاحات بحرانسازی کرده و تمایل دارد که خاتمی در روزهای آخر سقوط کند.
خادمی در بخش دیگری از اعترافات خود در دادگاه گفته است که آن روزها طرحی رمزگذاری شده از سوی سرپل گروهک در پایگاه تروریستی اشرف به دستم رسید که در آن قید شده بود که باید در تهران بمبگذاری کرده تا سازمان بتواند با تبلیغات آن را گردن محافل خودسر بیندازد. پیوست این طرح خطرناک آن بود که اگر محمدخاتمی رئیسجمهور وقت به مرز عصبیت برسد میتوان اصلاحطلبان را به جنگ خیابانی با نظام کشاند و از آن بهرهبرداری شورشی کرد.
مریم سنجابی یکی از اعضای جداشده از سازمان رجوی در توصیف این دستورالعمل در خاطرات خود نوشته است که برخی از نیروهایی که سازمان برای درگیریهای تهران آموزش داده بود بهخوبی میدانستند که در چه زمانی دکمه بمب را فشار بدهند که فشار سیاسی ناشی از آن بیشتر از قدرت انفجاری آن باشد.
بررسی این شبکه تروریستی کشفشده در سال ۸۳ در خود درسهای قابلتوجهی دارد، در آن زمان هدف منافقین بهعنوان سرپنجههای عملیاتی موساد در تهران آن بود که بمبگذاریها را جهت سیاسی و امنیتی داده تا علاوه بر ایجاد تخریب، وحشت و ایجاد دالان امنیتی، یک خطای تحلیلی نیز ایجاد کند. این عملیات پیوستدار پس از ترور و شهادت اسماعیل هنیه در محل اقامت خود موبهمو دوباره بازطراحی شده است.
ساعتی پس از شهادت رهبر بلندپایه حماس در تهران روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در گزارشی ادعا کرد که اسماعیل هنیه نه با یک موشک بلکه در اثر یک بمبگذاری ترور شده است، این گزارش در نشریه انگلیسی تلگراف بازطراحی و در آن این موضوع مطرح شد که عواملی از درون این ترور را طراحی کردهاند.
نکته جالبتر ماجرا آن بود که سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز برای لایه گذاری رسانهای به تصویرسازی جدید از کم و کیف ترور پرداخت. این ساخت و پرداخت آمریکایی در روایتسازی از ترور شهید هنیه در خود اشارات مهمی دارد، درحالیکه صهیونیستهای آشنا به صحنه میدانی، چون اکوب آمیدرور، رئیس پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در برآوردهای اطلاعاتی خود به این موضوع اعتراف کردهاند که ترورهای صورت گرفته نه عملیات پیشدستانه بلکه واکنشی است، یکلایه خاص در تلاش است پرونده تحقیقات و انتقام پس از آن را به انحراف بکشد.
ضعیف نشان دادن جامعه اطلاعاتی کشور از یکسو و زیر سؤال بردن سلامت دستگاه امنیتی و دفاعی با القای کلیدواژههایی، چون نفوذ، خرابکاری و بمبگذاری از سوی دیگر، حکایت از آن دارد که پروژه جنگ امنیتی – خیابانی در بهار سال ۸۳ در تابستان سال ۱۴۰۳ دوباره تکرار شده است و در آن موساد، سازمان سیا و سرپنجههای آن بهصورت هماهنگ در حال تحرکات مشکوک هستند. این عملیات ترکیبی بهگونهای طراحیشده که در آن دولت پزشکیان به مرز سقوط رسیده و عواملی از داخل مقصر جلوه داده شوند، در این پروژه انگیزههای آلوده سیاسی داخلی و خطوط عملیاتی تروریستی خارجی باهم ادغامشده است.
شاهد آن نیز خط ویژه یکی از اعضای محوری گروهک غیرقانونی نهضت آزادی (پدر منافقین) و نیز برخی اصلاحطلبان رادیکال و بدخیم است که پس از ترور شهید هنیه سعی دارند با باز کردن پای نفوذ در ارکان نهادهای انقلابی و اطلاعاتی از آب گلآلود ماهی گرفته و اشاراتی به حوادث مشکوک در دهه هفتاد و هشتاد دولت اصلاحات داشته و دولت تازه مستقرشده را دچار بحران از بیرون کنند.
این عملیات با نوشتن یک گزارش جعلی به نام سازمان اطلاعات سپاه در فضای مجازی کلید خورده و پس از آن تلاش شد با پاک کردن رد خون از روی دست رژیم صهیونیستی بهعنوان عامل اجرایی جنایت و نیز آمریکاییها بهعنوان چراغ سبز ترور به نقطه داغ آن برسد.
معمای ترور هنیه با آغاز ترور شخصیتی نهادهای اطلاعاتی (تضعیف ادراک زیستی) و با زدن برچسب توسط عناصر فکری نفاق بهخوبی نشان میدهد که شهادت رهبر مقاومت در داخل ایران بیش از آنکه اهداف بازدارنده پس از طوفان الاقصی داشته باشد در خود علایم سیاسی دارد. در دورهای که «مکتب امنیتی تهران» خواب را بر تروریستهای سنتکام در منطقه حرام کرده، آغاز ترور شخصیت اطلاعاتی نظام در خود پیامهایی دارد، آلون پینکاس در روزنامه هاآرتص نوشته است که رژیم صهیونیستی میتوانست در جای امنتری، چون دوحه این ترور را انجام دهد، اما انتخاب تهران در روز تحلیف پیامی خاص دارد.
البته پرونده «ترورهای اطلاعاتی» با ضرب دست مقاومت مهندسی معکوس شده و بحرانهای ماندگار سیاسی و امنیتی در مناطق اشغالی به شکافهای عمیق اجتماعی تبدیل خواهد شد. تسریع در فروپاشی و رسیدن به مرحله آنومیک بخشی از طراحی نقشه انتقام در روزهای آتی است، در این دوره تونلهای تدافعی حماس با کمکهای خاص اطلاعاتی که در سالهای اخیر ارزش افزوده ویژه یافته، فرامرزی خواهد شد. در دوره رو به آغاز، هر عملی از نگاه اطلاعاتی عکسالعملی ویژه پیدا میکند!
انتهای پیام