«آن خونهای ریخته شده و جراحتها فقط ناشی از لجاجت و بیا بیای رجوی با جنگ صد برابر بود که قابل اجتناب بود.»
به گزارش فراق، بیجار رحیمی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در تیرانا در روایتی از ماجرای ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ نوشت: بعد از انتقال حفاظت اشرف توسط نیروهای آمریکایی به دولت عراق، در مذاکرات پی در پی، از مسئولین سازمان خواسته شد اجازه دهند پلیس وارد اشرف شود. اما نتیجه مذاکرات با عدم موافقت رجوی بی نتیجه ماند. رجوی با برگزاری نشستهایی با شعار اشرف شبهاوین فتح مبین فقط همین. اگر اشرف بایستد جهانی را به ایستادگی وامیدارد، روحیه میداد که منجر به حمله نیروهای عراقی در ۶ و ۷ مرداد شد و ۱۱ کشته و دهها مجروح برجای گذاشت. پلیس هم در اشرف مستقر شد. دو سال بعد در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ دولت عراق از سازمان برای واگذاری زمینهای شمالی اشرف به کشاورزان که توسط صدام غضب و ضمیمه قرارگاه اشرف شده بود، درخواست واگذاری زمینها به کشاورزان را داد، اما این بار هم رجوی نپذیرفت. و با شعار بیا بیا و جنگ صد برابر، نیروهایش را آماده نبردی نابرابر و با دست خالی و بدون هرگونه سلاحی با یک ارتش تا دندان مسلح، دعوت به پایداری و ایستادگی میکرد. رجوی با نادیده گرفتن ضربالاجل دولت عراق، و با علم به اینکه در صورت حمله این بار نیز نفرات بیشتری کشته و مجروح میشوند، کوتاه نیامد. زیرا هدف مشخصی داشت، تا در قبال کشتهشدن نفرات بتواند بهرهبرداری سیاسی خود را بکند و آمریکا و سازمان ملل را با مظلومنمایی و استفاده از خون ریخته شده، به موضعگیری و گرفتن امتیاز ماندن سازمانش در اشرف و عراق وادار نماید. بالاخره در سیزده فروردین تانکهای عراقی از شمال و جنوب وارد اشرف شدند. دستور اکید این بود با ایستادن جلو تانکها مانع پیشروی زرهیها شویم. پیشگیری از ورود نیروهای عراقی و حمله به اشرف در ۱۹ فروردین اجتنابپذیر بود. اما رجوی بههر قیمت براساس اهداف خود عمل کرد. همه نفرات برای ایستادگی در برابر نیروهای عراقی در اضلاع سازماندهی شدند. ما در ضلع شرقی اشرف در میدان تیر مستقر شدیم. شب بالای خاکریز میدان تیر پست بودم دیدم ستون خودروها از جاده خالص به کرکوک در حرکت هستند و وارد پایگاه آموزشی در مجاورت اشرف میشدند، به محمد قیومی که صبح مورد اصابت گلوله قرار گرفت، مورد ستون را گفتم اما توجهی نکرد و گفت این ستون درحال رفتن به کرکوک است نگران نباش. گفتم من نگران نیستم ولی خواستم بهت چیزی را که دیدم یادآوری کنم و خود دانید. پست ما تمام شد و گفته شد استراحت کنیم اما ساعتی نگذشته بود که لودرها سیاجها را شکافته و هامویها با نیروهای پیاده وارد اشرف شدند و با افرادی که اطراف مزار بودند وارد درگیری شدند. در ابتدای حمله چند نفر کشته و دهها نفر مجروح شده بودند. نیروهای عراقی بعد به میدان تیر که ما آنجا مستقر بودیم، رسیدند. در ابتدای حمله ۳ نفر از یکان ما کشته و تعدادی مجروح شدند. درگیریها تا عقبنشینی به خیابان صد ادامه داشت. در این حمله چندساعته ۳۶ نفر از زن و مرد کشته و صدها نفر مجروح شدند و دولت عراق هم به خواست خود رسید. بله آن خونهای ریخته شده و جراحتها فقط ناشی از لجاجت و بیا بیای رجوی با جنگ صد برابر بود که قابل اجتناب بود.
انتهای پیام