در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۹۰، یک حادثه ناگوار رخ داد که منجر به کشته شدن ۳۷ نفر و صدها مجروح در اشرف شد.
به گزارش فراق، سال ۱۳۸۸، با انتقال حفاظت اشرف از نیروهای آمریکایی به عراق، فرقه رجوی فکر کرد که دولت عراق هیچ اقدامی علیه آنها انجام نمیدهد. تنشها بین رجوی و دولت عراق در طول دو سال افزایش یافت تا اینکه رسیدیم به بهار سال ۱۳۹۰٫
در روز ۱۳ فروردین ۱۳۹۰، نفراتی به پارک اشرف منتقل شدند و در محوطهای مشخص قرار گرفتند. در حین صرف نهار، فرماندهان نفرات را به مقر دعوت کردند و اعلام کردند که نیاز است به آنجا بروند و نهار بخورند. این اقدام ناگهانی باعث تعجب نفرات شد.
بعد از ظهر همان روز، خبر فوری از گرفتن زمینهای ضلع شمالی اشرف توسط نیروهای عراقی با خودروهای زرهی منتشر شد. این اتفاقات منجر به تجمعی در سالن شد که نفرات را به مقر هدایت و ادعا کردند که دولت عراق مرز سرخ را رد کرده است و خواهران راه آنها را بستند.
این مواجههها و اظهارات ادامه داشت و هر روز بولتنهای خبری در تابلو نصب میشد که نیروهای عراقی قصد حمله ندارند. این وضعیت نشان میداد که تنشها و تضادها بین فرقه، نیروهای آمریکایی و نیروهای عراقی به اوج خود رسیده بود.
شب ۱۸ و ۱۹ فروردین، سیمای نفاق خبرهای فوری پخش و نفرات را به نزدیکی سیاج هدایت کرد. در این میان، دولت عراق برای هدفهای خود آماده شد و خودروهای زرهی آمریکایی که تا آن لحظه در اطراف اشرف و ضلع شرق مستقر بودند، منطقه را ترک کردند.
در ادامه، در حالی که نفرات با دلهره و نگرانی لحظات را سپری میکردند، ارتش عراق اقدام به حمله نمود و سیمای نفاق اولین کشته را اعلام کرد. نفرات در تلاش برای ایمن ماندن از تیر مستقیم، پراکنده شدند و ارتش عراق به اهداف مشخص خود رسید. در این حمله، تعدادی کشته و زخمی شدند و بیمارستانها پر از مجروحین شد.
پس از این حادثه، پیام صوتی از سوی فرقه منتشر شد که اگر ۵۰۰ تن را فدا میکردند، ارزشش را داشته و مانع پیشروی عراق میشدند. این اظهارات همراه با داستانهای بعدی فرقه، ادامه یافت. در نهایت، فرقه از اشرف اخراج شد و این داستان به پایان رسید.
آیا این حادثه میتوانست به عنوان یکی از رویدادهای بحرانی خلق الساعه در نظر گرفته شود؟
مرتضی حیدرزاده
انتهای پیام