یک عضو خانواده زیان دیده از تشکیلات رجوی از دولت آلبانی خواست که به عنوان متولی حفظ حقوق زندگی بردگان رجوی، سران سازمان را در مقام پاسخگویی نسبت به حقوق تضییع شده اعضا و خانواده های شان قرار دهد.
به گزارش فراق، رضا اکبری نسب در یادداشتی نوشت: سازمان مجاهدین خلق از همان ابتدای انقلاب مردمی ایران، سعی کرد با انجام ترور چه در سطح مقامات مملکتی و چه ترورهای کور مردم عادی کوچه و بازار مطامع قدرت طلبانه خود را پیش ببرد.
زمانی که به نتیجه نرسیدند راهی فرانسه و سپس عراق شدند تا دست در دست دشمنان ملت ایران، خونریزی و کشتار مردم بیگناه و جوانان میهن را این بار با کمک نیروی خارجی به پیش ببرند.
رهبران این فرقه فرصت طلب اما، زمانی که نیاز دیدند از لیست سیاه گروه های تروریستی خارج شوند رنگ عوض کردند و اعلام کردند ترور و تروریسم را کنار گذاشتهاند. اما این فقط ظاهر قضیه بوده است. گروهی که تار و پودش با تروریسم بافته شده باشد مگر می تواند ترور و تروریسم را کنار بگذارد. گروهی که همیشه اهدافش را به همین وسیله دنبال کرده است حالا می خواهد هدف مطیع کردن و یا از صحنه محو کردن یک عضو ناراضی باشد، یا به دست آوردن رضایت ارباب و یا کسب قدرت.
تروریسم که شاخ و دم ندارد. خود فرقه با زبان خودش و در صفحات سایت هایش مدام در حال انتشار اخبار مربوط به عملیات های خرابکارانه و در کردن ترقه مثلاً در فلان مکان ایران است. حالا بگذریم از این قضیه که این اخبار در چه حد راست و درچه حد دروغ پردازی و تبلیغات است اما مهم این است که فرقه، به این نوع عملیات های خرابکارانه و تروریستی مباهات میکند.
مثلاً در جایی و طی اعلامیه ای ادعا کرده که ۱۸ عملیات ضد اختناق در مدت کوتاهی در مناطق مختلف کشور به انجام رسانده است.
بدون توجه به کیفیت خرابکاری ها باید از رهبران در حال محاکمه این باند جنایتکار ، باید پرسید که از کی نام خرابکاری و عملیات تروریستی، کاری ضد اختناق لقب گرفته و اساسا آیا خرابکاری و بمب پراکنی چیزی جز تروریسم است؟
باند رجوی زمانی این جنایت ها را انجام داده و قصد ارتکاب بیشتر آنها را دارد که خود در اغلب روزهای هر ماه عملههای مزدور خارجی و داخلی خود را در کنفرانس های متعددی جمع می کند تا این کنفرانس ها مصوباتی مانند تشکیل جمهوری دموکراتیک در ایران را به تصویب برساند، با انجام این خیمه شب بازی ها دیگر به طور منطقی نمیتواند دم از انجام فعالیت های خرابکارانه بزند و به جای آن باید که این نوع اقداماتی را که با برقراری یک جمهوری دموکراتیک درتضاد است، با سرعت و قاطعیت مخالفت کرده و با مردم ایران ابراز همدردی مینمود و نه اینکه وقوع این جنایات را به مردم ایران شادباش گفته و بدتر از آن، انجام آنها را با افتخار تمام به عهده خود گیرد.
سران مجاهدین، یک زمانی منتظر بودند صدام به ایران حمله کند، حکومت سقوط کند و آنها در جایگاه قدرت جلوس کنند. بعد که اربابشان خود سقوط کرد، به سراغ امریکا و اسرائیل رفتند و با کوبیدن بر طبل جنگ و تحریم، دوباره رؤیای سرنگونی حکومت کنونی را توسط امریکا و اسرائیل در سر پروراندند، اما باز هم به نتیجه نرسیدند و رؤیاهایشان نقش بر آب شد. پس مجبور شدند دوباره به طور علنی به سراغ همان کسب و کار سابقشان یعنی تروریسم بروند.
آنها حتی نتوانستند پایگاهی در میان گروه های معترض دیگر کسب کنند. این گروه ضد زندگی، با پشت پا زدن به شعار آنها، واژه زندگی را با واژه مقاومت عوض کردند.
برای اینکه مقصد آنها هرگز این نبوده که زن آزاد باشد و به جای آن این زنان به جای فکر کردن به زندگی و آزادی، باید که در فکر اطاعت محض از رهبری خاص الخاص و تنها جزو ادوات شخصی این رهبری باشند و گرنه مفهوم زندگی مسائلی مانند داشتن حق تشکیل خانواده و …. که البته رجوی دشمن سرسخت آزادی و زندگی است.
من به عنوان یک عضو خانواده بشدت زیان دیده از تشکیلات رجوی، مصرانه از دولت آلبانی می خواهم که به عنوان متولی حفظ حقوق زندگی این بردگان رجوی که به ناحق عضو سازمان مجاهدین لقب گرفته اند، سران سازمان را در مقام پاسخگویی نسبت به حقوق تضییع شده اعضا و خانواده های شان قرار دهد.
انتهای پیام