انجمن نجات آلبانی متشکل از افراد جداشده ای است که بین رهایی از چنگال رجوی و افتادن در زندگی و خوشگذرانی یا ایستادگی و تلاش در مقابل رجوی برای رهایی دوستان اسیرشان راه دوم را انتخاب کردند.
به گزارش فراق، علی مرادی، نجات یافته از فرقه رجوی در یادداشتی نوشت: اعضای این انجمن چون سالها عمر و جوانی خود را در داخل این تشکیلات سرکوبگر و ضد آزادی گذرانده اند و حال طعم خوش رهایی و آزادی را چشیده اند با عزمی آهنین و با اعتقاد عمیق به آزادی و حق تعیین سرنوشت برای همه اعضای گرفتار در فرقه رجوی اکنون در انجمن نجات آلبانی گرد آمده اند تا برای افشای چهره رجوی و سازمان مجاهدین خلق، برای آگاه کردن افکار عمومی نسبت به آن چه در داخل تشکیلات سازمان میگذرد ، و برای رهایی هم بند های سابق خود که گرفتار تور اختناق و تار عنکبوت مسعود و مریم رجوی هستند، سخت تلاش کنند و اخیرا به موفقیت و پیروزی هایی دست یافته اند که قابل تقدیر و ستایش است.
این انجمن اخیرا فعالیت هایش را در قالب گردهمایی و اجتماع بزرگتری گسترش داده است و توانسته است با جذب حداکثری در بین خانواده های وابسته به اعضای انجمن نجات، دوستان و آشنایان و مرتبطین آلبانیایی که در خلال چندسال کار فرهنگی همراه شده اند، محبوبیت و مقبولیت قابل توجهی در تیرانا و حومه کسب نماید.
انعکاس این فعالیت ها و گردهمایی ها در رسانه های آلبانی و کانالهای تلویزیونی توجه زیادی را جلب کرده است. بخصوص که بیشتر سخنرانی ها و تبادل اطلاعات و ارتباطات با مردم توسط زنان آلبانیایی که بعضا همسران افراد جداشده و رهایافته از فرقه رجوی هستند صورت می گیرد و خود این کار جذابیت و توجه بیشتری را جلب می نماید.
اما چرا این همه بر تاثیرگذاری فعالیت این انجمن تاکید داریم؟
این ادعا محصول تجارب بسیار گرانبها و اطلاعات موثق از گذشته و حال سازمان مجاهدین خلق می باشد. این سازمان روزی با حمایت های تمام عیار سیاسی، نظامی، تسلیحاتی و تبلیغاتی صدام فریاد های آتش به پیش مریم رجوی برای حمله به خاک ایران گوش فلک را کر کرده بود.
پس از سقوط صدام به دامان آمریکا غلطید و در دیدار و ملاقات با ژنرالهای ارتش آمریکا و وزارت دفاع ، در زد و بند با سناتورها و اعضای کنگره آمریکا چنان مست وعده و وعید ها شده بود که هماورد میطلبید و خود را برای سرنگونی نظام ایران و این جغرافیای بزرگ و کشور پهناور آماده می کرد.
حال می بینیم آن ارباب قبلی مجاهدین یعنی صدام سقوط کرد و این ارباب فعلی یعنی آمریکا خودش در مقابل قدرت بازدارندگی حکومت ایران کاملا خود را باخته است.
در نتیجه سازمان مجاهدین و شخص رجوی و مریم با نگاهی به موقعیت کنونی خود و سازمانش به حد و اندازه قد و قواره خودش پی برده است. پی برده است که در معادلات سیاسی و در هر آنچه به مردم ایران و تصمیمات آنها و آینده شان بر می گردد، جایگاهی ندارد.
سازمان مجاهدین خود نیز باور دارد که کوتوله شده است، ضعیف و درمانده و از همه جا رانده شده است در نتیجه فقط توان چنگ و دندان نشان دادن به انجمن نجات آلبانی را دارد.
اما علاوه بر ناتوانی خود سازمان مجاهدین، یک علت و انگیزه دیگری هم وجود دارد و آن خوی و خصلت و اعتقاد رجوی و ادعاهای قبلی اش مبنی براینکه اگر من تنها یک گلوله داشته باشم و بین یک پاسدار و یک جداشده (بریده مزدور از نگاه رجوی) قرار بگیرم، یک گلوله را در مغز بریده خالی میکنم. و دلیل دیگر اینکه آنجمن نجات آلبانی درست و دقیق در مقابل چشمان سازمان و رجوی ایستاده و هل من مبارز میطلبد و اعلام می کند برای کمک به افراد گرفتار و رهایی آنها از چنگال رجوی از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نخواهد کرد و عملا تا کنون موفق به نجات و رهایی تعدادی از اسیران شده و حتی در استقرار و معیشت ، پیگیری های حقوقی نقش مهم و قابل توجه و اعتماد سازی را ایفا نموده است.
لذا این انجمن که با اقدامات بشر دوستانه در امر کمک و یاری رساندن به افراد گرفتار و کمک به رهاشدگان نقش موثری داشته است و در عین حال به خصم آشتی ناپذیر رجوی تبدیل شده مستحق حمایت است و تمام خانواده ها و دفاتر انجمن نجات داخل کشور از آنها حمایت خواهند کرد و یقینا در آینده ای نزدیک موفقیت های بسیار بزرگتری را رقم خواهد زد.
انتهای پیام