فرقه ضدخانواده رجوی، به جای پاسخگویی به اتهامات ضدبشری درحق کودک سربازان «اشرف»، درصدد نفی و لاپوشانی آن است.
علی حسینی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی با ارسال متنی به پایگاه خبری-تحلیلی فراق درباره جنایتهای فرقه ضدخانواده رجوی در حق کودکان اشرف نوشت: سال ۱۳۶۹، زمانی که رژیم بعثی عراق، به کویت حمله کرد، سازمان مجاهدین تمام نیروهای خود را به قرارگاهی به نام «حنیف» منتقل کرد که توسط دولت عراق در اختیار آنها قرار گرفته بود. این قرارگاه در منطقه کردی واقع شده بود و به آن «کفری» میگفتند.
در این مکان، چند چادر بزرگ سولهای برای تامین مواد غذایی نیروهای سازمان ساخته شده بود. من به عنوان یکی از نیروهای پشتیبانی به یکی از این چادرها رفتم، جایی که سه زن مسئولیت آن را بر عهده داشتند. در یکی از شبها، به من گفتند که فردا تنها هستم و باید زودتر بیایم برای توزیع مواد غذایی. من بدون اطلاع از اتفاقاتی که رخ میدهد، به کارم ادامه دادم. همان شب، آن سه زن آمدند، گوشهای نشستند و گریه کردند. بعد از مدتی، نزدیک آنها رفتم و متوجه شدم که هرکدام یک توصیفی از شرح حال خود میدهند. یکی میگفت عروسک ناز من کجاست؟ دیگری با گریه میگفت دیدی زمانی که از من جدایش کردند چقدر گریه میکرد و دیگری هم میگفت الان ملوس جانم کجاست؟ آنها به خاطر جگر گوشههایشان که از آنها جدا شده و به خارج از کشور ارسال شده بودند، گریه میکردند.
با شنیدن این حرفها و گریههای آنها، همه چیز را کنار گذاشتم و پرسیدم چرا گریه میکنید و درباره چه چیزی صحبت میکنید. آنها گفتند که آیا نمیدانی کودکانمان را از ما گرفته و به خارج از کشور بردهاند؟ در این مدت که در آنجا بودم، کار آنها صرفاً گریه و دیدن عکسهای عزیزانشان بود.
بعد از مدتی، از یکی از نفراتی که بچهها را از عراق به خارج انتقال میداد، سوال کردم. او گفت که در اردن دفتر سازمان و سنابرق زاهدی وجود دارد و بچهها به خانوادههای خارجی یا هواداران تحویل داده میشوند. بعد از حمله آمریکا به عراق و بازگشتمان، متوجه شدم که سازمان به همان خانوادهها که فرزندانشان را به خارج فرستاده، در مناسباتی مانند عید نوروز و… کارت تبریک و هدیه میآورد تا آنها را برای فرزندانشان بفرستند. این نامهها تا چند سال ادامه داشت و سازمان در نهایت خواستار آن شد که اعضا در نامهها بنویسند که بچههایشان برای دیدار به عراق بیایند. کودکانی که هنوز به سن قانونی نرسیده بودند به عراق آمدند تا چند روز مهمان باشند و بروند. اما دیگر راه بازگشتی نبود و آنها برای دورههای آموزشی و تحصیلی به سمت دیگری هدایت شدند.
برای آنها در یک عمل غافلگیرانه نشستی با حضور مسعود و مریم قجر گذاشتند و در مقابل یک عمل انجام شده قرار دادند. از این کودکان اعتراف گرفتند که تا آخر در سازمان بمانند که فیلم آن سوگندها در فضای مجازی موجود است. نا گفته نماند که از همان روزهای اول این نفرات که میلیشیا نامگذاری شده بودند تحت انواع فشارها و تهمت ها از سوی مهوش سپهری قرار می گرفتند و آنها عنوان میکردند که ما برای یک دیدار آمدیم ولی متاسفانه کسی به حرف آنها توجه نمی کرد. تلاش فرقه بر این بود که با شانتاز یا هدیه دهان آنها را ببندد ولی هیچ گاه موفق نشد .
حالا در این روزها، که ارتباطات جهانی رو به رشد است و این نفرات از طریق یک مستند تلاش میکنند به جهانیان نشان دهند که چه اتفاقاتی در دوران کودکی و نوجوانی آنها رخ داده است، فرقه رجوی، به جای پاسخ گویی به اتهامات خود، تعدادی از عوامل خود را علیه این کودکان سرباز به کار گرفته و آنها را تهدید میکند.
این رفتار فرقه، در تضاد کامل با ادعاهای پوشالی آن درباره دموکراسی و آزادی بیان است. آیا رجویها هیچ به این موضوع فکر کردند که تمام آزادیخواهان جهان بر این جنایت فرقه واقف هستند و دست و پا زدن فرقه برای لاپوشانی این مستند اثری ندارد.
انتهای پیام