«انجمن نجات در آلبانی برای دفاع از آزادی افراد گرفتار در کمپ مانز در راستای حقوق بشر با روشنگریهایی که انجام میدهد، میکوشد جو رعب و وحشت و اختناق را در هم بشکند تا ارتباط خانوادههای آنها با عزیزانشان در اشرف ۳ برقرار شود.»
به گزارش فراق، تشکیلات رجوی بر پایه استبداد بنا شده است. رهبری عقیدتی مسعود رجوی در خصوصیترین مسائل افراد دخالت نموده، زنان و مردان را به طلاق اجباری که نامش را طلاق ایدئولوژیک گذاشته وادار و فرزندان را از والدینشان جدا کرده است. او جداسازی کامل بین زن و مرد و فرزندان به وجود آورده، ذهن و فکر افراد را میخواند و آنها را مجبور به گزارش نوشتن از خواب و رویاهایشان میکند. این رهبری به اصطلاح عقیدتی در درون تشکیلات خود تفکیک جنسیتی را حاکم کرده، ذوب شدن افراد در رجوی و اطاعت تام و تمام و بی چون و چک چرا از او بر همه اعضا تشکیلات واجب است.
مسعود رجوی با نشستهای ایدئولوژیک مبتنی بر روانشناسی، شخصیت و اعتماد به نفس را در افراد کشته و آنها را به چاپلوسی و مجیزگویی از خود و همسرش مریم قجر کشانده و با ایجاد فضای ترس و وحشت در درون تشکیلات، هر کس را به طور بالفعل به خبرچین، گزارشنویس، و شکنجهگر روحی دیگران تبدیل کرده است.
در چنین فضایی، هر فرد در ترس از اینکه خودش بایکوت و سوژه نشود، و زیر تیغ نرود و هدف شکنجه روحی در نشستهای موسوم به غسل هفتگی و عملیات جاری قرار نگیرد، به دیگران حمله میکند. شاید بدترین نسبتی که رجوی درگیر آن است، این بنبست اخلاقی است. دیگر کمتر کسی به او باور دارد. هیچ کسی ادعاهای او را نمیپذیرد، گویی دیگر خودش هم به خودش باور ندارد و مخفی شدن را بیشتر ترجیح میدهد. دیگر کمتر کسی او را تحویل میگیرد، به اصطلاح مچ او باز شده است و اکنون دیگر مشخص شده که او ماسک به چهره دارد.
رتبهبندی تشکیلاتی و سلسله مراتب فرماندهی، امکانات رفاهی و درمانی متفاوتی را با خود به همراه میآورد. این یعنی تبعیض در جامعه طبقهبندی شده و در راس همه، لباسهای گران قیمت مریم قجر دیگر جایی برای شعار فریبنده جامعه بی طبقه توحیدی باقی نمیگذارد. جالب اینکه به مریم قجر بانوی هزار جامه لقب داده اند.
خود من برای درمان بیماریم چندین بار به مسئولین مراجعه کردم. ابتدا بیماریم حاد نبود، ولی به دلیل اینکه برای مراجعه به پزشک متخصص مدت طولانی در انتظار بودم، بیماریم حاد شده بود و در این مدت خیلی رنج و عذاب کشیدم. این است واقعیت انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک مسعود رجوی که در اوج جنگها میدان را ترک و اکنون بیشتر از ۲۰ سال است که نمیدانم در کدام سوراخ مخفی شده. مریم رجوی هم بدون اینکه اعضا باخبر باشند، صحنه جنگ در عراق را ترک میکرد و قبل از ۳۰ خرداد که برای بازرسی پلیس به اشرف ۳ رفت، مریم قجر صحنه را ترک کرد و به فرانسه گریخت.
اوج سقوط اخلاقی در اینجاست که رجوی خود را از قربانیان نقض حقوق بشر اعلام میکند، اما در درون تشکیلاتش به نقض حقوق انسانی اعضایش دست میزند و به شدت هر اعتراض و هر انتقادی را در هم میکوبد. رجوی عشق و رابطه انسانی و محبت دو انسان به همدیگر را ممنوع کرد و هنوز هم ادامه دارد، محبت والدین به فرزندانشان را قطع کرد. همه این عشق و محبتها را فقط برای خودش خواست، او ارتباط افراد داخل تشکیلاتش با خانوادههایشان و تلاش خانوادههای آنها برای ارتباط با عزیزانشان را قطع کرده و حاضر نیست امکان برقراری ارتباط بین باقیمانده افرادش در آلبانی را با خانوادههایشان فراهم کند. انجمن نجات در آلبانی برای دفاع از آزادی افراد گرفتار در کمپ مانز در راستای حقوق بشر با روشنگریهایی که انجام میدهد، میکوشد جو رعب و وحشت و اختناق را در هم بشکند تا ارتباط خانوادههای آنها با عزیزانشان در اشرف ۳ برقرار شود.
یادداشت از: علی زمانی – تیرانا
انتهای پیام